نقد و بررسی فیلم Pompeii (پمپئی)

نقد و بررسی فیلم Pompeii (پمپئی)Reviewed by محمدرضا on Jul 7Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Pompeii (پمپئی)امکان ندارد در «پمپئی» چیزی پیدا کنید که بتواند شما را جذب کند. این ماجراجویی بی در و پیکر با عاشقانه ای بی هدف هر چیز ممکنی که در ژانر فیلمهای حادثه ای  می شد به آن امیدی داشت را دفن می کند. 

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Pompeii (پمپئی)

امکان ندارد در «پمپئی» چیزی پیدا کنید که بتواند شما را جذب کند.

این ماجراجویی بی در و پیکر با عاشقانه ای بی هدف هر چیز ممکنی که در ژانر فیلمهای حادثه ای  می شد به آن امیدی داشت را دفن می کند. از این بدتر پل اندرسون – کارگردان بی استعداد و به اصطلاح مؤلف فیلمهای «رزیدنت اویل» – است که مدلِ فیلم “عاشقانِ محکوم به نابودی با فاجعه روبرو می شوند” را از روی دست «تایتانیک» کپی می کند، با این تفاوت که اینجا کوه وزوو نقش اقیانوس را دارد. بدون هیچ گونه سر و صدایی، ناگهان سر و کله ی گدازه های آتشفشان در آسمان – مانند کوسه ی فیلم «آرواره ها» – پیدا می شود.

قهرمانِ داستان میلو (کیت هرینگتونِ پشمالویِ «بازی تاج و تخت») برده ای سِلتی است، که سلّاخی مادرش را توسط سناتور کُرووس (کیفر سوثرلند) سناتورِ وحشی روم به چشم می بیند. وقتی میلو در سال ۷۹ میلادی به بلوغ می رسد، مهارت گلادیاتوری اش بلیطِ خروج از بریتانیای بارانی به مقصد ایتالیای آفتابی را برایش به ارمغان می آورد. توده ی مردم با نام جنگ جوییِ “سلتی” برایش هورا می کشند. حداقل این اسم نسبت به “میلو” ابهّت بیشتری دارد.

میلو پس از سر در آوردن از پمپئی، شهری تفریحی در روم، با کاسیا (امیلی برونینگ) آشنا می شود، دختر متموّل یک تاجر رومی (جرد هریس، که مانند یک مجسمه بازوی راستِ همیشه خمیده اش به آستین ردایش چسبیده). پیشتر نیز وقتی که میلو در حرکتی سلحشورانه اسب زخمی کاسیا را برایش می کُشد، ملاقات بی مزه ای داشته اند. رفاقت پس از رقابتی بین میلو و جنگجویی دیگر (با بازی آدواله آکینویه آگباجه) وجود دارد. وقتی که آتش فشان شروع به غرش می کند (گلادیاتورهای احمق خیال می کنند خدایان خشمگین در حال زورآزمایی هستند) میلو کاسیا را از چنگالِ کُرووس می قاپد. اما پس از آن سیل گدازه ها آغاز می شود، و گریختن از آن کار دشواری می نماید.

فیلم نامه خنده دار است و تا قبل از یورشِ آتش پاره ها به پمپئی در “شمشیر و صندل” احمقانه

اش خفه شده است. فیلم تا زمانی که در تیتراژ ابتدایی به طور گذرا نشان می دهد که بالاخره

هر کسی قرار است کدام نقش مهم را پُر کند، رسما وقت کُشی می کند. اندرسون هم انگار

خیالش نیست که بر خلاف فیلمهای قبلش – که بر اساس بازی ویدئویی بودند – این فیلم بر

اساس رخدادهای واقعی است. و باز هم همه ی چیز های تک بعدی اش را در آشفته بازاری

سه بعدی و نه چیزی بیشتر نمایش می دهد.

هیچ شخصیتی در «پمپئی» زنده نمی شود. سوثرلند مدام در حال چشم زهره رفتن و اظهار

فضل کردن است، و بعد از آن ناگهان در مورد “عزت روم” نعره می کشد. در مورد عاشق

پیشگان جوان هم هرینگتون هیچ وقت به حداقل احساس نمی رسد، و برونینگ (از فیلم

«مشت ناگهانی») تا حد ممکن سعی شده شبیه به نمایشگاه نقاشی در بیاید. نه! به

هیچ عنوان یک لئو [دی کاپریو] و کیت [وینسلت] خاکستراندود نیستند!

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …