نقد فیلم Hereditary – موروثی
«موروثی» (Hereditary)، اولین تجربهی کارگردانی فیلم بلند آری اَستر، در فضای اینترنت به عنوان ترسناکترین
فیلم سینما از زمان «جنگیر» معرفی میشد. نمیدانم این ادعا از تبلیغاتچیهای فیلم سرچشمه میگیرد یا تیتر مقالهی وبسایتی است که میخواسته خوانندگانش را ترغیب به کلیک کردن روی خود کند. یا شاید هم همهچیز زیر سر کسی است که بعد از «جنگیر» در طول این چهل-پنجاه سال دورِ ژانر وحشت را خط کشیده بوده است. چون بدونشک از آن زمان تاکنون تعداد زیادی فیلم ترسناک شاهکار داشتهایم که اتفاقا تعداد زیادی از آنها از آغاز قرن بیست و یکم به این سمت ساخته شدهاند. اما نمیخواهم بگویم این ادعا از هر جا که سرچشمه گرفته است و با هر قصد و غرضی که شکل گرفته است کاملا اشتباه است. حتما دلیلی دارد که معرفی «موروثی» به عنوان ترسناکترین فیلم سینما از زمان «جنگیر» اینقدر مورد استقبال قرار گرفته است و چپ و راست تکرار میشود.
میگویند بهترین دروغها حاوی مقداری حقیقت هم میشوند و چنین چیزی دربارهی این ادعا هم صدق میکند. مسئله این است که مدتی بعد از اتمام فیلم، خیلی بعدتر از اینکه توانستم مغزم را از دستِ این فیلم که سرم را بین منگنه سفت کرده بود و سعی میکرد تا جمجمهام را بدون بیهوشی بشکافد و نماهای پایانیاش را برای همیشه روی مغزم خالکوبی کند و آن صداهای گوشخراش و آن جملاتِ هولناک را در دالانهای گوشم زندانی کند تا همچون اشباح سرگردان برای همیشه درون سرم آواره باشند رها کنم. مدتها بعد از اینکه بر اثر جراحی سنگینی که پشت سر گذاشته بودم به در و دیوار خیره میشدم و سعی میکردم خودم را به دیدن و شنیدن آن تصاویر و صداها که ظاهرا قرار بود برای همیشه به جزیی از زندگیام بدل شوند عادت بدهم، به این نتیجه رسیدم که «موروثی» شاید بهترین فیلم ژانر وحشت از زمان «جنگیر» نباشد، ولی حتما یکی از از بالاترین جایگاههای چنین فهرستی را به خودش اختصاص میدهد. همچنین فهمیدم که چرا «جنگیر» به عنوان نقطهی مقایسه انتخاب شده است. «موروثی» به همان اندازه که وامدار کلاسیک ویلیام فردکین است، به همان اندازه هم کلیشههایی را که از زمان آن فیلم تاکنون به پای ثابت فیلمهای ترسناکِ خانوادهمحور زیرژانر خانهی جنزده تبدیل شدهاند درهم میشکند تا به تجربهی تازهنفس و غافلگیرکنندهای برای طرفداران آن فیلم تبدیل شود.
این فیلم ازمان میخواهد تا به جای بستن چشمانمان به روی تاریکترین احساساتمان، برای فهمیدنشان به درونشان شیرجه بزنیم. در طول فیلم هروقت آنی به مشاوره میرود، به شوهرش میگوید که سینما رفته است و هروقت همسرش ازش میپرسد که تا دیر وقت کجا بوده است دوباره جواب میدهد که رفته بوده فیلم ببیند.
انگار «موروثی» میخواهد بگوید سینما برای ما حکم یک
جلسهی رواندرمانی را دارد. همینطور هم است. تماشای
این فیلم مثل شلیکِ محکم آب از شلنگِ آتشنشانی به
سمت ذهنمان میماند که تمام چرک و سیاهیها و قارچ
ها و انگلها و حشراتی را که روی هم جمع شده بودند
شستشو میدهد و تمیز میکند. به همان اندازه که درد
دارد، به همان اندازه هم رهاییبخش است.