نقد و بررسی فیلم Thor: The Dark World (ثور: دنیای تاریک)

نقد و بررسی فیلم Thor: The Dark World (ثور: دنیای تاریک)Reviewed by پایگاه خبری تحلیلی شرق on Jul 1Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Thor: The Dark World (ثور: دنیای تاریک)نقد و بررسی فیلم Thor: The Dark World (ثور: دنیای تاریک)

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Thor: The Dark World (ثور: دنیای تاریک)

ثور: دنیای تاریک» یکی از آن نوع داستانهای افسانه ای اکشن/ماجراجویی

سر راست پیش روی مخاطب قرار می دهد که طرفداران این ژانر آن

را تحسین خواهند کرد. فیلم مثالی است از به کار بردن آموخته های

دوره ی “ساخت فیلم های ابرقهرمانی ۱۰۱” با نبرد هایی پر انرژی

و داستانی متکی بر جلوه های ویژه، از نظر بصری جذاب و مملو از

عناصر پنهانی برای پیروزی در نبرد نهایی است. فیلم برای تماشا به

سبک فیلم های «تغییر شکل دهندگان» دیدنی است و آنقدر با سرعت

و ریتم بالایی پیش می رود که به هیچ وجه امکان خسته کننده بودن

پیدا نمی کند. اما کار سختی است که حس چندانی نسبت به هیچ

یک از شخصیت ها پیدا کنیم و وقتی فیلم تمام می شود، حالتی پیش

می آید که انگار هر چیزی که اتفاق می افتد لازم و ضروری بوده است

. ثور در اصل پاسخ شرکت مارول به شخصیت سوپر من است، و مانند

مردی از فولاد، ساختن داستانی درباره ی قهرمانی که اساساً شکست ناپذیر است، می تواند کار سختی باشد.

این دفعه دشمن، ملکیث (کریستوفر اکلستون)، پادشاه الف های سیاه

است که شاید از نظر پروراندن و شخصیت پردازی، بدترین شخصیت

شرور در تمام فیلم های شرکت مارول باشد. انگیزه های او به سبک

بلوفلد* اما در مقیاسی بزرگ هستند: استفاده از قدرت سلاحی

مخوف و نابود نشدنی به نام آئتر برای منفجر کردن قلمروهای نه

گانه تا دوباره به تاریکی نخستین باز گردند. او که یک بار در زمان

پدر بزرگ ثور شکست خورده است، بازگشته تا مجدداً سعی خود

را بکند. او یکی دو گماشته دارد و در یک سفینه ی خیلی بزرگ

که مجهز به سیستم نامرئی کننده است در فضا می چرخد.

کریستوفر اکلستون(که زمانی نقش نهمین «Doctor Who» را بازی

کرد)، که زیر مقدار زیادی اعضای مصنوعی و مواد گریم دفن شده،

قابل شناختن نیست. او جملاتش را با حالتی تهدید آمیز شبیه شخصیت

بین (در فیلم شوالیه تاریکی بر می خیزد) خرناس وار ادا می کند، گرچه دیالوگ های او زیاد نیستند. این سؤال پیش می آید که چرا فیلمسازان به خود زحمت داده اند و یک بازیگر نامی را انتخاب کرده اند، آن هم وقتی حتی خانواده ی طرف نخواهند توانست او را تشخیص دهند. به عنوان یک شخصیت، ملکیث در تک بعدی ترین وضعیتی به سر می برد که یک شخصیت شرور داستان می تواند باشد. داستان گذشته ی او ناقص است و به او زمان کافی روی پرده اختصاص داده نشده تا چیزی بیش از یک شخصیت تهدید کننده ی گذرا باشد. تنها چیز جالب درباره ی او وقتی است که با ثور (کریس همسورث) در نبردی تن به تن و بدون شک سرگرم کننده درگیر می شود که نشان می دهد هر دوی آنها یکدیگر را درون فضا از سیاره ای به سیاره ی دیگر پرتاب می کنند (و چکش ثور ناامیدانه سعی دارد به آنها برسد).

فیلمنامه با ظرافت تمام از شر سؤال همگانی “پس بقیه ی انتقام جویان کجا هستند؟” (مشکلی که «مرد آهنی ۳» را فلج کرده بود) خلاص می شود و این کار را به وسیله ی اتفاق افتادن بیشتر صحنه های اکشن خارج از سیاره انجام می دهد. آزگارد به خوبی تصویر شده هر چند به نظر می رسد وقتی کنت برانا در فیلم اول «ثور» آن را در خیال خود پرورانده بود، شکوه و بزرگی بیشتری داشت. این بار، کارگردان فیلم آلن تیلور آن را به شکل یک مکان کوچکتر و کم شکوه تر می بیند. شاید این موضوع برای داستان الزامی باشد. این نوع هتک حرمت هایی که در این فیلم بر سر خدایان می آید، ممکن بود در نسخه ای که برانا از این قلمرو ترسیم کرده بود، قابل قبول به نظر نرسند.

دو شخصیت هستند که «ثور: دنیای تاریک» را قادر می سازند تا گهگاهی میانمایگی کلی ای را که این اثر با آن صفت توصیف می شود را پشت سر گذاشته و گامی به سوی مراتب بالاتر بردارد. تام هیدلستون در نقش لوکی، که سومین حضور خود در این نقش را تجربه می کند، آنقدر در این نقش راحت و جاافتاده شده که می تواند در هر صحنه ای که در آن حاضر می شود، تمام توجه ها را به خود معطوف کند. «ثور: دنیای تاریک» زمانی جان می گیرد که هیدلستون روی پرده است و روابط متقابل او با همسورث، در مقایسه با کشش ضعیفی که میان ثور و معشوقه اش جین فاستر (ناتالی پورتمن) وجود دارد، نشاندهنده ی کشش و جاذبه ی بیشتری است. بعد از او شخصیت بدزبان دارسی با بازی کت دنینگ را داریم که تا اینجا جذابترین شخصیت فرعی ای است که نامش لوکی نیست! خیلی دلم می خواهد فیلمی ببینم که در آن دارسی و لوکی به یکدیگر پیوسته اند و به دنبال ماجراجویی می روند، چنین فیلمی به خاطر بازیگرانش به تنهایی ارزش هزینه ی بلیط را دارد.

همسورث، مانند هیلدستون به لطف دو فیلم قبلی (ثور و انتقام جویان) در نقش خود جا افتاده است. به سختی به توان منکر جذبه و گیرایی او شد و صحنه های مشترکی که با هیدلستون و آنتونی هاپکینز (در نقش اُدین) بهترین چیزی هستند که «ثور: دنیای تاریک» در چنته دارد.

متأسفانه صحنه ی مواجهه ی او با ملکیث غالباً توسط گرافیک کامپیوتری تولید شده است. در ضمن، ناتالی پورتمن به شکلی ناامید کننده بی روح و خسته کننده است. این بازیگر، که در فیلم های مناسب خود، قادر به اجرا گذاشتن نقش آفرینی های قوی و تأثیرگذاری است، در نقش جین فاستر همانقدر شکست خورده که در نقش ملکه آمیدالا (در فیلم های جنگ ستارگان) نامناسب می نمود. استلان اسکارسگارد، که مدام با لباس زیر این سو و آن سو می دود و مانند یک دیوانه رفتار می کند، به نقطه ی استراحتی کاملاً کمدی تبدیل شده است. آنتونی هاپکینز و ایدریس البا به شکلی نابخشودنی مورد کم لطفی قرار گرفته اند که البته در فیلم اول «ثور» هم این مسئله وجود داشت. حضور آنها برای «ثور: دنیای تاریک» رویه ای از اعتبار سینمایی به ارمغان می آورد که بی شباهت به حضور مارلون براندو در فیلم «سوپر من» نیست.

«ثور: دنیای تاریک» گهگاهی نشاط آور می شود و این ویژگی به واسطه ی لحظاتی رخ می دهد که فیلم با نیتی کنایه آمیز، تصمیم می گیرد خود را بیش از حد جدی نگیرد. گفتگوهای هیدلستون و دنینگ اغلب نماینده ی این خصوصیت هستند. صحنه هایی که ثور واقعاً چکش اش را معلق می کند یا سوار قطاری در زیرزمین لندن می شود و مسیر را می پرسد نیز چنین هستند. در واقع، ممکن است یک مورد قابل توجه را مطرح کرد که بهترین صحنه های فیلم زمانی است که از خط داستان اصلی خود فاصله می گیرد.

«ثور: دنیای تاریک» در واقع تنها یک نگهدارنده ی موقعیت است تا از بین رفتن علاقه ی طرفداران در زمان میان نمایش فیلم «انتقام جویان» و ادامه ی آن جلوگیری کند. این فیلم، مانند «مرد آهنین ۳»، ممکن بود اگر خارج از سایه ی اثر سنگین گروه بندی عظیم جاس ودون قرار داشت، نتیجه ی بهتری بدهد. هنگامی که یک مجموعه فیلم وارد قلمرو تأثیرگذاری و تحسین برانگیزی می شود، سخت است که با در پیش گرفتن همان مسیر قبلی مخاطب را راضی کرد و تنها دفعات معدودی وجود دارد که یک قهرمان (یا گروهی از قهرمانان) بتوانند با مبارزه نهایی میان نیک و بد مواجه شوند و این مبارزه دارای زوائد غیرضروری نباشد.

«ثور: دنیای تاریک» دو ساعت وقت گذرانی به سبک عام فیلم های ابرقهرمانی را فراهم می کند – با صحنه هایی در طول تیتراژ اولیه و عنوان بندی پایانی تا مخاطبان را کل زمان فیلم روی صندلی هایشان نگه دارد- اما اگر کلیت فیلم به نظر بیننده ای کمی کهنه و بی روح به نظر برسد، میتوان عذر وی را موجه دانست.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …