نقد فیلم Little Miss Sunshine (دوشیزه کوچولوی شایسته)
بیشک توانایی بالایی نیاز است تا بتوان فیلمی با صحنههای بامزهی بسیار و پایانبندی بسیار خوب ساخت که داستانی
دربارهی اعتیاد، اقدام به خودکشی، مرگ، نیچه و مارسل پروست* را در خود دارد. کارگردانان این اثر یعنی «جاناتان دیتون» و «والری فاریس» و نویسندهی فیلم یعنی «مایکل آرنت» علیرغم تعداد بالای تغییرات لحن در این فیلم توانسته اند که در نهایت اثر خوبی بسازند. «دوشیزه کوچولوی شایسته» یک الماس کوچک است؛ البته، با در نظر گرفتن حضور ستارهای مثل «استیو کارل» و برچسب ۱۰ میلیونیای که «فاکس سرچلایت» برای حق پخش این فیلم پرداخت است ، شاید بتوان گفت که این الماس چندان هم «کوچک» نیست. صورتهای خندان افرادی که پس از تماشای این فیلم سالن سینما را ترک خواهند کرد بر این موضوع صحه میگذارد.
زوج کارگردانی این اثر یعنی «دیتون» و «فاریس» که اولین تجربهی سینمایی خود را با ساخت این اثر کسب کرده اند، قبلا در کار ساخت موزیک ویدئو و همچنین تبلیغهای تلوزیونی بوده اند. خوشبختانه کارگردانان رویکرد سنتیای در به تصویر کشیدن فیلمنامهی «آرنت» تازهکار داشته اند. آنها سعی نکرده اند تا ما را با حقههای تصویری و تکنیکهای تدوینی که معمولاً در آثار قبلیشان و کلا در موزیک ویدئو گول بزنند. در عوض «دیتون» و «هریس» به شخصیتهای فیلم خود فرصتی داده اند تا واقعی بشوند و این تنها چیزی است که یک نفر در همچین موقعیتی میتواند انتظارش را داشته باشد. «دوشیزه کوچولوی شایسته» آن سطح میانیای را کسب میکند که خیلی فیلمها در آرزوی آن هستند و از دستش میدهند. بینندهی عادی بارها در طول این اثر خواهد خندید اما پیام مهم و جدیای که فیلم سعی در القای آن دارد در زیر کمدی آن پنهان نخواهد شد.
گروه بازیگری «دوشیزه کوچولوی شایسته» حتی شاید جایزه رقابت «فیلم خانوادگی ناکارا» را نیز نبرند اما قطعا نفر دوم خواهند بود. پدر خانواده یعنی «ریچارد»(گرگ کینار) فردی است که صحبتهای انگیزشی میکند و برنامهی ۹ بخشیش به نظر تنها قانون زندگی و کارش است. مادر یعنی «شریل»(تونی کولت) از هر آنچه در توانش باقی مانده است استفاده میکند تا جلوی متلاشی شدن خانوادهش را بگیرد. پسر نوجوانِ خانواده، «دوین»(پال دانو) پیرو «نیچه» است و قسم سکوت خورده است. دخترِ خانواده، «آلیو»(ابیگیل برسلین) نیز معتاد به مسابقات دختر شایسته است و اخیرا نیز در یک مسابقهی زیر ۱۰ سال محلی رتبهی دوم را کسب کرده است. دایی «فرانک»(استیو کارل) در حال زندگی با خانوادهی خواهرش است چرا که اخیرا به خاطر از دست دادن عشق زندگی، شغل و شهرتش در پی یک رسوایی دست به خودکشی زده بود. سرآخر نیز پدربزرگ هروئینی خانواده(آلن آرکین) را داریم که برای جامعهی بازنشستگان کمی بیش از حد انسان بحثبرانگیزی است.
با انصراف برندهی مسابقهی دختر شایسته و در نتیجه برنده شدن «آلیو»، خانواده این فرصت را پیدا میکند تا در وَن قدیمی خود به «کالیفورنیا» بروند تا «آلیو» بتواند شانس حضور در مسابقهی «دوشیزه کوچولوی شایسته» را داشته باشد. این سفر جادهای تلفیقی از بالا و پایینها، کمدی و تراژدی و مشخص شدن یک سری مسائل است. اما هیچ چیزی در این سفر خانواده را برای مسئلهای که در ساحل «ردندو قرار است ببینند آماده نمیکند؛ زمانی که آنها با مسئلهی مضحک دختران کوچکی روبهرو میشوند که کلی تلاش کرده اند تا شبیه به ملکههای افسونگر داستانهای پریان بشوند.
در طی این ۱۰۰ دقیقه، «دوشیزه کوچولوی شایسته» مسائل بسیاری را پوشش میدهد. کلیت اثر در طی این سفر جادهای مشخص میشود. شباهتهای بین این فیلم و فیلم دیگری که اخیرا اکران شده بود دیده میشود اما «دوشیزه کوچولوی شایسته» بسیار سرپا تر و بامزهتر و کمتر مصنوعی است. لحظات کمدی و طنز بسیار نابی در این اثر وجود دارند؛ صحبتهای نصیحت و درس زندگیگونهی پدربزرگ به نوهش، نصحیت عملی دربارهی اینکه چگونه ماشینی که کلاچش شکسته است را استارت بزنیم، ملاقات با یک مامور گشت بزرگراه و لحظاتی که شبیه لحظات خانه در «تعطیلات در برنی»(Weekend at Bernie’s) هستند. نقطهی اوج اثر که شاید فیلم را با نشان دادن «ملکههای زیبایی» ۷ ساله تبدیل به یک فیلم ترسناک بکند، کافی است برای اینکه هر بینندهی عاقلی را تا حدی ناراحت بکند. «دوشیزه کوچولوی شایسته» این رفتار اجحاف آمیز را با طنز و تاسف نقد محکوم میکند. بخش پایانی علی رغم اینکه در یک فضای عجیب و غریبی وارد میشود که البته مناسب محتوای اثر است، کاملاً بینقص و مناسب اجرا شده است.
«گرگ کینیار» و «تونی کولت» استخوانبندی «دوشیزه کوچولوی شایسته» هستند اما بازیهای حرفهای آنها شاید کمترین میزان ستایش را نیاز داشته باشد. «پال دانو» با نقشی که دیالوگ را از وی گرفته است بسیار موفقیت آمیز خود گرفته و «ابیگیل برسلین»(که برای اولین بار در فیلم «نشانهها»(Signs) در یک اثر سینمایی حضور یافته بود) ثابت کرد که از ۹۵ درصد بازیگران همسن خودش سرتر است. او با استعداد است، نقش خودش را درک کرده و از نشاندادن بامزگیای که بسیاری از نقشهای نوجوانانه را خراب میکند دوری ورزیده. «استیو کارل» با بازی در این نقش ما را شگفت زده و سورپرایز میکند. برعکس «ویل فرل» که در یکی از معدود نقشهای غیرکمدی خود در فیلم «زمستان در حال گذر»(Winter Passing) بسیار نامناسب بود اما بازی «کارول» تحت تاثیر نقشهای قبلیش قرار نگرفته است. او گاها میتواند بینندگان را بخنداند بدون اینکه کار خیلی خاص یا شگفتآوری بکند. در نهایت نیز بازیگر کهنهکار این فیلم یعنی «آلن آرکین» را داریم که هر صحنهای که در آن حضور داشته باشد را به تصاحب خود درمیآورد.
اگر «دوشیزه کوچولوی شایسته» بازاریابی
مناسبی داشته باشد ممکن است جزو فیلم
های غیرقابل انتظاری بشود که در گیشه
عملکرد بسیار مناسبی دارند. «دوشیزه
کوچولوی شایسته» جزو فیلمهایی که
بینندگان از آن لذت خواهند برد چرا که
خنده را همراه با محتوا در کنار یکدیگر دارد
و بینندگان پس از تماشای اثر حس بهتری
خواهند داشت. در نهایت باید گفت که
«دوشیزه کوچولوی شایسته» علیرغم
اینکه با یک سری مفاهیم تاریک جدل
میکند اما کاملاً شایستگی نامش را
دارد.