فیلم تازه فرزاد موتمن داستان عاشقانه ای از طبقه کارگر را به تصویر می کشد که این روزها در سینمای ایران نمونه

زیادی برای آن پیدا می شود با این تفاوت که « خداحافظی طولانی » از لحاظ تعریف مفهوم ” عاشقانه کارگری” نزدیک ترین اثر در سینمای کنونی ایرانی تلقی می شود.

« خداحافظی طولانی » در بخش دکوپاژ اثری قابل توجه است که نشان از وسواس کارگردانی باهوش در پشت صحنه دارد. موتمن تمام سعی خود را کرده تا فضای داستانش را به طبقه کارگر نزدیک کند. وسواسی که این روزها کمتر در سینمای ایران به چشم می خورد و تحسین برانگیز است.

اما داستان اصلی و کیفیت روایت آن، در مقایسه با دکوپاژ فیلم، از ضعف هایی برخوردار است که از یکدستی اثر کاسته است. قهرمان فیلم « خداحافظی طولانی » مردی است که به نظر می رسد به جامعه برگشته تا بتواند از شرف خود در برابر نگاه عصبانی جامعه دفاع کند اما در عمل این اتفاق رخ نمی دهد و ما شاهد مجموعه ای از زد و خوردها هستیم که در آن گویی شخصیت اصلی داستان سرنوشت خویش را پذیرفته و تلاشی برای احقاق حق خود نمی کند.

در بخش ارتباط این مرد با همسرش ( با بازی ساره بیات ) ، ما شاهد مجموعه ای از دیالوگ های عاشقانه هستیم که از کیفیت مناسبی در اجرا برخوردار هستند و به تعریف ساده، « یک عاشقانه ساده » معرفی می شوند. اما ایراد اینجاست که مخاطب فیلم هیچ پیش زمینه ای از شخصیت زن داستان ندارد و به جز در دقایق پایانی فیلم و گره گشایی نهایی، مخاطب با زنی مواجه است که تنها پذیرنده کلمات و در واقع پذیرای عشق است و از لحاظ پرداخت تک بعدی می باشد. موتمن آرام و به آهستگی عاشقانه خود را به مخاطب ارائه کرده اما از این نکته غافل شده که شاید ، دقایقی پرداخت مناسب شخصیت ها می توانست باعث درک بیشتر کنش و واکنش های این زن و شوهر شود.

فیلمنامه اصغر عبداللهی در بخش پرداخت شخصیت های مکمل ضعف های بسیاری دارد از جمله پرداخت بد شخصیت طلعت ( با بازی میترا حجار ) که وضعیت مشخصی ندارد و مشخص نیست که چطور در یک سوم پایانی وارد زندگی یحیی شده تا فصل پایانی فیلم را رقم بزند. طلعت ، پیشبردی در داستان یحیی ندارد و صرفا یک شخصیت مکمل ساده بی پرداخت است اما در یک سوم پایانی ناگهان معادلات را برهم میزند و آن روند کند شکل گیری ارتباطش با یحیی، سرعت دوچندانی به خود می گیرد تا این معادله به سرانجامی رسیده باشد.

دیگر ضعف « خداحافظی طولانی » را باید در بی اهمیت بودن خرده داستان های فرعی فیلم برشمرد که بی کیفیت هستند و کمکی به مخاظب در درک دنیای شخصیت اصلی داستان و مشکلاتش نمی کند. دعواهای گاه و بی گاه در کارگاه و شخصیت برادر زن که بدجوری در فیلم پا در هواست، نه تنها کمکی به درک دنیای ترسیم شده در « خداحافظی طولانی » نکرده بلکه به آشفتگی فیلمنامه نیز دامن زده است. موسیقی متن بسیار بد فیلم نیز به خوبی این فرصت را پیدا می کند که سوهان اعصاب تماشاگرش شود!

سعید اقاخانی بازی خوبی در نقش یحیی ارائه داده است

و نشان داده که می تواند در نقش های جدی نیز حضور

چشمگیری داشته باشد. آقاخانی به خوبی شخصیت یک

مرد آسیب دیده و خسته را به تصویر کشیده است و بازی

قابل توجهی در « خداحافظی طولانی » از خود ارائه داده

است. ساره بیات که نحوه حضورش در سینما کم کم در

حال تبدیل شدن به یک کلیشه اساسی است، در « خداحافظی»

طولانی همانی است که در این چند سال اخیر بوده! زنی از طبقه

کارگر که خوب نگاه می کند!

« خداحافظی » طولانی » در بخش فنی اثری قابل توجه است

که حداقل به خوبی تصویرسازی خودش از ” عاشقانه کارگری “

را به تصویر کشیده است. اما در بخش فیلمنامه و روایت داستان،

اثری کند و ملال آور است که با مجموعه ای از شخصیت های بی

هویت و یک سوم پایانی عجولانه، نمی تواند خیلی دلنشین باشد.

به یاد آوردن فرزاد موتمن با « شب های روشن » به مراتب احساس

بهتری به مخاطب می دهد!