نقد و بررسی فیلم Pride (غرور)
وقتی پای ساخت فیلمهای خوشایند با ضمیر اجتماعی به میان میآید، هیچ کجا بهتر از بریتانیا نمیتواند
از پس ساخت آنها برآید. در مورد «غرور / Pride» نیز این اتفاق بار دیگر رخ داده است. به خصوص، در فیلم «غرور»، متیو وارکِس- در دومین تجربه کارگردانیاش- و استیفِن برسفورد- در نخستین تجربه فیلمنامه نویسیاش- داستانی را روی پرده بردهاند که همزمان هم ناراحت کننده و هم مفرح است و در عین حال به رویدادهای روز ربط دارد و به اتفاقات مرتبط با آنها احترام میگذارد. «غرور» مایه خوشحالی بینندهاش میشود و در عین حال به او نشان میدهد که [موضوع فیلم] طی این سی سال چقدر پیشرفت کرده است ….. و چقدر دیگر باید هنوز جلو برود.
فیلم بر اساس اتفاقات واقعی است اما اصلاً لزومی نمیبیند که این واقعی بودن را توی بوق و کرنا کند. افرادی که با پایه تاریخی «غرور» آشنا نیستند ممکن است تا قبل از فاش شدن سرنوشت شخصیتهای فیلم از طریق روایت نوشتاری آخر فیلم متوجه نشوند که برخی شخصیتها واقعی بودهاند.
فیلم به ماجراهای پس پرده اعتصاب معدنچیهای بریتانیایی در سال ۱۹۸۴ میپردازد. با این حال، داستان فیلم با تمرکز بر معدنچیها شروع نمیشود. در عوض با کادری از فعالان و طرفداران متمایل به جنس موافق مذکر و مونث، به رهبری جوانی پر شور و حال به نام مارک (با بازی بن اِشنِزِر)، که معتقد به وجود شباهتهایی بین مخمصه گروهش و گرفتاری معدنچیها است، آشنا میشویم. هر دو گروه از نخست وزیر وقت بریتانیا مارگارت تاچر متنفرند و به وسیله پلیس قلع و قمع میشوند. با وجود چنین فکری در ذهنش، مارک سعی میکند با جذب همفکرانی مانند دانشجویی به نام جو (با بازی جرج مک کی)، که به کسی نگفته است که به جنس موافق متمایل است، جاناتان عیاش (با بازی دومینیک وست) و دوست پسرش، گلتین (با بازی اندرو اسکات) و اِستِف وراج (با بازی فای مارسِی) گروهی به نام LGSM (ل*زب*ین ها و گ*ی ها از معدنچیها حمایت میکنند) را تشکیل دهد. آنها کمکهای مردمی جمع میکنند، اما وقتی که اتحادیه ملی معدنکاران حمایت آنها را رد میکند، مستقیماً پول جمع آوری شده را به شهر کوچکی در ولز اهدا میکنند. این کار مورد استقبال یکی از اعضای نهاد حاکم آن منطقه به نام دای (با بازی پَدی کانسیداین) قرار میگیرد، او اعضای LGSM را برای ملاقاتی دعوت میکند. ورود آنها با واکنشهای مختلفی از جمله قدردانی (به خصوص از جانب کلیف با بازی بیل نای و هفینا با بازی ایملدا استونتین)، عیب جویی و دشمنی آشکارا همراه است.
«غرور» در بازسازی زمان و مکان وقوع اتفاقاتش فوقالعاده عمل کرده است. سال ۱۹۸۴ به خصوص دوران سیاهی برای متمایل به جنس موافق بودن بود. نه تنها در آن دوران انگهای اجتماعی و دینی بسیار وحشتناکی به متمایلان جنس موافق زده میشد، بلکه شبح ایدز نیز از نظر برخی کیفر خداوند [برای این افراد] بود. این عوامل به خوبی بی میلی بسیاری از معدنچیها به پذیرش کمک گروهی از «منحرفان» را توضیح میدهند. «غرور» درباره دور هم جمع شدن گروهی از انسانهای ناهمگون است که یکدیگر را به عنوان یک فرد قبول دارند و نه یک کاریکاتور. فیلم با استفاده از شوخ طبعی، بسیاری از حرفهایش را میزند و در این مسیر هرگز شخصیتی را تحقیر یا تخریب نمیکند.
در فیلم شاهد برخی بازیهای زیبا و قوسهای شخصیتی موثر
هستیم. بازیگر نقش اول بن اِشنِزِر، بازیگری آمریکایی با رزومه
ای محدود است، ولی به خوبی در نخستین فرصتی که برای
حضور در فیلمی بینالمللی به او داده شده میدرخشد. همین
طور جو با بازی جرج مک کی که نقش کلیشه ای آشنایی-مرد
متمایل به جنس موافق که از فاش شدن این موضوع نزد خانواده
اش میترسد- را بازی میکند. دومینیک وست انرژی و استعداد
را به نقش یکی از نخستین مردان بریتانیایی، که مبتلا به ایدز
تشخیص داده شده بود، تزریق میکند. بیل نای برخلاف نقش
های قبلیاش، در نقش مردی فروتن و آرام ظاهر شده است.
ایملدا استونتین نقش زنی گستاخ و وراج اما خوش قلب- نسخه
ای دیگر از شخصیت مهربان و سخاوتمندش در «هری پاتر»- را ایفا میکند.
مانند فیلمهای «بیلی الیوت / Billy Elliot» و «از کوره در رفته
/ Brassed Off»- این دو فیلم به مخمصه معدنچیها میپردازند
– «غرور» نیز بدون این که دست به موعظه کردن بزند به نگرانی
های اجتماعی اشاره میکند. اگرچه فیلم هرگز سراغ تصاویر
گرافیکی خشونت آمیز نمیرود، اما لحظات تاریکتری در فیلم
وجود دارند که تعصب شدید را نمایش میدهند. فیلم همچنین
دارای لحظات مفرحی نیز است مانند سکانس رقصی (با هنر
نمایی دومینیک وست) که طوری فیلمبرداری شده است که
فرد را به یاد «تب شب یکشنبه / Saturday Night Fever»
میاندازد و پایانی که تا لحظه آخر دست به افشای حقایق
پس پرده میزند. دو ساعت برای بسیاری از فیلمها میتواند
طولانی باشد، اما «غرور» ارزش دو ساعت نشستن [پای فیلم]
را دارد و در پایان مایه خوشی بسیاری از بینندههایش میشود.