نقد فیلم Atlantics (آتلانتیکس)
اولین اثر سینمایی «ماتی دیوپ» عشاق جوان سنگالی را مجبور میکند تا بین عشق، وظیفه و بردگی یکی را انتخاب
کنند اما در نهایت یک پیچش داستانی متفاوت هم به اثر اضافه میکند.
«برخی از خاطرات شبیه به طلسم اند»، این جملهای است که شخصیت اصلی داستان رمانتیک و شاعرانهی فیلم «ماتی دروپ» بیان میکند. او پس از سالیان دراز حضور در حرفهی بازیگری با ساخت این فیلم اولین تجربهی خود در زمینهی کارگردانی را در جشنوارهی کن کسب کرده است. از معروفترین آثار او در دنیای بازیگری میتوان به حضور در فیلم «۳۵ نمای روم»(۳۵ Shots of Rum) اثر «کلیر دنیس» در سال ۲۰۰۸ اشاره کرد. فیلم «آتلانتیکس» در واقعیت هم از فیلم مستندی ساخته شده که «دیوپ» ۱۰ سال پیش خلق کرده بود. او این فیلم را با «اولیویر دمانگل» بازنویسی کرده و خودش نیز وظیفهی کارگردانی را به عهده گرفته است.
فیلم «آتلانتیکس» یک اثر رئال افسونگرانه و یا رازآلودِ مستند-فراواقعی است. ابعاد عجیب و غریب بودن این اثر به صورت ناخودآگاهانه وارد حالت طبیعی ظاهری آن شده است. اما این مسئله باعث نشده تا مسائلی به جا و مهمی که فیلم دربارهی آنها در دنیای مدرن و در حال گسترش یافتن صحبت میکند را نادیده بگیریم. فیلم شبیه به «داستان زمستان»* یک اثر سینمایی است.
اثر در ابتدا شبیه به داستان معقولی دربارهی افراد مهاجر، مردمان قایق و سیاستهای جنسی به نظر می رسد. «آدا»(مامه بینتا سِین) یک زن جوان عاقل در «داکار» کشور سنگال است جایی که یک ساختمان عظیم، لوکس و آیندهنگرانه در حال ساخته شدن در لبهی ساحل و رو به اقیانوس آرام است(البته این ساختمان خیالی است و در این صحنهها از دوردست با امکانات دیجیتالی ساخته شده است). «آدا» نامزدی به نام «عمر»(با بازی باباکار سیلا) دارد که قصد ازدواج با یکدیگر را دارد. «باباکار» فردی بسیار ثروتمند اما شدیدا نفرتانگیز است که نیمی از سال را در ایتالیا و برای مقاصد تجاری خود میگذارند. و صد البته این شخص احتمالا به قوانین تک همسری و مجازاتی که برای خیانت به عروس جوان در نظر گرفته شده است اهمیت چندانی نمیدهد.
در هر صورت «آدا» عاشق فرد دیگری است؛ «سلیمان»(ترائوره) که کارگری ساختمانی و مشغول کار در آن برج است و درست مثل بسیاری دیگر از افراد هفتهها است که حقوقی دریافت نکرده است. اشرافزادهای که مسئول این پروژه بوده فردی به نام «اندیائه»(دیانکه سمبنه) است مشکلات مالی ای است که مشخصا کارگران باید بهای آن را پرداخت کنند. و «سلیمان» باید تصمیم بگیرد که آیا به مردان جوان دیگری که قصد دارد به آن سوی اقیانوس یعنی اسپانیا مهاجرت کنند میپیوندد یا نه. در تئوری اینگونه است که زندگی بهتری در انتظار آنها خواهد بود، اما پس «آدا» چه خواهد شد؟
طنز و کنایهی موجود در قضیه به شدت جالب است. خود «آدا» در لبه و مرز زندگی بسیار بهتری قرار دارد و برای رسیدن به آن هم نیاز به تلاش زیادی ندارد، زندگیای که «سلیمان» تنها میتواند دربارهی آن رویاپردازی بکند. زندگی «آدا» با آن اتاق خواب زناشویی بسیار بزرگش یک شاهکار لوکس کامل خواهد بود و مایهی حسادت دوستان و نزدیکانش خواهد شد. اما فاصلهی بین چیزی که او در اجبار برای قبول کردنش قرار دارد و چیزی که واقعا دلش میخواهد بیش از هر اقیانوسی است.
چیزی که او با «سلیمان» در اشتراک دارد مشخصا بردگی است. سرمایهی شخصی او چیزی جز زنی زیبا و خواستنی بودن نیست و این مسئله از هر چیزی که «سلیمان» به عنوان یک کارگر میتواند ارائه بکند بیشتر است. اما نفرت شخصی او به راحتی میتواند بزرگتر از هر عذابی باشد که «سلیمان» به عنوان یک مرد فقیر تحمل خواهد کرد، البته با این فرض که «سلیمان» از این سفر دریایی جان سالم به در خواهد برد.
اما پس از تمامی این موارد چیز بسیار عجیبی اتفاق میافتد. رفتار «سلیمان» بسیار ماتمزده و رازآلود است. یک بازرس پلیس وارد داستان میشود؛ او از بیماریها و امراضی رنج میبرد که دوستان نزدیک «آدا» به آنها مبتلا هستند. «سلیمان» پیامی به «آدا» میفرستد و از او میخواهد که در جایی
مشخص در نیمههای شب یکدیگر را ملاقات
کنند. این مسئله واقعی است یا جنایتی
پشت آن پنهان شده است؟
فیلم «آتلانتیکس» دربارهی بازگشت مظلوم
و یا حتی ظالم است؛ مردانی که از حق و
مزایای قانونی خود در قبال پروژهی ساختمانی
محروم شده بودند و با خطر یک مرگ دریایی
مواجه شدند. روحیهی آنها غلیان میکند و
این داستان تبدیل به یک اثر انتقام یا اشباح
میشود. شاید فیلم «آتلانتیکس» بینقص
نباشد اما من به این خاطر که خانم «دیوپ»
به سادگی یک حالت واقعگرایانهی معمولی
را برای اثر خود استفاده نکرده است آن را
تحسین میکنم. او نه تنها این کار را نکرد
بلکه به سمت یک حالت رئالیسم-جادویی
کلیشهای هم نرفت و حتی داستان رمانتیک
اثر را نیز محوریت آن قرار نداده است. فیلم
او یک نوع رازآلودی اغواکننده دارد