نقد و بررسی انیمیشن A Monster In Paris (هیولا در پاریس)
اگر با سابقه کاری “بیبو بِرگِرون”، انیماتور فرانسوی، سازنده انیمیشنهای «داستان کوسه / Shark Tale» در سال ۲۰۰۴
و «به سوی اِلدُرادو / The Road to El Dorado» در سال ۲۰۰۰ آشنایی داشته باشید، احتمالاً ترجیح میدهید که از دیدن آخرین ساخته وی در مقام کارگردان به نام «هیولا در پاریس / A Monster in Paris» محصول ۲۰۱۱ خودداری کنید؛ اما ممکن است در این تصمیم دچار اشتباه شده باشید.
در جریان سیلهای پاریس در سال ۱۹۱۰، هیولایی به طور تصادفی خلق میشود و توسط اِمیل (با صداپیشگی سِباستین دِژوس) یک آپاراتچی آرام و گوشه گیر سینما و رائول (با صداپیشگی گاد اِلماله) یک مخترع شوخ و شنگ در خیابانها رها میشود. وقتی آنها متوجه میشوند که این هیولا چیزی غیر از یک کَک عظیمالجثه با صدای یک فرشته نیست، این مخلوق را در کاباره یکی از دوستان خود به نام لوسی (با صداپیشگی وَنسا پارادیس) به دور از دسترس مِینوت بیرحم (با صداپیشگی فِرانسیس کلوزِت) که هدفش صید این مخلوق است، پنهان میکنند.
«هیولا در پاریس» با نمایش یک فیلم خبری قدیمی که صدمات ناشی از سیل در شهر را نشان میدهد، شروع میشود. سپس فیلم با سبک معروف انیمیشنی بِرگِرون مخلوط میشود. این شروع، یک درونمایه سینمایی را ایجاد میکند که در سراسر فیلم حفظ میشود و از شخصیتهای ترسناک کلاسیک ادبیات و سینما به خصوص «شبح اپرا / The Phantom of the Opera» و «دکتر جِکیل و آقای هاید / Dr. Jekyll and Mr. Hyde» استفاده میکند. بعد از این آغاز اثرگذار، فیلم به صورت یکنواخت پیش میرود تا این که صحنه های سرزنده کاباره شروع میشوند. ترانه های ماندگار و تأثیرگذار اسپانیایی زبان نقش پررنگی را در هر چه لذتبخش ساختن این صحنه ها بازی میکنند، به خصوص وقتی که یکی از صداهای انگلیسی متعلق به “شان لِنون” پسر “جان لِنون” و “یوکو اونو” باشد.
چشم اندازهای انیمیشنی از شهر پاریس در عین سادگی
زیبا هستند و سعی میکنند جادوی این شهر را به تسخیر
خود درآورند. شخصیتها تمامی صفات لودگی، دل فریبی،
مضحکی و خباثت را که برای سرگرم کردن بیننده لازم
هستند در اختیار دارند. متأسفانه فیلم در قالب سه بعدی
ساخته شده است که به خوبی در فضاهای پانورامیک پاریس
جواب میدهد اما در کل این کار لزومی نداشته است.
لذتبخش ترین ویژگی فیلم بِرگِرون (همچون فیلم هوگوی
اسکورسیزی در سال ۲۰۱۱) این است که گرچه فیلم
به چیزهایی ارجاع میدهد که کودکان امروزی از آنها
اطلاعی ندارند، اما بازهم یک فیلم کودک محسوب می
شود. برخلاف بسیاری از فیلمهای سالهای اخیر ژانر
کودک، از شوخیهای گزنده فراوان مختص افراد بزرگسال
در این فیلم خبری نیست؛ فیلم به شعور مخاطب خود
توهین نمیکند، اما به سادگی میداند که چه چیزی
باعث تفریح آنها میشود. لحظاتی از فیلم واقعاً خسته
کنندهاند، اما در مجموع «هیولا در پاریس» تنها به خاطر
داشتن انیمیشن و ترانه های زیبا هم که شده ارزش دیدن را دارد.