امروز یزید به جهنم میرود
تو را در کدام گور خواهند خواباند که شعله های جهنّمی سوزان، تو را انتظار میکشد؟
دستهای ستمکارت را به کدام سو بلند میکنی؟
دست آویزی نخواهی یافت که چنگالهای مرگ، تو را به کام فراموشی میکشد.
نفسهای مسمومت، خواب خاک را درهم خواهد آشفت.
سیاه زیستهای؛ سیاه خواهی رفت و سیاه برانگیخته خواهی شد؛ در ظلماتی محض، بین دود و آتش.
چشمهای گستاخت را بر دیوارههای فرو ریخته خواهند دید.
بیهوده میکوشی از خاک برهی؛ بندی که پاهایت را در تالابهای غون گناه خواهد کشید، تو را رهایی از آن نیست.هلاک میشوی؛ آن گونه که حتی به خواب نمیدیدی.
شام، تو را زیر گامهایش لگد کوب میکند.
دست آویزی نخواهی داشت؛ جز رشتههایی از آتش که تو را در دوزخ رها میکنند.
صدایت را هیچ کس نخواهد شنید.
شام، چه زود تاج و تختت را در خود فرو بلعیده است!
چه زود دست تقدیر، تازیانههایی را که از دستهای ستمکارت، خوابِ خرابههای هراس را میآشفت، بر شانههایت فروخواهد کوبید!
تو را تاریخ در گندابهای فراموشی و لعن کشانیده است؛ آمیخته با هر چه زشتی!
خاک نیز تو را در خویش نخواهد پذیرفت. در گور حادثه میلغزد جسم رو به زوالت. تو را به هیچ کرانهای بالی برای رهایی نیست.
تصویرهایِ موهومِ قدرتت را در هم میریزد خاک فشرده.
تو را نه مکان، نه زمان، هیچ یک به یاد نخواهد سپرد.
شیطان در ارکان وجودت پنجه انداخته است، تو را نیست میکند تاریکی و ظلمات درونت.
تو را گردابی از آتش در میان می کشد؛ آن گونه که حتّی صدایت را کسی نمیشنود. دوزخ، دهان گشوده توست.
× × × ××
یزید بن معاویه بن ابی سفیان، دومین خلیفه اموی در سال ۲۲ یا ۲۵ هجری به دنیا آمد.[۱] مادرش میسون دختر بجدل بن انیف کلبی بود.[۲] معاویه در اواخر دوره حکمرانی خویش، موفق شد با تهدید و تطمیعِ مسلمانان، برای یزید به عنوان خلافت بیعت بگیرد و علیرغم مفاد صلح نامهای که با امام حسن علیه السلام امضاء کرده بود فرزند فاسد خویش را حاکم جامعه اسلامی گرداند.[۳] یزید در سال ۶۰ هجری به حکومت رسید و تا سال ۶۴ هجری، حکومتش به طول انجامید.
مورخان، یزید را فردی شرابخوار، میمون باز، سگ باز و بی اعتنا به احکام و دستورات اسلامی معرفی کردهاند. برخی از نویسندگان معتقدند که یزید، نزد دائیهای خود در بادیه پرورش یافت و قبیله مادرش پیش از اسلام آوردن، مسیحی بودند و هنوز حال و هوای مسیحیت در سر آنان بود و از این رو یزید تربیت مسیحی داشت.[۴]
یزید در این دوره چهار ساله، جنایات هولناکی مرتکب شد. بزرگترین جنایت او به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام و ۷۲ تن از یاران با وفای آن حضرت میباشد.
جنایت دوم وی، حمله به شهر مدینه و قتل و غارت و جنایت در این شهر میباشد که به واقعه «حره» مشهور است. در این سال یزید، پنج هزار نفر از شامیان را به فرماندهی “مسلم به عقبه” به مدینه گسیل داشت. مسلم با حمله به مدینه، واقعه حره را به وجود آورد. در این واقعه، افراد زیادی کشته شدند. او سه روز افرادش را آزاد گذاشت تا هر کاری میخواهند انجام دهند.[۵]
جنایت دیگر وی حمله به شهر مکه و شکستن حرمت حریم کعبه و سنگ باران کعبه میباشد.[۶] مسلم بن عقبه پس از جنایت حره برای نبرد با ابن زبیر به سوی مکه حرکت کرد وی در بین راه به هلاکت رسید. حصین بن نمیر به فرماندهی لشکر یزید انتخاب شد. لشکریان شام مکه را محاصره کردند و با منجنیق به این شهر حمله کردند حرم امن الهی را آتش باران کردند. در این واقعه، خانه کعبه ویران شد و بسیاری از خانههای مردم دچار حریق شدند.[۷]
چهاردهم ماه ربیع الاول سال ۶۴ هجری روز هلاکت وی میباشد.[۸] وی در روز پنج شنبه نیمه ماه ربیع الاول سال ۶۴ هجری[۹]در ناحیه «حوران» بعد از سه سال و هشت ماه و چهارده روز حکمرانی جان باخت.[۱۰] در علت مرگ وی آمده است وی به مرضی ذات الجنب در حوران از دنیا رفت. شیخ عباس قمی مینویسد: «در روایت شیخ صدوق است که وی به بلای ناگهانی هلاک گشت. شب به حالت مستی به خواب رفت. صبح او را مرده یافتند و چنان تغییر کرده بود که گویا او را قیر مالیده بودند».
محل دفن وی محلی است به نام حواریّین و در نقلی دیگر آورده است جنازهاش را به دمشق آوردند و در باب صغیر دفن کردند و قبرش اینک زباله دان میباشد». منابع تاریخی سن او را هنگام هلاکت ۳۷،[۱۱] ۳۹، ۳۵ سال ذکر کردهاند.[۱۲]
۱- جوزی، علی بن محمد؛ المنتظم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲، ج۴، ص ۳۲۲.
۲- طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، ج۷، ص ۳۱۲۱.
۳- مقدسی، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ، تهران، آگه،۱۳۷۴، ج۲، ص ۹۰۱.
۴- مهدی رستم نژاد، عاشورا؛ قم، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع)، ۱۳۸۴ ه. ش، چ دوم، ص ۲۱۴. به نقل ااز حیاه الامام الحسین بن علی، ج۲، ص ۱۸۰.
۵- ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، ترجمه عباس خلیلی، ابوالقاسم حالت، تهران، مؤسسه علمی، ۱۳۷۱، ج۱۱، ص ۲۴۲.
۶- دینوری، ابوحنیفه؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی، تهران، نی، ۱۳۷۱، چاپ چهارم، ص ۳۱۳.
۷- ابن خلدون، العبر، ترجمه عبدالمحمد آیتی، بیجا، مؤسسه مطالعات فرهنگی، ۱۳۶۳، چاپ اول، ج۲، ص ۳۸.
۸- قمی، شیخ عباس؛ وقایع الایام، قم، صبح پیروزی، ۱۳۸۵، ص ۲۷۷.
۹- طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج۷، ص ۳۱۳۰.
۱۰- طقوش، محمد سهیل؛ و دولت امویان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۰، ص ۹۸.
۱۱- قمی، شیخ عباس، پیشین، ص ۲۷۷.
۱۲- طبری، محمد بن جریر؛ پیشین، ج۷، ص ۳۱۲۱.
قطعه ادبی: حمیده رضایی
تحقیق: یدالله حاجیزاده
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان – عسگری