اندازه نگهدار که اندازه نکوست

اندازه نگهدار که اندازه نکوستReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Sep 19Rating:

یکى از شاهان ، شبى را تا بامداد با خوشى و عیشى به سر آورد و در آخر آن شب گفت :

ما را به جهان خوشتر از این یکدم نست


کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست

فقیرى (صبور) که در بیرون کاخ شاه ، در هواى سرد خوابیده بود، صداى شاه را شنید، به شاه خطاب کرد:

اى آنکه به اقبال تو در عالم نیست

گیرم که غمت نیست ، غم ما هم نیست

شاه از سخن (و صبر) فقیر شاد گردید و کیسه اى با هزار دینار از دریچه کاخ به سوى فقیر نزدیک کرد و گفت : ((اى فقیر! دامنت را بگشا.))

فقیر گفت : دامن ندارم زیرا لباس ندارم !

دل شاه به حال او بیشتر سوخت و یک دست لباس خوب به آن دینارها افزود و به آن فقیر داد.

آن فقیر در حفظ آن پول و کالا نکوشید، بلکه در اندک زمانى همه آن را خرج کرد و پراکنده نمود. (و در مورد اموال ، اسراف و زیاده روى کرد.)

ماجرا را در آن وقت که شاه از آن فقیر بى خبر بود به شاه گزارش دادند. شاه ناراحت شد و چهره در هم کشید. در همین مورد است که هوشمندان آگاه گفته اند: ((از تندى و خشم شاهان بر حذر باش ، زیرا تلاش آنها در امور مهم کشور مى گذرد و تحمل ازدحام عوام نکنند.))

حرامش بود نعمت پادشاه

که هنگام فرصت ندارد نگاه

مجال سخن تا نیابى ز پیش

به بیهوده گفتن مبر قدر خویش

شاه گفت : این گداى گستاخ و اسرافکار را که آن همه نعمت را در چند روز اندک تلف کرد از اینجا دور کنید، زیرا خزانه بیت المال غذاى تهیدستان است نه طعمه برادران شیطانها.(۶۲)

ابلهى کو روز روشن شمع کافورى نهد

زود بینى کش به شب روغن نباشد در چراغ

یکى از وزیران خیرخواه به شاه گفت : ((چنین مصلحت دانم که به چنین فقیران به اندازه کفاف (و اندک اندک ) داده شود، تا آنها خرج کردن ، راه اسراف را نداشته باشند، ولى براى صاحبان همت نیز مناسب نیست که با خشونت شدید و زننده با فقیر برخورد کنند، به طورى که یکبار با لطف سرشار او را امیدوار سازند و سپس دل او را با تندى و خشونت رنجور و خسته نمایند.))

به روى خود در طماع باز نتوان کرد

چو باز شد، به درشتى فراز نتوان کرد

کس نبیند که تشنگان حجاز

به سر آب شور گرد آیند

هر کجا چشمه اى بود شیرین

مردم و مرغ و مور گرد آیند

( به این ترتیب باید گفت : ((اندازه نگه دار که اندازه نکوست )) ولى در ماجراى فوق ، نه شاه در نفاق و در خشونت ، اندازه را رعایت کرد و نه فقیر در نگهدارى اموال ، رعایت و انظباط را نمود و هر به خاطر دورى از اندازه ، مورد سرزنش هستند.)

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

نتیجه مستى و دورى از نیمخورده ناپاک

کنيزکى از اهالى چين را براى يکى از شاهان به هديه آوردند.شاه در حال مستى خواست با او آميزش کند. او تمکين نکرد. شاه خشمگين شد و او را به غلام سياهى بخشيد.

آن غلام سياه به قدرى بدقيافه بود که لب بالايش از دو طرف بينيش بالاتر آمده بود و لب پايينش به گريبانش فرو افتاده بود، آن چنان هيکلى درشت و ناهنجار داشت که صخرالجن از ديدارش مى رميد و عين القطر از بوى بد بغلش مى گنديد: