آهى که خرمن هستى ظالمى را خاکستر کرد

آهى که خرمن هستى ظالمى را خاکستر کردReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Sep 22Rating:

مارى تو که کرا ببینى بزنى

یا بوم که هر کجت نشینى نکنى

زورت از پیش مى رود با ما

با خداوند غیب دان نرود

زورمندى مکن بر اهل زمین

تا دعایى بر آسمان برود

حاکم ظالم از نصیحت آن صاحبدل ، رنجیده خاطر شد و چهره در هم کشید و به او بى اعتنایى کرد، تا اینکه یک شب آتش آشپزخانه به انبار هیزم اوفتاد و همه دارایى او سوخت و به خاکستر مبدل شد.

از قضا روزگار، همان صاحبدل روزى از نزد آن حاکم عبور مى کرد، شنید حاکم مى گوید: ((نمى دانم این آتش از کجا به سراى من افتاد؟))

به او گفت : ((این آتش از دل فقیران به سراى تو افتاد.)) (یعنى آه دل تهى دستان رنجدیده ، خرمن هستى تو را بر باد داد.))

حذر کن ز درد درونهاى ریش

که ریش درون عاقبت سر کند

بهم بر مکن تا توانى دلى

که آهى جهانى به هم بر کند

و بر روى تاج کیخسرو (فرزند سیاوش ، شاه باستانى ) چنین نوشته بود:

چه سالهاى فراوان و عمرهاى دراز

که خلق بر سر ما بر زمین بخواهد رفت

چنانکه دست به دست آمده است ملک به ما

به دستهاى دگر همچنین بخواهد رفت

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

نتیجه مستى و دورى از نیمخورده ناپاک

کنيزکى از اهالى چين را براى يکى از شاهان به هديه آوردند.شاه در حال مستى خواست با او آميزش کند. او تمکين نکرد. شاه خشمگين شد و او را به غلام سياهى بخشيد.

آن غلام سياه به قدرى بدقيافه بود که لب بالايش از دو طرف بينيش بالاتر آمده بود و لب پايينش به گريبانش فرو افتاده بود، آن چنان هيکلى درشت و ناهنجار داشت که صخرالجن از ديدارش مى رميد و عين القطر از بوى بد بغلش مى گنديد: