نقد و بررسی فیلم The Maze Runner (مازگرد)
علیرغم شروعی فوقالعاده و ۴۵ دقیقه نخست جذاب، « مازگرد /The Maze Runner» را میتوان یکی از ضعیفترین
فیلمهای فرا آخرالزمانی مختص جوانان سالهای اخیر خواند.
ناتوانی فیلم در حفظ انرژی اولیهاش در سراسر فیلم منجر به تجربه ای مأیوس کننده شده است. پلان آخر مبهم (به همراه «الهامهای» نامتناسب و گیج کننده) و پایانی باز به این نارضایتی دامن میزنند.
«مازگرد» شروع فوقالعاده ای دارد و صرفاً بر اساس نیمه نخستش، ظاهراً میتواند موفق باشد. اما متأسفانه، ویژگیهایی که باعث جذابیت فیلم میشوند خیلی زود بخار میشوند و به هوا میروند. با از بین رفتن حس اسرارآمیز فیلم، «مازگرد» نیز قدرت حفظ بیننده را از دست میدهد. هر چه بیشتر درباره موقعیت شخصیتها اطلاعات به دست میآوریم، باورپذیری داستان کمتر میشود. «مازگرد» دارای چندین ایده خوب است اما خط روایی فیلم با وصله پینه کردن آنها به هم محصولی ژنریک و ناامید کننده را رقم زده است. از این بدتر، فیلم به جای این که پایانی دلپذیر را پیش چشم بیننده ترسیم کند دچار وقفه میشود و بیننده را مجبور میکند برای مطلع شدن از سرنوشت قهرمانان قصه تا اکران دنباله فیلم در آینده ای نامعلوم صبر کنند. در نتیجه، «مازگرد » را نمیتوان فیلمی مستقل در نظر گرفت. شاید افزودن یک یا دو فصل دیگر (کتاب منبع فیلم سه قسمت دارد) بتواند بی انسجامی که فیلمنامه در ۳۰ دقیقه پایانی خود نمایش میدهد را از بین ببرد.
«مازگرد» با ورود توماس (با بازی دیلان او. بِرایان) به مکانی اسرارآمیز به نام «بیشه» شروع میشود. این مکان، که از فیلم «ارباب مگسها /Lord of the Flies» الهام گرفته است، محل زندگی گروهی از پسران نوجوان است و درست در مرکز مازی عظیم قرار دارد. به نظر میرسد که فرار از «بیشه» غیرممکن باشد چون شبها نمیتوان سالم از این ماز رد شد. این ماز هر روز تغییر میکند و بعد از تاریک شدن هوا «عزاداران غول آسا» در دالانهایش گشت میزنند. پسران بیشه جامعه ای بدوی و عملگرا را تشکیل دادهاند، که در آن هر کس وظایف محول شده به خود را انجام میدهد. رهبر این جامعه آلبی (با بازی امل آمین) است، که بیش از بقیه (۳ سال) آنجا بوده است. معاونان او نیوتِ فکور (با بازی توماس بِرودی-سَنگاِستِر) و گالی جنگجو (با بازی ویل پولتِر) هستند. توماس نیز مانند بقیه در حالی وارد ماز شده است که همه چیز از حافظهاش پاک شده است؛ او به جز اسمش هیچ چیز دیگری از گذشته خود را به یاد نمیآورد. او همچنین میل شدیدی به مازگرد شدن – یکی از چندین پسری که وظیفهشان عبور از ماز در طول روز و نقشه برداری از پیچ و خمهای آن است- دارد.
شرایط در بیشه بعد از وقوع دو اتفاق به شدت تغییر میکند: آلبی در طول یکی از مازگردی ها به شدت آسیب میبیند و تِرِزا (با بازی کایا اِسکادلاریو) وارد بیشه میشود. او نخستین دختری است که وارد بیشه شده و طبق یادداشتی که همراهش است او آخرین فردی است که به بیشه آمده است.
در رأس بازیگران جوان و اغلب مذکر فیلم دیلان او. بِرایان، بازیگری جذاب با طرفداران بسیار در نتیجه بازیهای اش در مجموعه تلویزیونی «گرگ نوجوان/ Teen Wolf»، قرار دارد. ویل پولتِر انگلیسی، که در «نارنیا ۳ / The Chronicles of Narnia: The Voyage of the Dawn Treader»( روزشمار نارنیا : سفر با کشتی سپیدهپیما) نقش یوستاس را بازی کرده و اخیراً هم در «ما میلر هستیم / We’re the Millers» دیده شده است، به خوبی با زیر و بمهای یک کاراکتر منفور آشنا است. توماس بِرودی-سَنگاِستِر، دیگر بریتانیایی این فیلم (و تنها فردی که اجازه دارد لهجه مادری خود را حفظ کند) ممکن است برای طرفداران سریال «بازی تاج و تخت / Game of Thrones» آشنا باشد. او نقش همراه بِران اِستارک، جویِن رید، را در آن سریال ایفا میکند. کایا اِسکادلاریو، یکی از پایه های دائمی برنامه های تلویزیونی بریتانیا از سال ۲۰۰۷، نقش چندان پررنگی ندارد و البته هرگز نمیتواند جنیفر لارنس را در ایفای نقش یک زن غالب به چالش بکشد.
نخستین تجربه کارگردانی وِس بال (که قبلاً در زمینه
جلوه های هنری و ویژه فعالیت میکرده) یک دست
نیست. ظاهر فیلم ممکن است عالی به نظر برسد.
طراحی صحنه تأثیرگذار است و جلوه های ویژه، در
عین محدود بودن، یک دست هستند. بال در ابتدای
فیلم قادر به ایجاد تنش است. با این حال، در نزاعی
که کمی بعدتر بین پسرها و غولها در میگیرد،
لرزشهای دوربین، پن های[۱] سریع و کاتهای
پشت سرهم عملاً به بیننده اجازه نمیدهند که
بفهمد چه اتفاقی دارد میافتد. (این رویکرد تا
حدی نتیجه درجه PG-13 فیلم است، که به
دوربین اجازه نمیدهد صحنههای خونین و
مرگ آور را زیادی نشان دهد.)
چون با رمان اصلی (نوشته جِیمز داشنِر در
سال ۲۰۰۷) آشنایی ندارم نمیتوانم در
خصوص این که اشتباهات روایی فیلم، که
البته زیاد هم هستند، نتیجه مشکلات کتاب
یا محصول فیلم نامه نویسی یا تدوین ناشیانه هستند، اظهار نظر کنم. رازهای مختلف از طریق تفسیرهای مبهم ارائه میشوند و چیزهایی مانند سبز شدن کاراکترها در جایی که منطقاً نباید آنجا باشند چرند هستند. فاکس برای ساخت دنباله این فیلم چراغ سبز نشان داده است بنابراین این فرصت را پیدا خواهیم کرد تا بدانیم شخصیتها قرار است کجا بروند. شاید ساخت یک قسمت دوم قدرتمند بتواند طعم تلخ باقیمانده از تماشای قسمت اول را از ذهنمان بزداید.