نقد فیلم Amélie
داستان زندگی املی در این فیلم از پیش از تولدش به نمایش گذاشته میشود یعنی با نمایش پروسه لقاح و پس از آن تشکیل یک
جنین تا تولد املی. پدر و مادر املی دچار نوروزه هستند و حتی او را در آغوش نمیگیرند. او با همین تنهایی بزرگ میشود و خانه را ترک میکند و به پاریس میرود.
املی یک دختر جوان تنهاست. نه فقیر است نه ثروتمند نه زشت است نه زیباست، معمولی است. با یک خانهٔ معمولی و یک شغل معمولی یعنی کار در یک کافه. زندگی اش آرام و کسالت بار از کنارش میگذرد با این حال او خوشحال و مسرور است. هر چه باید تجربه کرده ولی لذتی نبرده. املی همچنان طالب تنهایی است او خود را با سوالات احمقانه سرگرم میکند تا اینکه اتفاقی رخ میدهد که زندگی املی را دچار دگرگونی میکند: مرگ بانو د.
این اتفاق بهطور غیر مستقیم باعث میشود که املی جعبهای را پیدا کند. وسایل و عکس درون جعبه نشان میدهد که جعبه متعلق به ۳۰ یا ۴۰ سال پیش است و املی تصمیم میگیرد با پیدا کردن صاحب جعبه او را خوشحال کند. او پاریس را زیر رو میکند تا اینکه سرانجام او را مییابد و بهطور ناشناس جعبه را به صاحبش میرساند و با دیدن اشکهای شوق نوجوانی که اکنون دیگر پیر شده لذت جدیدی را تجربه میکند «کمک به دیگران».
حال دیگر املی وقت خود را صرف خوشحال کردن دیگران میکند از پدرش گرفته که پس از ازدست دادن همسر خود دچار غم و اندوه شده تا همکار و همسایهٔ خود (البته بهطور غیر مستقیم طوری که هیچکدام متوجه نشوند) املی تنها کمک نمیکند بلکه با شیطنت آدمهای منفی فیلم را نیز اذیت میکند و خود را یک زورو میداند. نکته جالب فیلم این است که املی برای اکثر کارهای خود به دوربین نگاه میکند و از تماشاگر تأییدیه میخواهد.
در یکی از این روزها املی عاشق میشود. عشق به پسری که او هم شگفتانگیز نیست و معمولی است. پسری که تکههای پارهٔ عکس را جمع میکند و آنها را مانند پازل کنار یکدیگر میچیند و از این عکسها آلبومی درست کرده. این آلبوم در طی اتفاقی به دست املی میافتد. املی که میخواهد آلبوم را به او بازگرداند بازی ای را ترتیب میدهد و آلبوم را به پسر میرساند و از پسر به وسیلهٔ چند عکس میپرسد میخواهد او را ملاقات کند؟ او که خیلی مایل است هویت این دختر برایش مشخص شود وارد بازی میشود و در تمام ایستگاههای مترو ی شهر اعلامیهای به دیوار میچسباند که رویش نوشته کی و کجا؟ املی که در مییابد کسی که به دنبالش بوده یافته باز هم بازی را ادامه میدهد تا جایی که بالاخره پسر را به دست می آورد و…
«سرنوشت شگفتانگیز اَمِلی پولَن»، عاشقانهای که به عقیدهی خیلیها سینمای فرانسه را مجددا با تماشاگر جهانی آشتی داد و فیلمی که حتی بدبینترین افراد، احتمالا بعد از تماشایش امید، جذابیتهای زندگی و شیرینی همین نفس کشیدنِ معمولی و همیشگی انسان را لمس میکنند. «آملی» از این جهت در جذب ستایشهای مخاطبان عام و خاص موفق بود که به جای طرح اجباری مسائل فلسفی و عمیق برای تماشاگر، با شخصیتپردازی کمالگرایانه به او شانس زندگی کردن در جایگاه کاراکتر باورپذیری را میداد که مثل خیلی از افراد دور و برمان، درون رویاهایش زندگی میکرد. دختری معمولی و بدون ویژگیهای خاص که خاصترین صفتش، عادی بودن انکارناپذیرش بود و از نگاه انداختن به نگاههای مستقیمش به تماشاگر تا تماشا کردن نسخهی فانتزی و شگفتانگیز پاریس گام به گام با او، میتوانست هر کسی را به خود خیره کند. یک کاراکتر ساده و در عین حال پیچیده که به خاطر وجودش، «آملی» یکی از آن فیلمهایی شد که از شدت آرامشبخش جلوه کردن، نمیتوان آنها را به درستی کرد. از این نظر که موقع حرف زدن دربارهی نقاط قوتشان، توجه انسان آنقدر به چیزهای مختلف جلب میشود که به شدت، احتمال فاصله گرفتن از نقاط اصلی وجود دارد. این موضوع حتی بعضا میتواند مسبب دست کم گرفته شدن اثر توسط برخی افراد هم بشود. افرادی که جلوهی خیالانگیز ساختهی ژان پیر ژونه در اکثر بخشهایش را به اشتباه، بر پایهی بیمعنی و سطح پایین بودن اثر از منظر انتقال مفاهیم به اکثر مخاطبان، قضاوت میکنند. حال آن که فیلم از قضا به خوبی موفق به راضی کردن اکثر تماشاگران میشود و استعاری بودن قصهگوییاش و سکانسهای فانتزیگونهای که دارد، ابدا مانع دست یافتن سازندگان به آن عمقی دوستداشتنی از احساسات و حرفهای عمیق انسانی، نشدهاند.
موسیقیهای گوشنواز Amélie را باید
یکی از اصلیترین ابزارهای سازندگان
آن برای داستانگویی دانست. ابزاری
که فانتزیهای مقابل چشمان مخاطب
را برای او قابل لمستر، آملی را دوست
داشتنیتر و زیبایی فیلمبرداریها و تدوین
محصول مورد بررسی را لحظه به لحظه،
نمایانتر میکند. این موضوع در کنار نقشآفرینیهای فراموشناشدنی حاضر لابهلای دقایق فیلم و در راس آنها بازی پرجزئیات و لازم به تماشای اودره توتو، سبب میشود که «سرنوشت شگفتانگیز اَمِلی پولَن» حداقل در لیست فیلمهای پیشنهادی اکثر دوستداران سینمای فانتزی باشد یا اگر هم نیست، احتمالا بعد از دیده شدن توسط آنها، پا به لیست فیلمهای مورد علاقهشان بگذارد.
بازیگران
اودره توتو (املی پولن)
متیو کاسوویتس (نینو)
میشل روبن (آقای کولینون)
روفوس (رافائل پولن)
جمال دبوز (لوسین)
کلوتیلد ماله (ژینا)
کلر موریه (سوزان)
تیکی اُلگادو
جوایز
نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی
نامزد اسکار فیلمبرداری برای برونو دلبونل
نامزد اسکار صدابرداری برای ونسان آرنردی، گیوم لریش و ژان اومانسکی
نامزد اسکار بهترین فیلمنامهٔ غیر اقتباسی برای گیوم لورن و ژانپیر ژونه
نامزد اسکار بهترین کارگردان هنری برای آلن بونتو و ماری لوری والا