نقد و بررسی فیلم Our Brand Is Crisis (بحران برند ماست)

نقد و بررسی فیلم Our Brand Is Crisis (بحران برند ماست)Reviewed by محمدرضا on Aug 26Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Our Brand Is Crisis (بحران برند ماست)نقد و بررسی فیلم Our Brand Is Crisis (بحران برند ماست) بحران برند ماست»(Our Brand is Crisis) فیلمی درباره انتخابات است اما از بسیاری جهات به چیزی

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Our Brand Is Crisis (بحران برند ماست)

بحران برند ماست»(Our Brand is Crisis) فیلمی درباره انتخابات است اما از بسیاری جهات به چیزی

شبیه به فیلمی درباره مشت زنی که از چشم انداز مربی تعریف میشود درآمده است. این کیفیت عیبجویانه و طنزآلود برای دنیای سیاستی که در آن زورِ روش بر ماده میچربد و فریب و نیرنگ وجه رایج روزگار است کاملاً مناسب است. هرگز بهترین کاندیداها پیروز نمیشوند بلکه پیروزی از آنِ بهترین کمپینها است. شایعه سازی تاکتیکی است که امتحان خود را پس داده اما باید با ظرافت نیش عقرب (یعنی استفاده از هتاکی و تهمتهای ناروا) به کار برده شود. «بحران برند ماست» درباره فردی که به مناطق مختلف میرود و سخنرانی میکند و دستانش را تکان میدهد نیست. بلکه درباره افراد پشت صحنهای است که برنامههایشان به ندرت همسو با بهترین منافع عموم مردم است.

اتفاقات این فیلم در بولیوی رخ میدهند اما استراتژیها و تاکتیکهایی که به کار میروند جهانی هستند. بخش زیادی از فیلم «بحران برند ماست» به این که کاندیدای ریاست جمهوری، کاستیلو (با بازی خواکیم دی آلمیدا)، مرد خوبی است یا بد اهمیت نمیدهد. او آلت دستی بیش نیست. هدف تیم انتخاباتی او نگرانی از این نیست که آیا او بهترین فرد برای این سمت است یا خیر بلکه این است که بعد از خوابیدن سر و صداها او بتواند بیشترین آرا را به دست بیاورد. آنها برای رسیدن به این هدف هر کاری میکنند. البته، طرف دیگر هم به همین اندازه کثیف بازی میکند. با این حال، پایان فیلم با حمله ناگهانیاش به ضمیر انسان متظاهرانه و نامتجانس است.

با توجه به این که این فیلم تقریباً بر اساس اتفاقاتی که در طول انتخابات سال ۲۰۰۲ بولیوی (در رابطه با فیلم مستند ریچل بوینتون در سال ۲۰۰۵ )، یعنی وقتی که از شرکت مشاوره واشنگتنی جیمز کارویل برای مدیریت یک کمپین کمک گرفته شد، ساخته شده است، لذا هرگز نبود راست نمایی در آن احساس نمیشود. وقتی که فیلم شروع میشود رئیس جمهور احتمالی بولیوی، آقای کاستیلو، در نظرسنجی سی رتبه پایینتر از رقیب است. استراتژیست سیاسی بازنشستهای به نام جین بودین (ساندرا بولاک) از گوشه خلوت خود برای احیای کمپین کاستیلو فراخوانده میشود. این امر او را در مقابل رقیب قدیمیاش پت کندی (بیلی باب تورنتون) قرار میدهد. راه حل او ایجاد بحران و تبدیل ویژگیهای منفی بیشمار کاندیدای مورد نظرش به نقاط قوت قابل قبول است. این رویکرد مورد توجه قرار میگیرد اما کندی آدمی نیست که به این راحتی بدون جنگیدن میدان را خالی کند و در این گیر و دار اتفاقات کثیفی رخ میدهند.

جین شخصیت جذابی دارد- دلزده از دنیا و سرخورده از شکستهای قبلی- با این حال لیاقت خود را تقریباً بلافاصله با حسابگری خونسردانه و فریبندگی هتاکانه به یک اندازه اثبات میکند. ستاد انتخاباتی داروی آرامبخشش است و به خوبی با سیگارهایی که دود میکند و مشروبی که سر میکشد ترکیب میشود. رابطه اش با کندی در گذشته در هالهای از ابهام قرار دارد. داستان خود جین او را به عنوان قربانی یک فریبکاری زشت و کریه جلوه میدهد اما یک گفتگو این ادعا را مشکوک جلوه میدهد. هرگز نمیتوانیم جین را درک کنیم درست همان طور که نمیتوانیم وکیلی که از جنایتکاری خبیث دفاع میکند را درک کنیم. آیا او فاقد مسئولیت اخلاقی است یا انسان بدسیرتی است؟ هر چه فیلم بیشتر از پاسخ دادن به این سئوال طفره می‌رود، بیشتر درگیر آن میشود.

ساندرا بولاک همیشه دوست داشتنی بوده، اما بیشتر به دلیل شخصیتش

در این فیلم، اینجا چندان دلچسب نیست. حتی آن نقشش در «محوطه‌ی

خطا»(The Blind Side) که برنده جایزه اسکار شد نتوانست او را در جهات

جدید یا جالبی قرار دهد. تغییر ناشی از «جاذبه»(Gravity) اولین فرصت او

برای ایفای یک نقش واقعی بود. در «بحران برند ماست»، بدون این که به

نظر برسد به سمت تاریکی میرود. بولاک موثر است چون دنبال او می‌گردیم

ولو این که شاید نباید این کار را بکنیم. ترسانندگی ذاتی بیلی باب تورنتون

چیز ناراحت کنندهای را در شخصیت کندی ایجاد کرده است ولو این که

ممکن است به بدی که فکر می کنیم نباشد. این دو بازیگران خوبی هستند

که با یکدیگر وانتظارات ما رقابت میکنند و از انها بهره میبرند.

«بحران برند ماست» داستانی است اما وقتی شرایط کنونی سیاست

آمریکا را در نظر میگیریم هیچ چیزی در این فیلم- چه زمانی که یک داستان

منفی درباره یک کاندیدا تعریف میکند و چه زمانی که یکی از رقبا را فریب

میدهد تا از یک نازی نقل قول کند- مبالغه آمیز به نظر نمیرسد. فیلم به

اندازه کافی خنده دار، منتها از نوع زهرخند، هم است؛ این یک تراژدی

است و غم انگیزترین قسمتش این است که بخش بزرگی از آن صحت

دارد. شاید بر اساس مستندات نباشد، اما درست است. پایان فیلم گام

نادرستی است- تلاشی است برای نجات فیلم از چنبره بدبینی. با وجود

این، از نظر دیوید گوردون گرین، کارگردان، و پیتر استراگان، فیلمنامه نویس،

این اشتباه از ارزشهای این نگاه زیرچشمی به پشت پرده نحوه رسیدن افراد

به قدرت و مردان بی ارادهای که به سلاحهای سیاسی تبدیل میشوند کم نمیکند.

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …