نقد و بررسی فیلم «کتاب تصویر» (The Image Book)
در آخرین ثانیههای «کتاب تصویر»(The Image Book) که البته با نام «تصویر و کلمه»(Image and Word)
هم شناخته میشود، سبک تدوین سریع و نفسگیر «ژان لوک گدار» با اظهار نظرهای رایج او همراه شده
است و رقصندهای با سرعت در یک دایره آن قدر میچرخد تا در نهایت به زمین بخورد. علی رغم تدوین سفت
و سختی که فیلم تا لحظهی رسیدن به اوج خود دارد اما در عین حال با یکی از اصیلترین پایانبندی های
این فیلمساز در طی عمر کارنامهی ۶۰ سالهی او همراه هستیم. این فیلم از غرایض و خواستههای فیلمسازی صحبت میکند که در ۸۷ سالگی از مجادلات و بحثهای پرتنش لذت میبرد؛ هر چقدر که میخواهید لذت ببرید چرا که انسانها به هر حال همگی محکوم به زجرکشیدن هستند.
«ژان لوک گدار» در فیلم «کتاب تصویر» حرفهای بسیار زیادی برای گفتن دارد چه در بحث شاعرانگی و چه در بحث ابعاد آخرالزمانیای که بخش اعظمی از کارهای اواخر دوران کاری او را شامل میشوند. صدای دردناک و تلخ او از طرق مختلفی در پیشنمایش فیلم در جشنوارهی «کن» شنیده شد و تماشاگران را با اظهارنظرهای شاعرانهی اعماق مغز او آشنا کرد. شما میتوانید انتخاب کنید که با تلاشهای او همراه شوید یا از همان ابتدا همه را رد کنید. هر کسی که سعی کند دومی را انجام دهد به داخل تلهای که فیلمساز ساخته است میافتد؛ این فیلم که بیشتر شبیه به یک ابزار رسانهای است تا یک فیلم، به حال دنیایی بیروح که در سراشیبیِ نابودی قرار دارد سوگواری میکند و فیلم او به گونهای طراحی شده است تا این پروسه را با جزئیات هر چه تمامتر به تصویر بکشد.
در عین حال، «کتاب تصویر» بازگشتی به تجارب جدیدی است که این کارگردان در سال ۲۰۱۴ و با ساخت فیلم «خداحافظی با زبان» (Goodbye to Language) که تجربهای ۳ بعدی بود آن را شروع کرده بود. «کتاب تصویر» که نسخهای متفاوتتر از فیلم چند بخشه «تاریخهای سینما»(History of Cinema) ، مقالهی تاریخی او بر هنر سینما است که با تصاویری سریع از فیلمهای کلاسیک، فیلمهایی که از دست رفته و تصاویر زمان جنگ( که اکثرا با کیفیت بسیار پایین و رزولوشن تصویر بسیار کم نمایش داده میشوند) همراه شده است. او سعی در به تصویر کشیدن خرابیای که در اثر کنکاش قدرت توسط بسیاری به وجود آورده است دارد. مایهی تعجب نیست که او دههها پیش از راههای قدیمی و تکراری روایتِ داستان دست کشیده بود؛ در «کتاب تصویر»، گدار این نکته را اعلام میکند که تصاویر سقوط قریبالوقوع ما را پنهان میکنند.
یا چیزی شبیه به آن. هر تلاشی که برای درک و توضیح فیلم جدید گدار انجام شود آن هم تنها یک بار پس از تماشای فیلم بدون شک به شکست منجر خواهد شد چرا که عدالت را در حق جریان سیال ذهنی که او به سینما آورده است ادا نخواهد کرد. «کتاب تصویر» بیش از اینکه فیلمی باشد که آن را درک کنید، فیلمی است که باید آن را تماشا کنید، هر دفعه بخش کوچکی از آن را. از آن تصاویر عجیب و غریبی که از باز شدن سلولوئیدهای فیلمها گرفته شده تا آهنگ «اسکات واکر» بر روی دقایق ابتدایی فیلم که فیلمهایی که به ترتیب به نمایش در میآیند؛ بخشهایی از فیلمهایی نظیر «سرگیجه»(Vertigo)، «رودخانه»(The River) و «سالو: ۱۲۰ روز در سودوم»(Salo: 120 Days on Sodom) به ترتیب به نمایش در میآیند تا اینکه نوبت به «۱۳ ساعت»(۱۳ Hours) ساختهی «مایکل بی» برسد و پس از آن هم «فیل»(The Elephant) اثر «گاس ون سنت» پخش شود.
اینطور که گفته میشود فیلم به کمک و مشاورهی «نیکول برنز» که محقق در زمینهی سینما است ساخته شده است. تکنیک تکاملیافته و کاملاً تجربیِ گدار انگیزههای عمیق فلسفی او را نمایان میکند هرچند که در تنگناهای بیشماری مسیر خود را تغییر میدهد. در ۸۷ سالگی او به قوائد نوشته و نانوشتهی سینما سنگینتر و شدیدتر از همیشه حمله میکند. در جایی از این اثر، او نشان میدهد که «وقتی یک قرن به پایان میرسد و قرن دیگری آغاز میشود» چه اتفاقی عملاً رخ میدهد و «کتاب تصویر» به عنوان یک کل، آن پروسه را نشان میدهد؛ جهان در خود میشکند.
علیرغم خودبینی او، «گدار» بزرگ اهدافی هم دارد. او دربارهی وضعیت اسفناک و هرج و مرج گونهی خاورمیانه روایت میکند، علیالخصوص دربارهی بهار عربی(«اگر یک انقلاب واقعی بود به آن باور میداشتم اما اینگونه نیست، اصلا نیست». این سخنان اوست هنگامی که اخبار حملات داعش پخش میشود) و مردانی که امروزه در قدرت هستند را با نام «احمقهای خونخوار» خطاب میکند. او به دین، پارانویایی که دربارهی سلاحهای اتمی وجود دارد و همچنین نازیسم حمله میکند و همهی اینها به فیلم دیدی منتقدانه و کیفیتی والا میدهند. هیچکس از قضاوتهای بیرحمانهی گدار در امان نیست؛ او هر دو سوی «میلیاردهای بیشمار و فقرای بیشمار» را مورد خطاب قرار میدهد که به خاطر عادتهای بدشان مطمئنا در ادامهی راه منقرض خواهند شد.
در حالی که فیلم «کتاب تصویر» سعی میکند که از هرگونه تجربهی احساسی جدا باشد اما در عین حال یک حس تراژیکگونهای را میتوان در اعماق آن حس کرد. فیلم در حال بر تصویری که همه از «گدار» در ذهن خود دارند یعنی انسان گوشهگیری و ناامیدی که عصای خود را به سوی دنیا تکان میدهد و در عین حال پشت نقاب رازآلود خود پنهان شده است صحه میگذارد. گاه و بیگاه او توضیحاتی میدهد:« اگر میتوانستم کاری کنم که افرادی که در قدرت هستند دانش خود را افزایش دهند، خوشحالترین انسان دنیا میشدم». او تصریح میکند اما در عین حال در ادامه عمق ناامیدی خود را نشان میدهد که :«زمان دیگر زمانی ندارد».
حال او دارد چیزی را تصویر میکند که در نظرش بازگشتی مخرب است.
شاید از آن لذت میبرد. او به «خندهای که دنیا را خراب میکند» ارجاع
میدهد که شاید نزدیکترین حالتی در «کتاب تصویر» باشد که گدار
احساسات خود را تصویر میکند. اگرچه، قویترین لحظات فیلم را میتوان
در مونتاژی از دستها در فیلم دید که بدون هیچ هدف خاصی در آن جا
قرار گرفته اند که نماد تند و تیزی را شکل میدهند که سوگواری عمیق
فیلم را نشان میدهند. در حالی که تاریخ به فراموشی سپرده میشود،
چیز دیگری برای به دست آوردن وجود ندارد.
در طی پروسهی جداکردن فیلمها از یکدیگر، «کتاب تصویر»
پردهی پایانی جالبی دارد که ادامهی کاری است که «گدار»
با «از نفس افتاده»(Breathless) در سال ۱۹۶۰ شروع کرده
بود. او به نظر یک لحظهی فراتر از تاریخ را ایجاد کرده است
که در آن هیچ ایدهی جدیدی برای کشف کردن باقی نمانده
است و هیچکسی هم نیست که آنها را کشف کند. وقتی
که بیگانهها پس از نابودی به زمین بیایند، «کتاب تصویر» به
آنها سرنخ های بسیار خوبی از ساکنان این سرزمین خواهد داد.
در لحظات آخر فیلم که تیتراژ پخش میشود، «گدار» از «شمای
بیننده» هم به عنوان یکی از عوامل فیلم نام میبرد. ممکن
است این به عنوان آخرین سرتکان دادن «گدار» برای شما به
نظر برسد یا انگشت وسطی که او به سمت شما گرفته است؛
حتی ممکن است که ترکیبی از هر دوی اینها هم باشد. اما
مطمئنا این یک اظهار نظر قطعی از سوی یکی از بزرگترین
هنرمندان صدهی گذشته است. «گدار» چند سال پیش با
زبان خداحافظی کرد، حال با ساختن «کتاب تصویر» او با هر
چیز دیگری خداحافظی میکند.