رزق و روزى به زرنگى نیست

رزق و روزى به زرنگى نیستReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Sep 23Rating:

از این رو هارون غلام سیاهى به نام خصیب داشت که بسیار نادان بود، او را طلبید و فرمانروایى کشور مصر را به او بخشید.

گویند: آن غلام سیاه به قدرى کودن بود که گروهى از کشاورزان مصر نزد او آمدند و گفتند: ((پنبه کاشته بودیم ، باران بى وقت آمد و همه آن پنبه ها تلف و نابود شدند.))

غلام سیاه در پاسخ گفت : ((مى خواستید پشم بکارید!))

اگر دانش به روزى در فزودى

ز نادان تنگ روزى تر نبودى

به نادانان چنان روزى رساند

که دانا اندر آن عاجز بماند

بخت و دولت به کاردانى نیست

جز بتاءیید آسمانى نیست

او فتاده است در جهان بسیار

بى تمیز ارجمند و عاقل خوار

کیمیاگر به غصه مرده و رنج

ابله اندر خرابه یافته گنج

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

نتیجه مستى و دورى از نیمخورده ناپاک

کنيزکى از اهالى چين را براى يکى از شاهان به هديه آوردند.شاه در حال مستى خواست با او آميزش کند. او تمکين نکرد. شاه خشمگين شد و او را به غلام سياهى بخشيد.

آن غلام سياه به قدرى بدقيافه بود که لب بالايش از دو طرف بينيش بالاتر آمده بود و لب پايينش به گريبانش فرو افتاده بود، آن چنان هيکلى درشت و ناهنجار داشت که صخرالجن از ديدارش مى رميد و عين القطر از بوى بد بغلش مى گنديد: