نقد فیلم The Front Runner (پیشتاز)
فیلم «پیشتاز»(The Front Rinnet) سعی میکند تا به دو هدف برسد و تا حدی نیز موفق است؛ اول اینکه سلسله
اتفاقاتی که منجر به سقوط یکی از افراد کاندید مقام ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا شد یعنی «گری هارت» را نشان دهد و در عین حال قدرت مطبوعات در ضربه زدن به اشخاص را نیز به تصویر بکشد. در حالی که آثار متعددی در طول تاریخ سعی داشته اند که خبرنگاران شجاعی را نشان دهند که قصد برملا کردن اتفاقات زشتی که در سایهها رخ میدهند را داشته اند(«تمام مردان رئیسجمهور»(All the Presidents Men)، «اسپاتلایت»(Spotlight)، «پست»(The Post) آثاری هستند که به ذهن خطور میکنند) این فیلم مسئلهای عجیب را مطرح میکند.
سوالی که همچنان بعد از ۳۰ سال بیپاسخ مانده این مسئله است که آیا «هارت» قربانی هوس و بیاحتیاطی خودش شد و یا اینکه او توسط رسانههای گرسنهای که بیشتر از بیان حقیقت دنبال جوسازی و حاشیهپردازی بودند زنده زنده بلیعده شد. «پیشتاز» هیچ چیز جدیدی در این باره به ما نمیگوید. حادثه از زمانی که «هارت» در سال ۱۹۸۷ از جریان انتخابات انصراف داد تغییر خاصی نکرده است. او همچنان اصرار دارد که رابطهش با «دونا رایس» از نوع عشق افلاطونی* بوده است و اینکه این «خیانت» به گفتهی رسانهها صرفا اغراق است. «پیشتاز» که بر اساس کتابی از «مت بای»(که فیملنامه نیز با همکاری او نوشته شده است) به نام «حقیقت بیان شده است»(All the Truth is Out) با ظرافت از پاسخ به این سوال که آیا واقعا این دو نفر با یکدیگر رابطهی عاشقانه داشته اند طفره میرود آن هم با مستندنکردن رابطهی آنها. جا برای شک در این قضیه وجود دارد و به این خاطر که روزنامهها بدون در نظر گرفتن احتمال بیگناهی شروع به اتهامزنی میکنند، آنها به عنوان شخصیتهای منفی در این اثر به تصویر کشیده شده اند. «بن بردل» به عنوان قهرمان غیرقابل زیرسوال رفتن در «پست» که توسط «تام هنکس» ایفا شده بود، در فیلم «پیشتاز» با بزرگی کمتری با او رفتار شده است(در اینجا نقش او توسط «آلفرد مولینا» ایفا شده است). او بیشتر از اینکه به کشف حقیقت علاقه داشته باشد، به این علاقه دارد که نفر اول باشد.
داستان اصلی این اثر با محوریت اوجگیری دراماتیک و همچنین سقوط باورنکردنی «گری هارت» است. او یک سناتور اهل کلورادو است که در سال ۱۹۸۴ بر سر کاندیداتوری حزب دموکرات با «والتر ماندیل» روبهرو شد(گرچه رقابت را به زوج «ریگان/بوش» باخت). سپس او برای دور بعدی انتخابات به عنوان پیشتاز اصلی بازگشت. وقتی که او در ابتدا کاندیداتوری خود را اعلام کرد، همگان وی را کاندیدای اصلی و پیشتاز و برنده میدانستند آن هم در برابر رقیب جمهوریخواه خود یعنی «جرج. دبلیو بوش». اما در عرض تنها ۳ هفته، او از یک قلهی سیاست به درهی شرم و اتهام سقوط کرد. او محبوبیت خود را زمانی از دست داد که روزنامهها داستانی از رابطهی مخفیانهی او با زنی بسیار جوانتر یعنی «دونا رایس» را علنی کردند. آنها گفتند که «دونا» وارد منزل او در واشنگتن دی.سی شده و از آن خارج نشده است(«هارت» ادعا میکند که او از در پشتی خارج شده و خبرنگاران او را ندیده اند). «هارت» پس از رفتار رسانهها با همسر(ورا فارمیگا) و دخترش(کیتلین دور) که حالت آزاردهنده گرفته، از رقابت کنار میرود. به جای اینکه او سعی کند خانوادهش را در این مسئله امن نگه دارد، او از رقابت کنار میکشد اما با یک هشدار بزرگ؛ اگر خبرنگاران به حمله به کاندیداها اصرار بورزند، افراد لایق کنار خواهند کشید و آمریکاییها با افراد خودپسند، خودمحور و کسانی که صرفا به فکر خود هستند باقی خواهند ماند.
برای کسانی که در زمان رویدادهای این اتفاق حاضر بودند، فیلم تقریبا همان چیزی است که انتظار داشتند صرفا چند مورد شگفتی جدید دارد. «پیشتاز» موضوع را با به تصویر کشیدن آن از دید چند نفر دیگر که در این قضیه دخیل بودند بسط میدهد؛ همسر گری یعنی «لی»، مدیر کمپین تبلیغاتی او یعنی «بیل دیکسون»(جی.کی.سیمونز) و چندین خبرنگار دیگر که داستان را پوشش میدادند. «دونا رایس» در بهترین حالتش سایهای بیش نیست؛ یک جوان جذاب و آسیب پذیر که به هیچوجه آمادگی سونامیای که در انتظارش است را ندارد و در زیر آن مدفون میشود. «هارت» به عنوان شخصیتی اخلاقمدار و سفت و سخت دیده میشود و همین مسئله امکان همذاتپنداری با او را سخت میکند.
«ریتمن» در پرسیدن سوالاتی که جوابی برای آنها نیست مهارت بالایی دارد و اگرچه این مسئله باعث شکلگیری درام پیچیدهای میشود اما نتایج ناقص و ناامیدکننده هستند. آیا «هارت» میتوانست کاری کند تا از رویدادن این رسوایی جلوگیری کند(مشخصا به جز دعوت کردن رایس به خانهش)؟ آیا رفتار روزنامهها با او ناجوانمردانه بود یا او صرفا واکنشهای یک انسان گناهکار در این شرایط را نشان داد؟ آیا او میتوانست با باقیماندن در جریان رقابتها سقوط نکند؟(اتهامات روابط نامشروع نتوانستند بیل کلینتونی که ۴ سال بعد رئیس جمهور شد را زمین بزنند، همینطور دونالد ترامپ را).
اگرچه من هارت را به یاد دارم اما نمیتوانم با اطمینان بگویم که آیا «هیو جکمن» توانسته تا به نحو کامل قدرت بیان و رفتار او را در بازیش دخیل کند یا نه. شباهت فیزیکی آنها قوی اما نه کامل است. بازیگر به حدی خوب است که بتواند قانعکننده باشد اما به نظرم توسط بازی «ورا فارمیگا» در سایه قرار گرفت است. در عین اینکه او مدت زمان کمتری را در فیلم حضور دارد، تاثیر بیشتری بر روی بینندگان میگذارد و ما را به این فکر میاندازد که شاید بهتر بود کل «پیشتاز» از دید شخصیت او روایت شود. در بیشتر لحظات ما نمیدانیم که «لی» به چه چیزی فکر میکند.
تاریخ، کمپین تبلیغاتی لغوشدهی «هارت» را همچون یک صدایی میداند که لحظهای به گوش همه رسید و سپس فراموش شد. او شخصیتی جذاب اما در نهایت بیاهمیت است. داستان او زمانی جذاب میشود که بخواهیم آن را با چیزهایی که امروز در جریان است مقایسه کنیم. آیا هشدارهای او دربارهی روزنامهها و رسانهها درست بودند؟ آیا رفتار ترامپ با روزنامهنگاران را از رفتار «هارت» میتوان پیشبینی کرد؟
فیلم همچون خود این شخص به نظر برای
مبهم بودن برنامهریزی شده است. اثر خوب
و مناسب اما نامتوازن است و مهمترین مسائل
مطرح شده در آن حل نشده باقی میمانند.
«پیشتاز» بیشتر فیلمی برای خورههای سیاست
است تا خورههای سینما.
کارگردان :
Jason Reitman
نویسنده :
Matt Bai, Jay Carson
بازیگران :
Hugh Jackman
Vera Farmiga
J.K. Simmons
خلاصه داستان :
کمپین ریاست جمهوری سناتور گری هارت
در سال ۱۹۸۸ ، هنگامی که یک اتفاق نا
خوشایند برایش میافتد ، سقوط میکند
و…