نقد و بررسی فیلم Annie (آنی)
دوباره سازی بیشتر فیلمها غیرضروری است، اما بازسازی «آنی/Annie» از [بازسازی] خیلی فیلمهای دیگر بدتر است.
این فیلم، که زاید بودن از سر و رویش میبارد، نه تنها نمیتواند بر حس اجتناب ناپذیر آشناپنداری (دژاوو) غلبه کند، بلکه علیرغم تغییر شدید چهره کاراکترها قادر نیست به این پرسش که چرا باید به وجودش اهمیت دهیم پاسخ دهد. علیرغم این که آنی میتواند به عنوان یک سرگرمی خانوادگی در نظر گرفته شود، اما قادر نیست به این پرسش جواب منطقی بدهد که چرا این نسخه باید جایگزین نسخه های قابل استفاده ۱۹۸۲ یا ۱۹۹۹ شود. به نظر میرسد که هدف خاصی پشت ساخت این فیلم نبوده است، گرچه به سختی میتوان فهمید که پاچه چه کسی قرار بوده با ساخت این فیلم پرهزینه خارانده شود.
بزرگترین تغییر (البته غیر از رنگ پوست دو بازیگر اصلی) این فیلم نسبت به آثار قبلی تبدیل «آنی» از حالت فیلم موزیکال ۱۹۷۷ دوران رکود به اثری با حال و هوای سال ۲۰۱۴ است. احتمالاً دست اندر کاران فیلم با خود فکر کردهاند که اگر ماجرای فیلم در نیویورک مدرن رخ ندهد بچههای امروزی توجه چندانی به آن نمیکنند. (حرف من این است که بچههای امروزی اصلاً به این فیلم توجه نمیکنند فارغ از این که کجا یا کی داستانش رخ میدهد.) اکثر اسامی همان اسامی قبلی هستند البته به استثنای دَدی واربوکس، که در نسخه جدید به ویل استاکس تبدیل شده است (و نقشش را جیمی فاکس بازی میکند). تمام نکات قابل انتظار فیلمنامه وجود دارند، اما جزئیات در بسیاری جنبه ها فرق کردهاند. «آنی» شبیه یک خانه قدیمی آشنا میماند که دچار یک تغییر دکوراسیون اساسی شده است، ولی هنوز ساختار قدیمی، تختههای کف که قژقژ صدا میدهند و بقیه چیزها را حفظ کرده است. با این حال، برخی دکورهای جدید عمداً برجسته شدهاند، مثلاً تعقیب و گریز خودرو و هلیکوپترِ بیش از حد طولانی که بخش عمدهای از اوج فیلم را تشکیل میدهد. این بخش در نسخههای قبلی وجود نداشته است.
[شخصیت] آنی (با بازی کووِنژین ولیس) مثل همیشه پرحرارت و خوش بین است. اما در فیلم جدید خبری از آن بازیگر موقرمز [همیشگی] نیست، اما آن شخصیت شیطان دیده میشود. آنی که ابتدا یکی از پنج فرزند خوانده ساکن در آپارتمان نقلی خانم هانیگان (با بازی کامرون دیاز) است، وقتی که مسیرش با میلیاردر بزرگ، استاکس، یکی میشود خوشبخت می شود. استاکس به عنوان سیاستمدار تازه کاری که امیدوار است بتواند جای شهردار فعلی نیویورک را بگیرد، در شمارش آرا از رقیب خود عقب است اما ناگهان وقتی که به طور تصادفی کار خوبش برای آنی توسط دوربین گوشی موبایلی گرفته میشود و در اینترنت پخش میشود، تعداد آرایاش چند برابر میشوند. این امر باعث میشود که سَر استراتژیستش، گای (با بازی بابی کاناوال) به او پیشنهاد کند که آنی را به فرزندخواندگی بگیرد. از آنجا که هیچکس مانع این اتفاق نمیشود، آنی به پنت هاوس مجلل او نقل مکان میکند و خیلی زود رابطهای بین این دو شکل میگیرد.
ترانههای فیلم تلفیقی از برخی کارهای استروس و چارنین هستند. برخی آهنگهای قدیمیتر در برخی موارد به روز رسانی شدهاند. در اکثر قسمتهای فیلم، بازیگرها، خوانندههای خوبی هستند و میان پرده های موسیقیایی با انرژی کافی برای رقص طراحی شدهاند تا برای بیننده خسته کننده نباشند. آنی به سابقه خود با شوخیهای قدیمی این فیلم ادای دین میکند. در صحنه آغازین فیلم کودک موقرمزی به نام «آنی» را میبینیم و بعد به دوران رکود و سیاست نوین (New Deal) فرانکلین روزولت بر میگردیم. بعداً متوجه میشویم که استاکس کچل است و کلاه گیس بر سر میگذارد.
کارگردان ویل گلاک و نویسندههایش از یک نظر شایسته تحسین هستند:
تمرکز بر رابطه بین وجهه فرد و تعداد آرا، آنها در این فیلم نشان میدهند
که چگونه انتخابات باعث افزایش درک عمومی درباره سیاست شده است.
این چیز جدیدی نیست اما پرداختن یک فیلم سبک وزن به چنین حقیقت
عمیقی امری غیرعادی است. البته، به منظور نمایش پایانی خوش در این
فیلم، این موضوع در دقایق پایانی بالکل فراموش میشود.
در خصوص بازیها باید گفت که فقط کوونژین ولیس و جیمی فاکس ظاهراً
روی قسمت خود سرمایه گذاری کردهاند و جاذبه بین آن دو به امان خدا
رها شده است. رز بیرن (به عنوان دستیار استاکس و معشوقه نصفه
و نیمهاش با نام گریس) خشک و بدون لطافت است و هم بابی کاناوال
و هم کامرون دیاز مشمئز کننده بازی میکنند. به طور کلی بازیگران با
خود فیلم سازگار هستند (هر دو به یک اندازه بد هستند). در بازار
امروز، فیلمهای موزیکال به سختی فروش میروند (کافی است از
کلینت ایستوود بپرسید که فیلم «پسرهای جرزی/Jersey Boys»اش
با چه شکستی روبرو شد)، و وقتی کارهای درخشانتر و جذابتری
روی پرده هستند بعید به نظر میرسد که فیلمی به کم فروغی و
ژنریکی «آنی» بتواند نظر بینندهها را جلب کند.