نقد و بررسی فیلم Y Tu Mamá También (و مادرت را هم)
آلفونسو کوآرون در “و مادرت را هم” دست به ریسک بزرگی زده است و نگاهی که به زندگی شخصیتهایش
داشته باعث شده تمام مدت زمان فیلم را روی مرزی بسیار باریک بگذراند. مرزی که در یک سویش نگاهی جدی و قضاوت گر حاکم است و در سوی دیگر ابتذال و استفادهٔ ابزاری از همهٔ آن موضوعاتی که قرار است موشکافی شوند و تصویری از زندگی ارائه دهند که برای انسانهایی در سنین خاص و در شرایط و موقعیت خاص رخ میدهد. خولیو و تنوچ دو پسر نوجوان هستند که زیبایی زنی از آشنایان دورشان توجه آنها را جلب میکند. تنوچ در پیشنهادی بازیگوشانه زن را که لوییزا نام دارد به یک سفر سه نفره همراه او و خولیو دعوت میکند. در آن لحظه به نظر میرسد این پیشنهاد نه تنها برای لوییزا بلکه برای خود آنها هم چیزی جز یک زبان بازی بچگانه نیست اما چند روز بعد لوییزا که اعتراف همسر خود به خیانت را میشنود با تنوچ تماس میگیرد و پیشنهاد او را میپذیرد. فیلم سعی میکند در خلق فضای مورد نظرش که قرار است به فضای ذهنی دو نوجوان داستان نزدیک باشد بی پرده عمل کرده و با کنار زدن زمینه چینیهای معمول تسلط خود را بر ذهن مخاطب به رخ بکشد. در راستای همین تفکر با نمایش صریح برهنگی شروع میکند و در ادامه، مسائل جنسی در اکثر سکانسها به شکلهای گوناگون به موضوع اصلی تبدیل میشود. درصد بسیار بالایی از گفت و گو ها پیرامون روابط جنسی در خصوصیترین حالات ممکن شکل میگیرد و برهنگی فیزیکی با تاکید های متفاوت به عنوان یکی از مؤلفههای تکرار شونده در تصاویر فیلم حضور مداومی دارد. خولیو و تنوچ که هر دو دوست دختر دارند با هدفی که از ابتدا برای خودشان و لوییزا واضح است راهی سفر میشوند اما با پردههای ضخیمی که در ابتدای راه پیش روی خواستههای خود میبینند، هر سه راه انکار در پیش میگیرند. پسرها از وفاداریشان به دوست دخترها برای لوییزا می گویند و لوییزا از زندگی متعهدانه خودش میگوید و مخاطب میپرسد پس اینجا چه میکنید! اما این اختلاف بین انتظارات مخاطب و اعمال شخصیتها کم کم شروع به کم شدن کرده، در میانههای مسیر همسان میشود و در ادامه پردهها بدون توقف از بین شخصیتها برداشته میشود. آنها در بی پروایی و برداشتن قید و بندها به نقطه ای میرسند که از تصور اولیه مخاطب هم فاصله داشته است.
فیلم که با اغاز سفر خود به خود پا به مناسبات آثار جاده ای گذاشته، تغییرات کاراکترها را در مسیر طولانی سفرشان پیرامون همین موضوع طراحی میکند تا در پایان با شخصیتهایی متفاوت رو به رو شویم. شخصیتهایی که در ابتدا بر درکی که خود از نیازهایشان داشتند سر پوش می گذاستند اما در پایان پس از مواجههٔ کاملاً بی واسطه با اعمالشان با تصویری از خودشان رو به میشوند که باورهای قبلی را در هم میشکند. این شفاف سازی های تدریجی ابتدا در گفت و گو های روزمره شخصیتها نمود پیدا میکند و در ادامه زمانی که خولیو و تنوچ هر دو به رابطه جنسی با دوست دخترهای دیگری اعتراف میکنند به اوج میرسد، در یکی از سکانسهای پایانی آنها را دور یک میز در رستوران میبینیم و این بار دیگر همه رازهایشان برای هم رو شده و چیزی برای اعتراف ندارند. این سکانس قرینه سازی یکی از صحنههای ابتدای سفرشان است، زمانیکه در چنین رستورانی نشسته بودند و از تعهد و عشق خود صحبت میکردند. فیلمساز با این نشانه گذاری تغییرات را یادآوری میکند.
دو نوجوان فیلم از دو طبقهٔ اجتماعی کاملاً متضاد انتخاب شدهاند،
تنوچ پسر یکی از خانوادههای مهم شهر است و خولیو فرزند یک
خانوادهٔ کارگری. با این انتخاب فیلمساز رفتار شخصیتهایش را از
خطر برچسبهای طبقاتی دور میکند و اعمالشان را تنها به بازهٔ
سنی ای که در آن هستند مربوط میکند اما در مورد انگیزههای
حضور لوییزا در این سفر همه حقیقت را به مخاطب نمیگوید. در
انتهای فیلم رازی بر ملأ میشود که تغییرات لوییزا را در چارچوب
معنایی متفاوتی قرار میدهد. بنابراین سفر در فیلم برای پسرها
نمایشگر یه بازهٔ خاص از زندگی میشود که با صراحت و جزییات
کمتر دیده شده ای به نمایش در آمده اما برای لوییزا کارکردی متفاوت
پیدا میکند و عاملی میشود برای کامل کردن تجربهٔ او از زندگی و
حضور در فضایی که خودش در جوانی فرصت تنفس در آن را نیافته بود.