نقد و بررسی فیلم «کمینگاه دزدان» (Den Of Thieves)
مواجه شدن با یک فیلم جاهطلبانه در ماه ژانویه بد نیست. سادهترین راه برای توصیف «کمینگاه دزدان» این است
که بگوییم یک تریلر با موضوع سرقت است، البته نسبتا با دقت بالایی هم ساخته شده، یک اکشن درام زیرزمینی که شلوغ هم هست و تا حدودی انگار حرفی هم برای گفتن دارد. فیلم در لسآنجلس رخ میدهد، شهری که آن را به عنوان پایتخت سرقت از بانک در جهان غرب معرفی میکند، و کارگردان «کریستین گاجگاست» هم مرتبا هزارتوی بزرگراههای شهر را با سبک پاپ مصنوعی نشان میدهد که آشکارا الهام گرفته از «مایکل مان» است.
مشخص میشود که اتمسفر و حال و هوای رانندگی «کمینگاه دزدان» تنها الهامی نیست که از «مان» گرفتهاند. این فیلم روایتهایی موازی را پیش میبرد، به گروهی از پلیسهای سرکش به رهبری «جرارد باتلر» نزدیک میشود، همینطور گروهی از دزدان که نقشه میکشند برای ورود به بانک ذخیره فدرال لسآنجلس: قلعهای مستحکم و غیرقابل نفوذ پر از پول. خط داستانی موازی پیچیده و دقیق فیلم، تقلیدی آشکار از «مخمصه» (Heat) و بازتابی ضعیف از «رابط فرانسوی» (The French Connection) است، و برای ۴۵ دقیقه از زمان ۲ ساعت و ۲۰ دقیقهای فیلم، «کمینگاه دزدان» آنقدری روی پای خود میایستد که لایق این قیاس باشد.
»گاجگاست»، فیلمنامهنویس «لندن سقوط کرده» (London Has Fallen) (این فیلم اولین کارگردانی او است)، پوستهی جنایی نوآر خوبی به فیلم میدهد. اما فیلم دیگری هست که اثرش روی این فیلم مشخص است: «مظنونین همیشگی» (The Usual Suspects) از «برایان سینگر». و تلاش برای کپی کردن جلوهی آن فیلم، «گاجگاست» را به دردسر میاندازد. ساده بگوییم: نباید فیلمی در مورد سرقتی به شدت هنرمندانه بسازید که در آن داستانتان مرتب تلاش میکند تقلب کند.
اثرگذارترین کاری که «کمینگاه دزدان» کرده این است که یک بازی کاریزماتیک از «جرارد باتلر» گرفته. او بازیگری است که معمولا با ترشرویی و اخم کار میکند، و معمولا چیز بیشتری برای عرضه ندارد، اما در «کمینگاه دزدان» او آن وجه خونریز خشن خود را کمرنگ میکند و با جلوهای بازی میکند که به یاد «راسل کرو» در اوج بازیگریاش میافتیم. در یکی از اولین صحنهها، شخصیت «نیک او برایان» با بازی «باتلر» و تیم او یک مهمانی خانگی برگزار میکنند که طی آن «دانی» (او شی جکسون جونیور)، رانندهی تحت امر مغز متفکر جنایتکاران یعنی «مریمن» (پابلو شریبر)، را به یک صندلی میبندند و آنقدر او را میزنند تا هرچه میداند را به آنها بگوید. شروعی به شدت غیرقانونی است، اما فیلم فلسفهی استفاده از هر ابزاری برای رسیدن به هدف شخصیت «او برایان» را مانند «پاپی دویل» در «رابط فرانسوی» به نمایش میگذارد. «باتلر» که با ژاکت چرمی خود یک سر و گردن بالاتر از دیگر بازیگران ظاهر میشود، «فلاناگان» را از آن شخصیتهای تند و تیز و شوخی میکند که لذت میبریم قانون را دور میزنند.
«او برایان» در ازدواجی رو به فروپاشی هم هست، و صحنهای که همسرش «دبی» (دان اولیویری)، او را ترک میکند، و دو دخترشان را نیز میبرد، شبیه به صحنههای خانوادگی هردو فصل «کارآگاه حقیقی» (True Detective) است. به نظر میرسد فیلم میگوید وقتی اعمال قانون مبدل به یک عقده بشود، هزینهاش همین است. «کمینگاه دزدان» توجه ما را به نگرش متمرکز «او برایان» جلب میکند، و همزمان مطابق ذات این ژانر، ما طرفدار دزدان باهوشی هستیم که پنج قدم جلوتر از پلیساند. در دوئل اینها، انگار هردو نیرو بر فراز شهر بتنی معلق هستند.
سپس اتفاقی عجیب رخ میدهد. صحنهای در یک رستوران ژاپنی به وقوع میپیوندد که در آن «او برایان» وارد میشود و جلوی «مریمن» و گروه او معرکهای به راه میاندازد. او «دانی» را هدف قرار میدهد، رانندهای که اکنون او را میشناسد، و افشا میکند که قبلا با هم در ارتباط بودهاند. صحنهی پر ابهتی است، در نوع خود خیلی هم سرگرم کننده است، اما استراتژی «او برایان» دقیقا چیست؟ فیلم قبلا توضیح داده که «مریمن»، رهبر این دار و دسته، یک قاتل بیرحم است، لذا وقتی مشخص میشود که «دانی» این پلیس پر سر و صدا را میشناسد، فکر میکنید کارش به عنوان راننده تمام است؛ فکر میکنید در چالهای در ناکجا آباد پیدایش خواهند کرد. اما نه: «مریمن» از او پرسش میکند، و ظاهرا متقاعد میشود که «دانی» دستگیر شده و از «او برایان» کتک خورده اما چیزی به او نگفته.
این از آن پیچیدگیهای محتملی است که فیلمی مانند «کمینگاه دزدان»
هرگز از آن جان سالم به درد نمیبرد. بازی میکند، اما همهی قوانینی که
فیلم تصویب کرده را زیر پا میگذارد. و همانطور که «او برایان» عمدا دست
خودرا رو میکند، رهبر جنایتکاران نیز همین کار را انجام میدهد، خبر مربوط
به یک سرقت برنامهریزی شده را درز میدهد تا «او برایان» و تیمش در آن
پارکینگ به خصوص باشند، درست درکنار ماجرا، اما در مقیاسی بزرگتر،
غافل از ماجرای اصلی. در یک حالت انتزاعی درست از آب درمیآید اما
منطقش کمی گنگ است، و لذا، از اینجا به بعد، تعلیق فیلم همین است.
تکهای خوب هم هست که روی پاشنهی رساندن غذای چینی به چند
کارگر در بانک توسط «دانی» میچرخد. اما دزدی اصلی ارضا کننده نیست،
چون جزئیات نحوهی پیادهسازی (و بعد خراب شدن) آن، بیش از حد گنگ
است. ترک خانوادهی «او برایان» با صداقت بالایی مورد بهرهبرداری قرار
میگیرد و سپس به کلی رها میشود. برای فیلمی که تا این حد ماجرا دارد،
«کمینگاه دزدان» در چیدن زمینه خیلی بهتر عمل میکند تا نتیجهگیری. فیلم به
اندازهی کافی زیرکانه است، اما تقلب میکند. تلاش میکند کاراکترهایش را پر
کند، اما آنها را مبدل به ابزاری برای جلو بردن داستان میکند. نهایتا، یکبار
دیگر به یاد میآورید که چرا مقلدان «مایکل مان» اینقدر زیادند اما تعداد
بسیار کمی از آنها موفق به الهام گرفتن از سبک او برای خلق اثری به یاد ماندنی میشوند.