نقد و بررسی فیلم Saw (اره)
«اره/ Saw» فقط و فقط مخصوص طرفداران فیلمهای ترسناک پر از خون و خونریزی است.
برای لذت بردن از خشونت محض «اره» باید عاشق فیلمهایی باشید که در سنتهای تئاتر گراند گویینول[۱] پاریس غوطهورند. گرچه بخش زیادی از این فیلم به تنش و وحشت روانی متکی است، اما از خشونت حال به هم زن و احشایی، به خصوص در ۱۵ دقیقه آخر، چیزی کم ندارد. در طول این ۱۵ دقیقه است که سلیقه کارگردانی جیمز وان کمی پررنگتر میشود و او با دور شدن از تاریکی ملهم از آثار دیوید فینچر وارد عرصه خود تقلیدی میشود. تا دلتان بخواهد خون و حملات عصبی در این فیلم وجود دارد، که ممکن است باعث شود برخی بینندهها بیش از حد به خود بپیچند. «ارهی» مبتنی بر یک مفهوم هیجان انگیز و ۹۰ دقیقه اکشن خوب فیلم قابل پیشنهادی است اما تنها در صورتی که این نوع فیلمها را دوست داشته باشید.
فیلم با نمایش آدام (با بازی لی وانِل که فیلمنامه نویس این کار هم هست) و لارنس (با بازی کَری اِلِس) زنجیر شده به لوله های یک حمام فراموش شده، که حداقل بیست سال از آخرین نظافتش میگذرد و انسان را یاد قبرستان میاندازد، شروع میشود. غل و زنجیرها مانع از حرکت این دو میشوند به طوری که نمیتوانند یکدیگر یا جسدی که روی زمین بین آن دو افتاده را لمس کنند. هیچکدام به یاد نمیآورند که چگونه آنجا آمدهاند و هیچیک نمیتوانند به این پرسش کلیدی پاسخ دهند که «آخر چرا من؟» فردی که آنها را اسیر کرده سرنخها وشابزارهایی را برایشان گذاشته است: یک اسلحه خالی، که به طرز مأیوس کننده ای دور از دسترس آنها است؛ یک ضبط صوت؛ دو اره؛ یک تلفن همراه، و دو نخ سیگار. اینها همگی جزئی از یک بازی هستند و اگر آدام و لارنس خوب بازی نکنند، یکی از آن دو یا هر دویشان کشته خواهند شد. و در مورد لارنس، خطر فراتر از این سلول زیرزمینی است و همسرش (با بازی مونیکا پاتِر) و دخترش (با بازی مَکِنزی وِگا) را نیز تهدید میکند.
معلوم میشود که آدام و لارنس بازیچه های یک قاتل سریالی منحصر به فرد (قاتل جیگساو) هستند. قاتلی که کاری میکند تا قربانیانش خود به زندگیشان پایان دهند. و در حالی که این جانی سایه به سایه آدام و لارنس را دنبال میکند، خود توسط یک مأمور پلیس سابق ترشرو (با بازی دَنی گِلووِر)، که به دنبال گرفتن انتقام همکار مرحومش است، تعقیب میشود. توضیح بیشتر ممکن است داستان را لو دهد.
«اره» در ایجاد تنش تا زمانی که این حباب در اوج داستان میترکد فوقالعاده عمل میکند. اشتباهاتی در فیلم وجود دارند که تازه کار بودن وان در کارگردانی فیلمهای بلند سینمایی را لو میدهند: ضرباهنگ فیلم همیشه عالی نیست، چند تدوین ضعیف دیده میشود و گاهی اوقات بیش از حد به حرکات نمایشی با دوربین رو میآورد. علاوه بر این، دیالوگ لی وانِل نیاز به بازنویسی دارد. «اره» مانند یک پازل جیگساو (تقلید از اسم مستعار قاتل) ساخته میشود به طوری که هر صحنه قطعه جدیدی را آشکار میکند. این رویکرد غیرخطی به ما اجازه میدهد تا به مرور دریابیم که تا چه حد اسیرکننده آدام و لارنس خطرناک و مهلک است. او یک روانی باهوش است، نه فردی که تفنگش را به سمت پلیس گرفته و درباره انگیزههایش برای ارتکاب جرم توضیح میدهد و منتظر است تا به او کلک بزنند و زمینگیرش کنند.
گرچه هدف اصلی وان ایجاد تعلیق از طریق ابهام است، ولی هنگام نشان دادن تصاویر موحش از چیزی مضایقه نمیکند. گرچه ممکن است وان از این مقایسه خوشحال شود، ولی این یک فیلم «روانی» یا «هالووینی» نیست که بر تصورات بیننده برای حدس زدن تصاویر غیرقابل تعمق متکی باشد. نسخه اولیه «اره» از سیستم درجه بندی فیلمها توسط انجمن تصاویر متحرک آمریکا به خاطر نمایش بیرحمانه خون، درجه NC-17 دریافت کرده بود. برخی از لحظات گرافیکی فیلم حذف شدند، با این حال به سختی میشد به آنچه باقی مانده بود درجه R داد. بیننده های حساس ممکن است هر چند وقت یک بار هنگام تماشای یک سکانس دلهره آور روی از صفحه نمایشگر برگردانند.
نقش اصلی فیلم به کَری اِلِس، بازیگری شاخص که فرصت
کمیابی برای ایستادن در صدر لیست بازیگران یک فیلم به
دست آورده است، تعلق دارد. غیر از چند لحظه در انتهای
فیلم، اِلِس با اعتماد به نفس و عزم راسخ نقش خود را
بازی میکند. او با وانِل فیلمنامه نویس، که اجرای متعادلش
آن قدر قوی است که به ما اجازه میدهد کاراکترش را باور
کنیم، همبازی است. بازیگران مکمل شامل دَنی گِلووِر، که
خیلی بد بازی میکند، مونیکا پاتِر و دینا مِهیِر، در یک نقش کوچکتر، هستند.
ژانر وحشت به میدان مینی از کلیشهها و پیرنگ های تکراری
تبدیل شده است که ایجاد اشتیاق برای تماشای فیلمهای
جدید را دشوار میکند. جذابیتهای جدید کالای اعلایی
هستند، بنابراین وقتی یکی مثل جیمز وان یکی از این
کالاها را پیدا میکند، به سادگی میتوان از اشتباهات
تازه کار بودنش رد شد. تازگی و انرژی «اره» مقابل فرمول
دائمی داستان گویی فیلمهای ترسناک میایستد و ثابت
میکند که کیفیتهای «ستون مثبتها» میتوان بر یک
پایان ضعیف غلبه کند. افرادی که این فیلم را در طول هفته
اکرانش در آمریکای شمالی از ۲۹ تا ۳۱ اکتبر میبینند،
هالووین دلهره آوری را پشت سر خواهند گذاشت.