ماده قانونی ارتداد (بررسی مبانی حقوقی ارتداد)
ارتداد اصطلاحی فقهی است که در دین مبین اسلام به معنای خروج فرد مسلمان از دین اسلام بکار میرود.
در لغت ارتداد را به معنی رجوع و بازگشتن دانستهاند و در قرآن نیز بارها از این مفهوم استفاده شده است. آیا میدانید ماده قانونی ارتداد چیست و مجازات مرتد از نگاه حقوق اسلامی چه فلسفهای دارد؟
ماهیت حقوقی ارتداد چیست؟ آیا ارتداد جرم است؟
- عنصر قانونى:
مراد از عنصر قانونى، «جرم شناخته شدن در قانون» است؛ چون هیچ عملى جرم نیست مگر این که قبلاً قانونى آن فعل یا ترک فعل را جرم شناخته و برایش مجازات تعیین کرده باشد. در نظام حقوقى اسلام، ارتداد جرم شناخته و مجازات آن بیان شده است. در قوانین جزایى جمهورى اسلامى ایران، درباره ارتداد نصى وجود ندارد؛ ولى چون اصل چهارم قانون اساسى، همه قوانین جمهورى اسلامى ایران را بر احکام شریعت اسلام مبتنى دانسته است و اصل ۱۶۷ قانون اساسى مقرر می دارد «قاضى موظف است کوشش کند حکم هر دعوى را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد، با استناد به منابع معتبر اسلامى یا فتاواى معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و نمیتواند به بهانه سکوت یا نقض یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه، از رسیدگى به دعوى و صدور حکم امتناع ورزد» و چون دعوى مذکور به دعاوى مدنى اختصاص یا انصراف ندارد، باید براساس منابع فقهى مرتد را مجرم شناخت و به مجازات حکم کرد. - عنصر مادى ارتداد:
عنصر مادى یعنى عنصر خارجى، ملموس و محسوس که به سبب آن ارتداد عینیت مییابد؛ به عبارت دیگر اظهار موجبات ارتداد، عنصر مادى این پدیده به شمار میآید. البته ارتداد با انکار قلبى حاصل می شود؛ ولى آنچه مجازات دنیوى بر آن مترتب میگردد، ارتدادى است که با گفتار یا رفتار اظهار شود؛ مانند سخنرانى، نوشتن کتاب، مقاله و… . ارتداد تا وقتى ابراز نشود، جرم حقوقى نیست و کسى حق تحقیق و تفحص و تفتیش عقاید ندارد. افزون بر این، اگر مسلمانى اظهار کفر کند و پس از آن مدعى شود تحت فشار یا اکراه به چنین کارى مبادرت ورزیده است، چنانچه احتمال آن وجود داشته باشد، ادعایش پذیرفته می شود. - عنصر روانى ارتداد: عنصر روانى یعنى قصد مجرمانه داشتن. برخى از متفکران معاصر، مانند راشد الغنوشى و شیخ محمد عبده، معتقدند ارتداد، از آن جهت که جرمى سیاسى و اقدامى عملى علیه حکومت اسلامى است، مجازات دارد. بنابراین مجازات ارتداد تعزیرى است و صرف تغییر دین جرم شمرده نمیشود. (تعریف تعزیر: تعزیر کیفری است برای جرائمی غیر از آنهایی که در حقوق جزای اسلامی برایشان حد، قصاص و دیه در نظر گرفته شدهاست.)
اما آیات و روایات نشان میدهد خود ارتداد، یعنى «صرف تغییر دین و عقیده»، موضوع حکم است نه همراه شدن آن با جرائم دیگر؛ براى نمونه توجه به آیات سوره محمد آیه ۲۵، مائده آیه ۵۴، بقره آیه ۲۱۷ و روایاتى که شیعه و سنى از رسول اکرم (ص) نقل فرمودند: و نیز روایات نقل شده از امام باقر (ع) و على بن جعفر از امام کاظم (ع) سودمند می نماید.
در آیات و روایات دیگر، جزئیات بحث آمده است؛ ولى قیدى که بتوان به یارى آن ارتداد را جرمى سیاسى و اقدام علیه نظام حاکم اسلامى قلمداد کرد، به چشم نمیخورد. البته برخى آیات از جمله آیه ۲۱۷ سوره بقره و مخصوصاً آیه ۷۲ سوره آل عمران نشان میدهد ارتداد به عنوان یک جریان فتنه انگیز براى ایجاد تزلزل در باورهاى دینى مسلمانان از سوى دشمنان داخلى و خارجى مطرح بود.
خداوند متعال میفرماید: «و جمعى از اهل کتاب گفتند به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید شاید آنها از آیین خود بازگردند» این آیه صریح در تلقى ارتداد به عنوان یک توطئه است. در واقع نه اسلام آوردن آنان حقیقى بود و نه کفرشان در تحقیق علمى ریشه داشت. این کردار آنها مقدمهاى بود براى ایجاد تزلزل در باورهاى دینى مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند اگر اسلام حق و درست است، پس چرا اهل کتاب که از بشارات آسمانى پیشین آگاهند، از آن بازگشتند؟ این کار آنها به واسطه حسادت بود نه خیرخواهى.
عامل سوم هوس برخى از مسلمانان است. شیطان این کار ناروا را نزد آنان خوب جلوه میدهد و از جاه طلبى و دیگر مطامع پست دنیوى براى فریفتن و پیوند زدنشان با دشمنان بهره مىبرد. چه بسا بتوان به واسطه قرائن و شواهد مذکور در این آیات، مجازات مذکور در روایات را به ترتب آثار اجتماعى بر ارتداد افراد مقید دانست؛ یعنى هر گاه کسى که از دین خارج شده، با تبلیغ ارتداد خود، در اذهان عمومى تردید و شبهه پدید آورد و روحیه ایمانى جامعه را تضعیف کند، با آن مجازات رو به رو می شود.
بنابراین، ارتداد به عنوان اخلال در نظم عمومى تردید و فتنه انگیزى جرم شمرده میشود نه به عنوان یک جرم سیاسى و اقدام علیه نظام حاکم. پس، بر خلاف نظر شیخ محمد عبده و راشد الغنوشى، مجازات ارتداد از باب حدود الهى است نه تعزیرات؛ (تعریف تعزیر: تعزیر کیفری است برای جرائمی غیر از آنهایی که در حقوق جزای اسلامی برایشان حد، قصاص و دیه در نظر گرفته شدهاست.) به همین جهت، در روایات آمده است: «بر امام واجب است؛ على الامام» نه «امام میتواند؛ للأمام» که ناظر به تعزیر باشد.
با تعلیل مذکور، فتنه انگیزى به عنوان قصد مجرمانه در جرم ارتداد، عنصر روانى آن را تشکیل میدهد؛ ولى فتاواى فقها، مانند عمده یا همه روایات، مطلق است. بدین ترتیب، شاید جرم ارتداد در زمره جرائم صرفاً مادى قرار گیرد. جرائم صرفاً مادى جرائمى است که تنها باانجام عمل مادى از سوى افراد و بدون در نظر گرفتن قصد مجرمانه یا وجود تقصیر جزایى از ناحیه مرتکب، عنصر روانى جرم تحقق پیدا میکند؛ مانند صدور چک بی محل. در این گونه موارد، قانونگذار صرف تحقق کارى را اماره قانونى یا فرض قانونى بر قصد فاعل منظور می کند؛ مثلاً در مسأله حرمت اجتماع زن و مرد نامحرم، فقها معتقدند اجتماع زن و مرد نامحرم در یک فضاى بسته، هر چند قصد گناه نداشته باشند، حرام و ممنوع است. حکمت منع از ارتداد در این استنباط جلوگیرى از نفوذ بیگانگان و استفاده از ضعف فکرى افراد سست ایمان است؛ به عبارت دیگر، آن قدر این شیوه براى ایجاد تزلزل درباورهاى دینى مردم مؤثر و رایج و در عین حال شیوه ساده است که قانون گذار به کسى اجازه نمیدهد به آن نزدیک شود، خواه مرتد قصد مجرمانه داشته باشد یا نه.
فلسفه مجازات مرتد از نگاه حقوق اسلامی
در تفکر الحادى اومانیستى غرب، انسان جایگزین خدا شده است و محور همه ارزشها قلمداد می شود؛ حقوق و قانون چیزى است که انسانها وضع می کنند و براساس میل آنها تنظیم می گردد. در این نظام، معیار حقانیت و مشروعیت هر قانون و حکومتى، خواست مردم است. از این رو، انسان حاکم بر سرنوشت خویش است و هیچ کسِ دیگر، حتى خداى متعال حق ندارد برایش تصمیم بگیرد. به همین سبب، اومانیسم به لیبرالیسم، یعنى اباحه گرى، می انجامد و دولت نیز جز تأمین رفاه و لذتهاى مادى افراد وظیفهاى ندارد. در فرهنگ لیبرالیسم سخن از امیال، شهوت و تمنیات است نه حکمت و مصلحت؛ قواعد و مقررات آن گاه اعتبار دارند که در جهت برخوردارى مردم از خواسته هاى نفسانى و رسیدن به هوس هایشان تنظیم شوند؛ به گونهاى که حتى عقل نیز در این ساحت فقط خدمت گزار و ابزار سنجش کم و کیف لذت است. بر این اساس، حق همجنس بازى به همان اندازه مقدس و قابل دفاع و از حقوق طبیعى انسان قلمداد می شود که حق پرستش خداى متعال در عقاید مذهبى مقدس و قابل دفاع است؛ و چون حق پرستش خدا این قدر بی ارزش شمرده می شود، تغییر مذهب به سلیقه افراد و مطلقاً آزاد است و کسى حق ندارد از آن جلوگیرى کند.
اما در فرهنگ اسلامى، انسان موجودى دو بُعدى (مادى و معنوى) است؛ حکومت باید در جهت تأمین منافع مادى (دنیوى) و اخروى (معنوى) مردم تلاش کند و منافع مادى باید مقدمهاى براى تأمین منافع اخروى و معنوى به شمار آید. از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوى مقدم است. خداى متعال به مقتضاى لطف و حکمتش براى تأمین مصالح دنیوى و اخروى، شریعتى آسمانى به بشر ارزانى داشته است. در این زمان، پذیرش عقاید اسلامى و اجرا کردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده می شود.
دین مقدس اسلام بنیان هاى اصلى ساختار فکرى خود را بر پایه خردمندى بشر نهاده، همواره انسانها را به بهره گیرى از فروغ عقل و تعالىِ اندیشه و جدال فکرى صحیح سفارش کرده است. از این رو، بزرگترین خیانت به بشر آن است که با فتنه انگیزى فضاى فکرى جامعه را آلوده ساخت و اذهان عمومى را در تشخیص حق و باطل مشوش کرد. اعدام و مجازات مرتد در برابر جنگ روانى و تبلیغاتى علیه اسلام و مسلمانان، سدّى مستحکم به شمار می آید. دولت اسلامى، همان گونه که موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدایى کند و آب سالم براى مردم فراهم آورد، وظیفه دارد در صورت مسمومیت یا آلودگى فضاى فکرى جامعه و شیوع عقاید گمراه کننده در جهت سالم سازى آن بکوشد.
اسلام به جهت آن که فرصت طلبان و نیرنگ بازان، نتوانند خود را به رنگ اسلام درآورند و پس از مدتی با خروج از اسلام، جنگ روانی علیه آن به راه بیندازند، حکم اعدام مرتد را وضع نمود تا اگر کسی میخواهد به دین وارد شود، با تحقیق وارد شود و نیز کسی نتواند با برنامه ریزی علیه مسلمانان، جنگ تبلیغاتی و تخریب عقیده به راه بیندازد مسأله دیگری که باید مورد توجه باشد آن که: بسیاری از مردم به جهت فطرت پاک توحیدی خود، دین را می پذیرند. اینان نیز دارای حق و حقوقی در حراست از عقیده خویش هستند. همه مردم که نمیتوانند ابن سینا و ملاصدرا باشند. بسیاری از آنان با ادله ای ساده و فطری، به دین رو کرده و آمال خود را در آن می بینند. حال اگر بنا باشد این دین ساده و فطری، مورد حمله مجادله گران قرار گیرد و هر روز به صورتی القای شک و تردید شود، این طیف قادر نخواهند بود از عقیده حق خویش دفاع کنند. پس بایستی برای حراست از آرمان این گروه – که علیرغم پیمودن راه حق، در دفاع از آن چندان کارآمد نیستند – برنامه ای اندیشیده شود از جمله برنامه های اسلام در این زمینه، جلوگیری از سوء استفاده مرتدان است همچنین باید دانست که اگر شخص تنها در نزد خود مرتد شود و آن را اعلام نکند، کسی نمی تواند متعرض او شود؛ بلکه مرتدی مستحق مرگ است که ارتداد خویش را اعلام میکند و ارتداد او به همین دلیل نزد قاضی اثبات می گردد. و نکته آخر آن که حکم اعدام مرتد، تنها برای مردان است و اگر او نیز قبل از ثبوت ارتداد در نزد قاضی توبه کند، اعدام نمی شود.
بنابراین، مجازات مرتد اقدامى شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی توانند ارزشهاى جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینى جدید روى آورند.
مجازات ارتداد براى استفاده بهینه از آزادى مذهبى و ایجاد فضاى سالم براى بهره بردارى شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادى مذهبى. اسلام از پیروان خود پیروى کورکورانه و بى دلیل را نمى پذیرد. هر گاه کسى تحت تأثیر پدر و مادر و محیط و عوامل دیگر به اسلام گردن نهد با توبیخ این آیین روبهرو مى شود. اسلام معتقد است پیروانش باید براساس دلیلهاى منطقى و دور از ابهام و پیچیدگى که فرا راه همگان قرار دارد، به مبانى مذهبى پایبند گردند وگرنه صرف اظهار ایمان و به کار بستن مقررات دینى، بدون اتکا به اصول علمى درست، هیچ ارزشى ندارد. اسلام مانند مسیحیت کنونى و دیگر مذاهب ساختگى نیست که قلمرو ایمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند. در اسلام، ایمان به مبادى مذهب و ریشه هاى عقاید باید از منطق و استدلال سرچشمه گیرد. اگر از مسیحیان کنونى بپرسیم: چگونه ممکن است خدا در عین آن که یکى است، سه تا(أب و ابن و روح القدس)باشد؟
پاسخ مى دهند: قلمرو ایمانى از قلمرو عقل و منطق جدا است!
ولى اسلام مى گوید: «به بندگانم آنهایى که همه گونه حرفها را
مى شنوند و در میان آنها نیکوترینشان را انتخاب مىکنند، بشارت
بده اینان کسانى هستند که از ناحیه خدا هدایت یافتند و اینان
صاحبان خردند». قرآن کریم از کسانى که براى خدا شریک قائل
شده اند یا به سبب تعصب مذهبى و غرور ملى بهشت را
مخصوص خود و خود را ملت برگزیده خدا مى دانند، دلیل و
برهان مى خواهد و مىفرماید: «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین»؛
بنابراین، اسلام پیش از آن که کسى را به عنوان پیرو
بپذیرد، به او هشدار مى دهد چشم و گوش خود را
باز کند و درباره آیینى که مى خواهد بپذیرد، آزادانه
بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش
را قانع ساخت؛ در شمار پیروانش در آید و گرنه حق
دارد هر چه بیشتر دربارهاش تحقیق و بررسى کند.
قرآن مجید به پیامبرش دستور مى دهد: «اگر یکى از
مشرکان به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا
را بشنود آنگاه به امانگاهش برسان»؛ این به خاطر آن
است که آنها مردمى نادانند
در پى این فرمان، فردى به نام «صفوان» خدمت پیامبر
اسلام(ص) شرفیاب گردید و از حضرتش خواست اجازه
دهد دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند شاید
حقیقت و درستى آن برایش روشن گردد و در زمره پیروانش
درآید. پیامبر فرمود: من، به جاى دو ماه، چهار ماه به تو
مهلت و امان مى دهم.
بر همین اساس، اسلام هشدار مى دهد چشم و گوش
خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقاً بررسى کنید،
اگر شما را قانع نکرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت،
در برابرش گردن ننهید: «لا اکراه فی الدین»؛ ولى هر گاه
مسلمان شدید، دیگر نمى توانید از آن باز گردید.
این سختگیرى، علاوه بر آن که سبب مى شود مردم دین
را امرى سرسرى و تشریفاتى ندانند و در پذیرش و انتخابش
بیشتر دقت کنند، راه سودجویى را بر مغرضان و دشمنان کینه
توز اسلام مى بندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیونها مسلمان
را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومى آن را از
اعتبار ساقط کنند.
البته اسلام براى زنان مرتد، بدان سبب که از نظر سازمان
دفاعى و فکرى نوعاً از مردها ضعیف ترند و زودتر تحت تأثیر
قرار مىگیرند، کیفرى آسانترى در نظر گرفته است.
در این مطلب سعی گردید مبانی حقوقی و قانونی ارتداد و
مجازات مرتد در قانون جمهوری اسلامی ایران بررسی شود.