نقد فیلم Bullitt
Bullitt، محصول سال ۱۹۶۸ میلادی که استیو مککوئین را در گروه بازیگرانش دارد، تریلری جذاب و درامی پرهیجان است که
قصهی ستوان بولیت را روایت میکند. یکی از کارآگاههای پلیس در شهر سانفرانسیسکو که وظیفهی محافظت از مجرمی به خصوص که قصد شهادت دادن علیه سندیکای بزرگی از خلافکاران بزرگی را دارد، برعهده گرفته است. ماجرا هم طبیعتا چیزی نیست جز آن که جان فرد مورد نظر، از سوی گروهی که با شهادت وی قطعا دستگیر خواهند شد، به شدت تهدید میشود و بولیت باید زیر فشارهای سنگین معاون دادستان یا همان رئیسش که به خاطر جاهطلبی خود برای رسیدن به قدرت با کمک افشای هویت اعضای سندیکا، وی را تهدیده کرده است، حواسش باشد که کوچکترین اتفاقی برای مجرم مورد اشاره رخ ندهد. البته این تنها فشارهایی ساده نیست که از سوی معاون دادستان به بولیت وارد میشوند و در حقیقت وی به این ستوان پلیس با بازی استیو مککوئین اولتیماتوم میدهد که در صورت به قتل رسیدن مجرم، خود او نیز ناخواسته سرنوشتی مشابه را تجربه خواهد کرد. فیلم بیشتر از هر چیز دیگری، میتواند با خشونت بیپرده و از آن مهمتر، واقعگرایانهای که دارد معرفی شود. سکانسهای اکشن Bullit، طوری کارگردانی شدهاند که هم نهایت احساسات ممکن را به مخاطب انتقال بدهند و هم او را به اندازهی کافی هیجانزده کنند. کارگردان با پرهیز از دقایق اضافه، قصهای را نشانمان میدهد که همهی ثانیههایش لایق دنبال کردن به نظر میرسند و میتوان بخشهای بسیاری از آن را باور کرد. بماند که اگر طرفدار سکانسهای تعقیبوگریز سینمایی باشید هم نباید ابدا تماشای اثر مورد بحث را به تعویق بیاندازید. چرا که در انواع و اقسام لحظاتش سکانسهایی اینگونه را میتوان پیدا کرد که البته بهترین و تحسینشدهترینشان بدون شک در ۱۱ دقیقه حرکت مداوم دو راننده با ماشینهایشان رقم میخورد. جایی که همهی سبقتها، دنده عوض کردنها و پیچیدنها انرژی خاص خود را به دست آوردهاند و فیلم در اوج واقعگرایی، جنسی از اکشن و هیجان را ارائه میدهد که بعد از همهی این سالها، هنوز هیجانانگیز و دوستداشتنی به نظر میرسد. مخصوصا با در نظر گرفتن آن که تعقیب و گریزهای Bullit، تبدیل به کهنالگوهایی شدهاند که تا به امروز بارها و بارها در بسیاری از آثار سینمایی مشابه، کارگردانها با اقتباس از آنها روایت داستانیشان را شکل میدهند.
سکانسهای اکشن Bullit، طوری کارگردانی شدهاند که هم نهایت احساسات ممکن را به مخاطب انتقال بدهند و هم او را به اندازهی کافی هیجانزده کنند
Bullit بدون شک در عناصری همچون شخصیتپردازی یا دیالوگنویسی، بینقص نیست اما آنقدر خوب هست که مخاطب را جذب کند و بدون اشکال، وی را به عمق قصهاش فرو ببرد. استفادهی صحیح پیتر ییتس از ستارهای همچون استیو مککوئین، تلاش وی برای به تصویر کشیدن روابط موجود مابینهای پلیسهای واقعی و افراد نفوذی فاسد، نشان دادن قصهای که از دروغ و اتفاقات غیر قابل حدس پر شده است و خیلی چیزهای دیگر، از ساختهی ییتز اثری بیرون میآورند که صرفا سرگرمکننده و هیجانی هم نباشد. لحن عالی ساختهی وی در اکثر اوقات و پیوند کار راهاندازی که مابین سکانسهای اکشن و قسمتهای آرامتر فیلم رخ میدهد، کاری کردهاند که رویارویی با هیچ بخشی از فیلم، باعث کمرنگتر شدن مابقی بخشهای آن نشود. بله، استیو مککوئین در دنیای Bullit هم یک قهرمان تمامعیار است.
قهرمانی که بسیاری از مخاطبان به
همین سبب نمیتوانند با او همذات
پنداری به خصوصی داشته باشند.
ولی در عین حال، مککوئین در ساختهی
ییتس هرگز تبدیل به موجودی خستهکننده
و تکراری نمیشود. طوری که اگر کسی
دلش دیدن فیلمی را بخواهد که حتی در
هیجانیترین بخشها، اصلیترین درگیری
مخاطب با آن بر سر اهمیت دادن به
سرنوشت کاراکترهایش است، هنوز
بعد از پنجاه سال، Bullit برایش به
اندازهی کافی حس تازگی و جذابیت
دارد.