نقد فیلم Hail Satan? (درود بر شیطان؟)
مستند بامزه، آگاهیبخش و خشمناک آقای «پنی لین» دربارهی معبد شیطانی باعث خواهد شد که شما هم به
پرستش وی علاقمند شوید.
احتمالا در طول تماشای فیلم «درود بر شیطان؟»(Hail Satan?) فکری غیرمنتظره و کاملا عجیب و غریب به ذهن شما خواهد رسید، اگرچه که ایدهی عجیب ناگهانی به هنگام تماشای این اثر دربارهی «معبد شیطانی» به ذهن اکثر مخاطبان خواهد رسید، اثری که جذاب، آگاهیبخش و در عین حال خشمناک است. به شخصه برای من این مسئله به هنگام سکانس ابتدایی اثر روی داد جایی که یکی از موسسان این معبد یعنی «لوسین گریوز» گروه خود را برای اولین اجتماعشان در جلوی Florida Capitol جمع میکند.
این گروه که همانند یک بچهی شیطانی در حال تظاهرات در برابر قانونی است که به انجام مراسم دعا در مدارس عمومی اجازه میدهد، ماسکهایی شیطانی به صورت خود زده اند و بنری بزرگ در دست دارند که مستقیما کلیسای مسیحی آن زمان را تحت مدیریت فرماندار سابق و برنامههای سیاسی او یعنی «ریک اسکات» هدف قرار داده است. این بنر اینگونه است:« درود بر شیطان! درود بر ریک اسکات!». «گریوز» و گروهش برای این در آنجا حضور دارند که به گونهای حمایت خود را نشان بدهند و صد البته به مردم یادآوری کنند که آمریکا یک جامعهی مسیحی نیست، در واقع هیچگونه جامعهی مذهبی خاصی نیست و دعوت از خدا برای حضور در کلاسهای درس باید همراه با دعوت از شیطان برای حضور در همچین کلاسهایی باشد. به لحاظ ساختاری همچین عدلهای را میتوان بسیار محکم دانست آنهم برای یک گروه خداناباور که دلیل وجودیش این است که پیام «نیت خوب و خیرخواهی» را در میان مردم پخش بکند، اینکه برای رسیدن به برابری و عدالت اجتماعی تلاش بکند، دورویی را از جامعه ریشهکن کند و از آزادی مذهبی در هر شکل و شمایلی دفاع بکند. اینکه چنین نیاتی از طریق همچین روشهای ترولگونهای بیان بشوند – آن هم در مقابل فرد متظاهر و الکی مذهبینمایی مثل «اسکات» – شاید کافی باشد که باعث بشود ذهن شما دچار تغییر بشود. تنها چند دقیقه از پایان فیلم گذشته است اما شما با این سوال در ذهن خود رو به رو خواهید که «آیا من هم یک ساتانیست ام»؟ سوالی که احتمال پیشآمدنش در حالت عادی کم است.
«درود بر شیطان؟» پروسهی رشد حرکتی که توسط «گریوز» در ۵ سال گذشته گسترش یافته است را به تصویر میکشد و فیلم در اکثر لحظات خود (به طور اغواکنندهای) شبیه به یک رپورتاژ تبلیغاتی برای «معبد شیطانی» به نظر میرسد. البته خود این مسئله به نظر تفسیر مفصلی از نقش مذهب سازمانیافته در جامعهی سکولار و آزاد کشور ما است تا اینکه بخواهد هر چیز دیگری باشد(نمیدانم گفتن این نکته ارزش چندانی دارد یا نه اما «لین» خودش را یک آتئیست میپندارد). در زمانی که گروههای عضو کلیسای مسیحیت سعی دارند که آمریکا را یک کشور مسیحی بکنند – در زمانی که آنها مشتاقانه از مرد بیخدایی مثل دونالد ترامپ چنان حمایت میکنند که او در نهایت عقاید غیرقابل انعطاف آنها را بهبود ببخشد – نیاز واجبی به افسانهی متضاد سیاسی-اجتماعیای حس میشود و این دقیقا همان چیزی است که «معبد شیطانی» برای ساختنش به وجود آمده است.
اعضای این کالت شیطان را نمیپرستند، دختران باکره را قربانی نمیکنند و کسی را هم نمیکشند! در حقیقت آنها کلا کسی را نمیکشند. شاید آقای «گریوز» از یک نام مستعار بدشگون استفاده بکند( که از خانوادهش در برابر افراطیهای مسیحی حفاظت بکند) و لباسهایش هم تماما سیاه باشند اما گروه او تمام کلیشههای ترسناکی که دربارهی ترس از معبد شیطانی در دهههای ۸۰ و ۹۰ وجود داشت را کنار میزند. این گروه شیطان را به عنوان تجسمی از شورش در برابر ظلم در نظر میگیرند و به همین خاطر فهم این نکته که چرا این گروه در حال گسترش برای افراد اقلیتهای جنسی، بیرونمانده ها از جامعه و به طور خلاصه هر کسی که نمیتواند شغلی در Hobby Lobby پیدا کند بسیار جذاب است.
مستند خانم «لین» داد – که فونداسیون شخصیت او به عنوان یکی از نترسترین و غیرقابلپیشبینی ترین کارگردان غیرداستانی سینما را شکل میدهد و ثابت میکند که فیلم او به اندازهی آثار قبلیش مثل «دیوانهها!»(Nuts!) و «نیکسون ما»(Our Nixon) در فرم رادیکال و بدیع است – به طور بسیار سرگرمکنندهای این ایده را دنبال میکند که به ما نشان بدهد میشود هرج و مرج را با نظم ترکیب کرد همانطور که میتوان نظم را در هرج و مرج شکل داد. فیلم بدون از اینکه بخواهد از خط اعمال این معبد چشمپوشی بکند، تمرکز خود را بر روی ارائه کردن کفر به عنوان نوعی بیان از استقلال شخصی قرار داده است( خانم «لین» هیچوقت به خود این اجازه را نمیدهد که از حقیقتی چشمپوشی کند، مخصوصا این نکته که برخی از اعضای این معبد راهی را انتخاب کرده اند که عملا به بیراهه است، برای مثال زمانی که این افراد از مقبرهی مادر «فرد فلپس» به عنوان یکی از افرادی که مراسم غسل تعمید میداده است دیدن کردند تا اینکه سعی کنند او را تبدیل به یک «همجن*سگرا» بکنند).
«لین» توانایی بینظیر در برقراری تعادل بین خشم و عصبانیت و ابزوردیتی و پوچی دارد و این معبد را در نور کشفیاتی اخلاقی قرار میدهد تا بهتر آن را بشناسیم. او کاملا متوجه است که لحظاتی هر چند کوچک تا چه اندازه میتوانند باور انسان به ارزشهای تصنعی را خدشهدار و دچار تزلزل بکنند (یکی از سوژههای مصاحبهی او یک معلم مدرسه را به یاد دارد که به وی گفته بود گاندی به بهشت نخواهد رفت چرا که مسیحی نبوده است) و او میداند که چه زمانی دقیقا باید تصویر بزرگتر را به بیننده نشان بدهد.
در فیلمی با این تعدد از شخصیتهای منفی، سناتور ایالت آرکانزاس یعنی «جیسون رپرت» توانسته که خود را به عنوان شخصیت منفی اصلی نشان بدهد. او داخل در درگیریای با آقای «گریوز» بر سر مالکیت یکی از آثار دیدنی عمومی مرتبط با «۱۰ فرمان حضرت موسی) میشود و در اینجا خانم «لین» از فرصت استفاده کرده و در زمان به عقب باز میگردد تا نشان بدهد چگونه ارزشهای آزادیخواهانهی این «معبد» تاریخ طولانیتر و صدالبته غنیتری از برداشت عامهپسند از حرکتی دارند که بسیاری از ارزشهای خود را از فیلم «چارلتون هستون و بیلی گراهام» میگیرد. همانند بسیاری از موارد دیگر از فیلم «درود بر شیطان؟»، پیشزمینهی داستانی کمک میکند تا بفهمیم «گریوز» و همراهانش چیزی بیشتر از عدهای دلقک اند و اینکه چگونه چنین خودنمایی واضحی شاید تنها راه نشان دادن ایدههای شیطانی و ضدآمریکایی واقعی باشند که خود را در داخل پرچم و دید عوام پنهان کرده اند.
تنها در اواخر فیلم است که به نظر میرسد اثر با اجباری روبهرو بوده است که بین «طنز و تحملپذیری» مصالحه انجام دهد. «لین» مشخصا علاقهی زیادی به نکته دارد که چقدر ممکن است یک گروه خرده و در ابتدا بیمعنی تبدیل به یک حرکت قانونی بزرگ بشود و او همیشه طرف «گریوز» را میگیرد زمانی که او سعی دارد نشان بدهد همراه شدن با هر ساختار مرکزی قانونیای در جهت تقویت کردن «معبد شیطانی» چقدر کار سختی است.
خردهفرهنگهای کوچک و استارتآپ گونه همهجا
وجود دارد؛ چه در حال خلق کردن «فیسبوک»
باشید و چه راه رفتن روی اعصاب «بیلی او
ریلی» و صدالبته که خیلی محتمل است که
یک ایده به خاطر گرایش طبیعیش به قدرتمند
شدن و بزرگشدن خراب و فاسد بشود. چگونه
میتوان با قدرت جنگید و توسط توانایی او اغوا
نشد؟ چگونه تعالیمی مرتبط با تحمل کردن و
طاقتآوردن را در گوش عدهای موعظه کنید
بدون اینکه از دست کسانی که گوش نمی
دهند خسته نشوید و تحملشان بکنید؟
خانم «لین» میتواند فیلم کاملی دربارهی
رهبر سابق شعبهی ایالت «دیتروت» این
معبد یعنی «جکس بلکمور» بسازد، کسی
که بزرگترین شکاف در تاریخ این معبد را به
وجود آورد آن هم به هنگام دادن دستور قتل
رئیسجمهور در یک گردهمایی عمومی. اما
فیلم «درود بر شیطان؟» بیشتر علاقه دارد
که نیاز مردم به وجود یک افسانه و اسطورهی
متقابل در برابر دین را نشان بدهد تا اینکه ابزار
مورد نیاز برای ادامهی راه آن، به همین خاطر
فیلم در برابر مسیری که این گروه ممکن است
از اینجا به بعد طی کند اطمینان ندارد. اما خب
تا همین جا هم خانم «لین» یک نکته را کاملا
مشخص کرده است؛ شیطان در ایالات متحده
آمریکا زنده و سالم است. باید خدا را برای این
مورد شکر بکنیم!