از این رو هارون غلام سیاهى به نام خصیب داشت که بسیار نادان بود، او را طلبید و فرمانروایى کشور مصر را به او بخشید.
گویند: آن غلام سیاه به قدرى کودن بود که گروهى از کشاورزان مصر نزد او آمدند و گفتند: ((پنبه کاشته بودیم ، باران بى وقت آمد و همه آن پنبه ها تلف و نابود شدند.))
غلام سیاه در پاسخ گفت : ((مى خواستید پشم بکارید!))
اگر دانش به روزى در فزودى
ز نادان تنگ روزى تر نبودى
به نادانان چنان روزى رساند
که دانا اندر آن عاجز بماند
بخت و دولت به کاردانى نیست
جز بتاءیید آسمانى نیست
او فتاده است در جهان بسیار
بى تمیز ارجمند و عاقل خوار
کیمیاگر به غصه مرده و رنج
ابله اندر خرابه یافته گنج