نقد و بررسی فیلم Ouija (ویجا)
فیلم ترسناک «ویجا / Ouija»، که بر اساس بازی تخته ای پرطرفدار ساخت کمپانی هاسبرو- یا بازی
تخته ای برادران ساخت کمپانی پارکر سابق و حتی قبل از آن «تخته گویای» اواخر قرن نوزدهم که برای ارتباط برقرار کردن با مردگان به کار میرفت- ساخته شده است، دو پیام برای مخاطبانش دارد: ۱. تخته بدون بی برو برگرد ماندنی و نمیتوان آن را با آتش از بین برد (مگر در شرایط خاص) ۲. از قوانین پیروی کنید. برخلاف آن چه در بازی مونوپلی (Monopoly) انجام میدهید از جعل قوانین خودداری کنید.
گذشته از اخطارها، احضار ارواح به نظر تفریح جالبی میآید منتها به شرطی که طرف حسابتان ارواح خبیث با سابقه شکار و قتل انسانها نباشند. کمپانیهایی مانند هاسبرو اغلب به فیلمهای پر از خون و خونریزی که به نوعی به محصولاتشان ربط دارند مجوز نمیدهد، اما این بازی همواره مبتنی بر افسانه های غیبگویی بوده است تا از این رهگذر برای دوستانی که کلمات لعن و نفرین را در کنار تخته بازی بیان میکنند، مشروعیت معنوی ایجاد کنند.
در حقیقت، ساخت فیلم از روی صفحه ویجا در مقایسه با تبدیل چیزی مانند Battleship [به فیلم] کمتر چالش زا است، چون صفحات ویجا ابزاری برای برگزاری احضار ارواح هستند و به نوعی یکی از مؤلفه های دائمی بسیاری از داستانهای خانه های جن زده هستند. این فیلم، که نخستین تجربه کارگردانی استایلز وایت و همکار نویسندهاش جولیت اسنودن است، تفاوت زیادی با «موذیانه / Insidious» یا «حلقه / The Ring» ندارد به جز الزام ظاهری شخصیتها برای یافتن دلیلی برای ادامه دادن بازی حتی اگر آن دلیل کاملاً غیرمنطقی باشد. اولیویا کروک در نقش لِین، زن جوانی که سعی میکند دریابد چرا بهترین دوستش دبی (با بازی شلی هنینگ) اقدام به خودکشی کرده است، بازی میکند. بعد از کمی جستجو، لین صفحه ویجایی را پیدا میکند، که آن دو در زمان کودکی با آن بازی میکردند. بعد چهار نفر- شامل دوست پسرش (با بازی دارن کاگاسوف)، دوست پسر دبی (با بازی داگلاس اسمیت)، خواهر مرموزش (با بازی آنا کوتو) و یک فرد بخت برگشته دیگر (با بازی بیانکا سانتوس)- را کنار هم جمع میکند تا با روح دبی تماس برقرار کند. آنها موفق میشوند، اما تلاششان باعث آزاد شدن نیروی ماوراء الطبیعی کریهی میشود که ظاهراً هدفش گرفتن جان یکایک آنها است، چیزی تو مایه های «مقصد نهایی/ Final Destination».
گرچه برخی صحنه های ترسناک در فیلمهای وحشتناک درجه PG-13، که بزرگترین شوکهایشان معمولاً ظاهر شدن ناگهانی دوستان از جایی نامعلوم و گفتن «سلام»، رایج هستند، وقتی پای ارواح بیشتری به میان میآید میتوان آنها را از طریق منظره یاب پلانشت(Planchette) دید، کارگردان فراتر میرود. جابهجایی پلانشت به سطح چشم چیزی شبیه به عینک آفتابی گذاشتن در فیلم «آنها زندگی میکنند / They Live» است. ناگهان، دنیای نامرئی به طرز وحشتناکی مرئی میشود. مهمترین موضوع «ویجا» این است که استایلز و اسنودن ظاهراً نمیتوانند حتی یک خط دیالوگ جالب بنویسند.
آنها بین ابتذالهای گفتگویی و هر توضیحی که ممکن است
برای هدایت فیلم به صحنه ترسناک بعدیاش لازم باشد در
نوسان است. و داستانی که آنها درباره دبی، خانه قدیمی
شبح زدهاش و صفحه ویجا خلق کردهاند نیاز به توضیحات
زیادی دارد که اغلب شامل جستجو در آرشیو مبهم و سر
بردن در عکسهای قدیمی است، گرچه یکی از صحنه
های فیلم بر اساس داستان بیماری روانی ساخته
شده که قبلاً در آن خانه زندگی میکرده است.
برخلاف ژانرهای دیگر، فیلمهای وحشتناک لزوماً مبتنی
بر شخصیتهای پیچیده و رنگی نیستند، هیچ فیلمسازی
نمیتواند از برنامه های کامپیوتری در فیلمهای درام یا
کمدی استفاده کند و توقع داشته باشد که با آن جان
سالم در میبرد. اما در داستان ارواحی که در آن
هاسبرو بیشترین نوآوری را به کار برده، تماشای یک
مشت نوجوان کسل کننده که کشته میشوند به
نوعی رضایتبخش است. شاید استایلز و همکارش
قصد دارند اتفاقات فیلم را به دنباله «ویجا دوباره/Ouija Too
» کش دهند [پلانشت گزینه «خیر» را نشان میدهد].