نقد و بررسی فیلم «دیوانه» (Unsane)

نقد و بررسی فیلم «دیوانه» (Unsane)Reviewed by محمدرضا on Sep 11Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم «دیوانه» (Unsane)نقد و بررسی فیلم «دیوانه» (Unsane) تبلیغات مرتبط با «دیوانه» از «استیون سودربرگ» نشان می‎دهد این فیلم‎ساز که به تازگی از بازنشستگی خارج شده،

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم «دیوانه» (Unsane)

تبلیغات مرتبط با «دیوانه» از «استیون سودربرگ» نشان می‎دهد این فیلم‎ساز که به تازگی از بازنشستگی خارج شده،

این تریلر عصبی فیلمبرداری شده با آیفون را چنان متفاوت با دیگر کارهای خود می‎دیده که گزینه‎ی انتشار آن با نامی مستعار را نیز بررسی کرده. این موضوع به خودی خود در مورد همه‎چیزدان عالم فیلم چندان عجیب نیست؛ او سال‎ها با نام‎های مستعار «پیتر اندروز» و «ماری آن برنارد» (که جالب است بدانید هر دو نام والدین این کارگردان هستند)، به عنوان فیلمبردار و تدوین‎گر کار کرده. اینکه او برای این فیلم اینقدر هیجان‎زده شده بیشتر عجیب است. «دیوانه» سرشار است از کنجکاوی در مورد تکنولوژی دیجیتال، ناخوشنودی از بوروکراسی تجاری، و سر تا پا آغشته است به هوشمندی. به عبارتی کوتاه‎تر، چیزی جز یک فیلم مخصوص «سودربرگی» نیست، از این جهت خیلی هم لذیذ است.

اما موفقیت، صاحبان زیادی دارد، و با لوکیشن‎های محدود، بازیگران برجسته، و وحشت گزنده‎اش، این فیلم از دستور ساخت فیلم‎های ترسناک ارزان قیمت نیز دور است. بیش از این‎ها، با اتخاذ یک موضع واضح و نیشدار در قبال مسائل اجتماعی کنونی و انجام اینکار از طریق لنز یک ژانر، این فیلم شباهت‎های زیادی به «گمشو بیرون» (Get Out) دارد، گرچه به اندازه‎ی این فیلم برنده‎ و نامزد اسکار، در این راه برش نداشته و موفق نبوده.

«کلاری فوی» (با لهجه‎ی لرزان آمریکایی و صدایی با شباهت بسیار به «کاترین هپبورن») نقش «ساویر» را بازی می‎کند، مهاجری از شهر «باستون» که در تلاش برای سر و سامان دادن به زندگی جدید خود در «پنسیلوانیا» است. زندگی او که با قرارهای آنلاین و چت اینترنتی با اعضای خانوده پر شده را می‎بینیم. در رهگیری خطوط این تبعید خود خواسته‎ی «ساویر»، «سودربرگ» از تصاویری که دوربین جیبی او ضبط می‎کند به خوبی بهره برده. زندگی این دخترک بیچاره سراسر محدود به یک صفحه نمایش است؛ چرا خود این فیلم هم همینطور نباشد؟

به زودی، متوجه می‎شویم چرا این تبعید و گرافتاری به صفحه نمایش را برای خود برگزیده. او از یک تعقیب‎کننده‎ی کابوس‎وار فراری است، و وقتی این فرد را گوشه‎ی چشم خود مشاهده می‎کند (غیر ممکن است! حکم منع تعقیب قضایی علیه او دارد!) برای دریافت مشاوره‎ی اورژانسی به نزدیک‎ترین کلینیک روان-درمانی مراجعه می‎کند. آنجا، همانگونه که در این نوع فیلم‎ها انتظارش را داریم، همه چیز به قهقرا می‎رود.

فرم‎ها امضا می‎شوند، گزینه‎ها تایید می‎شوند، و تا به خود می‎آیید، او ۲۴ ساعت با اراده‎ی خود بستری شده، که البته وقتی با یک بیمار ترسناک به نام «وایولت» (جونو تمپل) درگیر می‎شود مبدل به هفت روز می‎شود. راه فراری نیست، و برای بدتر شدن اوضاع، تعقیب کننده‎ی او (جاشوا لئونارد) به عنوان خدمه‎ی کلینیک مشغول به کار شده.

یا، می‎دانید، واقعا شده؟ با بازی چند جانبه‎ی شیطنت‎آمیز خود، «دیوانه» مرتبا ما را مجبور می‎کند از خود بپرسیم چیزی که می‎بینیم واقعی است یا نه، ما را مجبور می‎کند تعاملات اولیه را در ذهن خود مرور کنیم و اتفاقات بعدی را مورد کنکاش قرار دهیم، لااقل برای نیمه‎ی اول فیلم. «سودربرگ» و همکاران او روی لبه‎ی تیغ حرکت می‎کنند و این کار را به بهترین شکل ممکن هم انجام می‎دهند. آیا «ساویر» قربانی یک خرابکاری عمدی شده، یا اینکه در آستانه‎ی فروپاشی ذهنی است؟ فیلم قبل از رو کردن دست خود هر دو احتمال را مطرح می‎کند، و در همین وضعیت گربه‎ی شرودینگری است که قضیه جالب می‎شود.

طی اولین ساعت، فیلم به چندین لحظه‎ی اوج هذیانی طنزآلود می‎رسد.

«جی فاروه» نقشی کلیدی به عنوان یک بیمار هم‎بستر ایفا می‎کند، کسی

که تلفن همراهش به «ساویر» امکان خبر کردن مادرش (امی ایروینگ) را

می‎دهد، و کسی که جزئیات متوهمانه‎ی نقشه‎ی تجاری که برای نگه داشتن

«ساویر» در این کلینیک طراحی شده را برملا می‎کند.

مشکل او توهمات اسکیزوفرنیایی است، به همراه یک لبه‎ی تیز که دیوانه‎وار

بودن کل داستان را تقویت می‎کند. در همین حال، اینجا آمریکای ۲۰۱۸ است،

فیلم به ما یادآوری می‎کند، همه چیز دیوانه‎وار است.

«دیوانه» از این نظر گرفتار موفقیت خود می‎شود. پس از نیمه، فیلم دست

از طرح این پرسش‎ها برمی‎دارد و شروع به پاسخ دادن به آنها می‎کند، و بخار

خود را با ورود به قلمروی سنتی این ژانر از دست می‎دهد، گرچه «سودربرگ»

تلاش می‎کند این ضایعه را با برجسته کردن هر اتفاقی کمرنگ کند، واقعا هر

رخداد ترسناکی را کش می‎دهد تا این فیلم را سرگرم‎کننده نگه دارد.

از این نظر موفق هم می‎شود. نیمه‎ی دوم جلو رونده‎ی فیلم، که معلق

است بین فلاش بک‎ها، تکه‎های غافلگیرکننده، و پیچش‎های خشن،

قطعا نشان می‎دهد که او بلد است چطور یک فیلم نیمه‎شبی بسازد.

شاید همین موضوع باعث شده باشد او مخفیانه به انتشار فیلم با نامی

مستعار فکر کند. اما درست مانند بازنشستگی شکست خورده‎اش، با

حقیقتی اساسی مواجه شد: «سودربرگ» را نمی‎توان از ساخت فیلم‎

های «سودربرگی» منع است. همه‎ی ما از این نظر خوش شانس بوده‎ایم.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …