زندگی نامه آیت الله ملاحسینقلی همدانی (ره) (۲)

زندگی نامه آیت الله ملاحسینقلی همدانی (ره) (۲)Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Aug 7Rating:

او شاگردانی پرورش داد که ستارگان زینت بخش آسمان علم و فضیلت شمرده می‌شود. من هر چند محضر او را درک نکردم و تشرف به حضورش نصیبم نشد، ولی عده زیادی از شاگردانی که شب و روز با او بودند و به سعادت ابدی نائل شدند، را درک کردم. آخوند آنها را از آلودگی‌های این زندگی پاک کرده بود. آنها علم را با عمل آمیخته بودند و من اثتربیت نیکوی او را به صورت روشن در چهره آنها دیدم. او حق بزرگی بر بیشتر علمای طبقه بعد از خود، از کسانی که من دیده‌ام دارد.[۱]

اکنون به نامهای شاگردان ممتاز او اشاره می‌کنیم:
۱. آقا سیخ محمد بهاری همدانی (متوفا: ۱۳۲۵ هـ . ق) او از اصحاب خاص آخوند همدانی بود.
سید احمد کربلایی می‌گوید: ما پیوسته در خدمت مرحوم آیت الحق، آخوند ملا حسینقلی بودیم و آخوند صد در صد برای ما بود، ولی همین که آقای شیخ محمد بهاری با آخوند آشنا گردید، آخوند را از ما ربود.[۲]
۲. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (متوفا: ۱۳۴۳ هـ . ق): او از استادان علم عرفان و از مربیان بزرگ سیر و سلوک محسوب می‌شود. وی در چند جا از آثار خود، به بهره‌گیریش از آخوند ملاحسینقلی همدانی اشاره کرده و مراتب حق شناسی خود را به او بیان کرده است. مرحوم ملکی تبریزی استاد اخلاق و عرفان امام خمینی (ره) بود. امام خمینی آن چنان به او ارادت می‌ورزید که هنگام بازگشت از پاریس به ایران، در قم به قبرستان شیخان رفته و با کمال تواضع با تحت الحنک عمامه خویش ـ با آن که همیشه دستمال همراه داشت ـ غبار سنگ قبر استاد را زدود و به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت.[۳]
۳. سید احمد کربلایی طهرانی (متوفا: ۱۳۳۲ هـ . ق): او از بزرگان اهل عرفان می‌باشد و شاگردان مهمی در این رشته تربیت کرده است که آقا سید علی قاضی، معروف‌ترین استاد عرفان در عصر ما یکی از برجسته‌ترین تربیت یافتگان مکتب اوست. علامه طباطبایی (ره) شاگرد با واسطه او عبارات عالی در مورد عظمت ایشان به کار برده است.[۴]
۴. سید محمد سعید حبوبی: او از ملازمان آخوند بود و در ادبیات بسیار مهارت داشت و شعر نیز می‌سرود. این عارف سالک علاوه بر سیرو سلوک معنوی، در مسائل اجتماعی و سیاسی مسلمانان حضور فعال داشت و در انقلاب ۱۹۲۰ عراق، تحت رهبری شیخ محمد تقی شیرازی لباس رزم پوشید و در جبهه جنگ حاضر شد و حماسه‌ها آفرید.
۵. سید عبدالحسین موسوی لاری (۱۲۴۶ ـ ۱۳۴۲): او مبارزان سرسخت علیه استعمار انگلیس به شمار می‌رفت.
۶. سید جمال الدین اسدآبادی: استاد مطهری می‌نویسد: «سید جمال در نجف از محضر حکیم متأله، فیلسوف عالیقدر و عارف بزرگ آخوند ملا حسینقلی همدانی در جزینی شوندی بهره‌مند شده است. سید جمال در حضور او با علوم عقلی و مسائل معنوی و عوامل عرفانی آشنا شده است. این بنده از وقتی که به این نکته در زندگی سید پی بردم، شخصیت سید در نظم بُعد دیگر و اهمیت دیگری پیدا کرد.»[۵]
۷. سید حسن صدر الدین عاملی، نویسنده تکمله امل الآمل.
۸. شیخ محمد باقر نجم آبادی.
۹. آقا سید کمال دولت آبادی.
۱۰. سید علی همدانی.
۱۱. سید ابوالقاسم اصفهانی (داماد آخوند).
۱۲. سید محمد تقی اصفهانی.
۱۳. شیخ آقا رضا تبریزی.
۱۴. حاج شیخ علی قمی.
۱۵. سید محمد تقی شاه عبدالعظیمی.
۱۶. سید محمود طالقانی نجفی.
۱۷. شیخ موسی شراره عاملی.
۱۸. سید عبدالغفار مازندرانی.
۱۹. شیخ باقر قاموسی نجفی.
۲۰. شیخ علی، فرزند آخوند.
۲۱. سید محسن امین عاملی، نویسنده اعیان الشیعه.
۲۲. سید مهدی حکیم نجفی.
۲۳. میرزا باقر قاضی طباطبایی.
۲۴. حاج میرزا ابوالقاسم معین الغرباء.
۲۵. منصور علی کیوان قزوینی، نویسنده رساله راز گشا.
۲۶. سید مرتضی کشمیری.
۲۷. غلامحسین رشتی.
۲۸. حاج علی محمد نجف آبادی.
۲۹. آقا سید علی عرب.[۶]
و نیز صدها انسان ره یافته که از محضر عرفان آخوند بهره‌‌مند شدند و به مقامات عالی عرفان نایل آمدند که طریقه سیر و سلوک آنها، در نهایت، با واسطه‌یابی به مکتبی می‌رسد که آخوند ملاحسینقلی آن را بنا نهاد و این بزرگترین توفیقی بود که خداوند به او عنایت کرده بود.

تألیفات و تقریرات

درخشش بیش‌تر آخوند همدانی در تکمیل نفوس و تربیت انسانهای صالح می‌باشد و محور تلاشهای آخوند در حوزه عرفانی ـ تربیتی متمرکز بود ولی با این حال، آثاری مکتوب از ایشان به یادگار مانده است:
۱. تقریرات دروس فقه و اصول شیخ انصاری.
۲. صلاه المسافر.
۳. تقریرات درس فقه: در مبحث رهن که توسط یکی از شاگردانش نوشته شده و در کتابخانه مرحوم محدث نوری موجود است.

تقریرات درس فقه در چهار جلد.

۵. امالی : در موضوع اخلاق که بعضی از شاگردانش آن را جمع آوری نموده‌اند.
۶. تقریرات درس آقا سید علی شوشتری، که به حسینیه شوشتری‌های نجف وقف شده است.
۷. مکاتبات و دستور العمل‌ها: میرزا اسماعیل تبریزی آنها را جمع کرده و در آخرت کتاب تذکره المتقین به چاپ رسیده است.[۷]

کمالات معنوی

الف. نفوذ کلام

بدون تردید، یکی از رمزهای موفقیت‌های این فقیه عارف، سرعت تأثیر او در نفوس مستعد است. تأثیر کلام او چنان بود که با یک سخن، مخاطب خویش را تحت تأثیر قرار می‌داد. علت این نفوذ کلام را می‌توان در روح بلند او جستجو کرد. او در پیمودن راه حقیقت و سلوک در طریق الهی، دارای عزمی راسخ و همتی والا بود. به همین جهت، کلام و نگاهش هر شنونده و بیننده‌ای را متأثر می‌ساخت. در این زمینه حکایت‌های متعددی نقل شده است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:
۱. اسرار حق
آیت الله نجابت شیرازی در شرح گلشن راز می‌نویسد:
«حاج شیخ عباس قمی[۸] ـ که رضوان خدا بر او باد ـ در مقدس بودن، نمره یک بود و همه در تقدس او متفق الکلمه بودند. آقا شیخ مجتبی لنکرانی یک زمانی برای بنده نقل کرد که شیخ علی قمی با پدر من همدرس بود. آن دو از خوش‌پوشهای حوزه نجف محسوب می‌شدند. یعنی بهترین لباسها را اینها می‌پوشیدند. چون درسشان هم خیلی خوب بود، در حوزه نجف مشارالیه[۹] بودند که درس را خوب می‌فهمند. به هیچ کس هم اعتنایی نمی‌کردند. یک روز آخوند ملا حسینقلی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در صحن نشسته بود. در این اثنا، آقا شیخ علی قمی از در قبله وارد حرم می‌شود. چشم مبارک آخوند ملا حسینقلی به او می‌افتد، شیخ علی به سر می‌دود تا می‌آید پهلوی آقا. آخوند ملاحسینقلی یک دقیقه در گوش او صحبت می‌کند. چه گفت؟ خدا می‌داند: دیگران هم نفهمیدند. شیخ علی قمی عقب عقب بر می‌گردد می‌رود. با فاصله اندکی، تمام لباسهایش را عوض می‌کند، توی درس هم قفل می‌زند به دهنش، یعنی این لذت سخن گفتن در درس از سرش پریده بود، لذت لباسهای پاک و پاکیزه و گران قیمت از سرش پریده بود، تا آخر عمرش که او را می‌دیدیم، تمام لباسهایش کرباس بود.
چو خورشید جهان بنمایدت چهر نماند نور ناهید و مه و مهر[۱۰]
۲. اشعار ناقوسیه
آخوند ملا حسینقلی همدانی در یکی از سفرهای خود، با جمعی از شاگردان به عتبات عالیات می‌رفت. در بین راه، به قهوه خانه‌ای رسیدند که جمعی از اهل هوی و هوس در آن جا می‌‌خواندند و پایکوبی می‌کردند. آخوند به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند. بعضی از شاگردان گفتند: اینها به نهی از منکر توجه نخواهند کرد. فرمود: من خودم می‌روم. وقتی که نزدیک شد، به رئیسشان گفت: اجازه می‌فرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی. گفت: بخوان. آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ کرد:
لا اله الا الله حقاً حقاً صدقاً صدقا
ان الدنیا قد غرّتنا و اشتغلتنا و استهوتنا
یابن الدنیا مهلاً مهلاً یابن الدنیا دقّاً دقّاً
یابن الدنیا جمعاً جمعاً تفنی الدّنیا قرناً قرناً
ما من یوم یمضی عنّا الّا اوهی رکناً منّا
ـ قدس سره ـ ضیّعنا داراً تبقی و استوطنّا داراً تفنی
لسنا ندری ما فرّطنا فیها الّا لو قد متنا[۱۱]
معبودی به حق و شایسته پرستش جز خدا نیست. این را به حق و راستی می‌گویم: به راستی که دنیا ما را فریفت و ما را به خود سرگرم نمود و ما را سرگشته و مدهوش گردانید.
ای فرزند دنیا! آرام باش! آرام! ای فرزند دنیا (در کار خود) دقیق شو! دقیق!
ای فرزند دنیا (کردار نیک) گرد آوری کن! گرد آوردنی! دنیا سپری می‌شود، قرن به قرن
هیچ روزی از عمر ما نمی‌گذرد، جز این که پایه و رکنی از ما را سست می‌گرداند.
ما سرای باقی را ضایع نمودیم و سرای فانی را وطن و جایگاه خویش ساختیم.
ما آنچه را که در آن کوتاهی نموده‌ایم، نمی‌دانیم؛ مگر روزی که مرگ به سراغ ما بیاید.»
آن جمع سرمست از لذت‌های زودگذر دنیوی، وقتی این اشعار را از زبان کیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند. به گریه در آمده و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان می‌گوید: وقتی که ما از آن جا دور می‌شدیم، هنوز صدای گریه آنها به گوش می‌رسید.[۱۲]
۳. مهر خوبان
عبد فرّار[۱۳] از اراذل و اوباس نجف اشرف بود که مردم او را در ظاهر، احترام می‌کردند تا از آزار و اذیت او در امان بمانند. این فرد شرور اگر میل به چیزی پیدا می‌کرد یا دوستدار مالی می‌شد، کسی نمی‌توانست او را از دست‌یابی به خواسته‌اش باز دارد.
مردم نجف از دست او در آزار بودند. در یکی از شبها که آخوند ملاحسینقلی همدانی از زیارت حضرت امیر ـ علیه السلام ـ باز می‌گشت، عبد فرّار در مسیر راه او ایستاده بود. عارف همدانی بدون هیچ توجهی از کنار او گذشت. این بی‌توجهی آخوند بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جای خود حرکت کرد تا این شیخ پیر را تنبیه کند. دوید و راه را بر او سد کرد و با لحنی بی‌ادبانه گفت: هی! آشیخ! چرا به من سلام نکردی؟! عارف همدانی ایستاد و گفت: مگر تو کیستی که من باید حتماً به تو سلام می‌کردم؟ گفت: من عبد فرّارم. آخوند ملاحسینقلی به او گفت: عبد فرّار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت.
فردا صبح، آخوند ملا حسینقلی همدانی درس را تمام کرده، رو به شاگردان نمود و گفت: ‌امروز یکی از بندگان خدا فوت کرده هر کس مایل باشد به تشییع جنازه او برویم. عده‌ای از شاگردان آخوند به همراه ایشان برای تشییع حرکت کردند. ولی با کمال تعجب دیدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغی معروف است که آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد کرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشییع جنازه تمام شد. یکی از شاگردان آخوند به نزد همسر عبد فرارا رفته و از او سؤال کرد: چطور شد که او فوت کرد؟ همسرش گفت: نمی‌دانم چه می‌شد؟ او هر شب دیروقت با حال غیرعادی و از خود بی‌خود منزل می‌آمد، ولی دیشب حدود یک ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فکر فرو رفته بود و تا صبح نخوابید و در حیاط قدم می‌زند و با خود تکرار می‌کرد: عبد فرار تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟! و سحر نیز جان سپرد. عده‌ای از شاگردان آخوند فهمیدند این جمله را آخوند ملاحسینقلی همدانی به او گفته است. چون از او سؤال کردند، ایشان فرمودند: «من می‌خواستم او را آدم کنم و این کار را نیز کردم، ولی نتوانستم او را در این دنیا نگه دارم.»[۱۴]

ب. عفو و گذشت

کرامت نفس و بزرگواری ایشان از جمله خصلت‌هایی است که در شاگردان و یاران او نفوذ کرده بود. در این مورد، علامه طهرانی از نوه آخوند نقل می‌کند: «در یکی از سفرهای زیارتی که آخوند با اصحابشان پیاده به کربلا مشرف می‌شدند، در راه، راهزنان بیابانی اموال ایشان را غارت کرده و هر چه دارند، می‌ربایند. سپس که عارف همدانی را می‌شناسند، به حضورشان آمده و هر چه ربوده بودند، تقدیم کرده و معذرت می‌خواهند. آخوند ملا حسینقلی فقط کتابهای وقفی را که ربوده بودند، پس می‌گیرد و بقیه کتب و اموال را نمی‌گیرد و می‌فرماید: «به مجرّد سرقت، من ایشان را حلال کردم؛ چو راضی نشدم به واسطه من خداوند کسی را در آتش دوزخ بسوزاند و نمی‌خواهم به خاطر من لقمه حرام از گلوی کسی پائین برود و موعظه در او بی‌اثر باشد.»[۱۵]

ج. صبر و بردباری

آیت الله حسن زاده آملی می‌فرماید:
«حضرت آیت الله ملا حسینقلی همدانی بعد از ۲۲ سال مجاهده با نفس و صبر و بردباری، نتیجه گرفت و آنها که دیر نتیجه می‌گیرند، پخته‌تر می‌شوند. باید صابر بود و یکی از کمالات آخوند، صابر بودن اوست.»

د. تواضع و فروتنی

آیت الله آقا سید علی عرب که حدود ۱۱ سال ملازم محضر آخوند ملا حسینقلی همدانی بود، در مورد حالات و کمالات استاد خویش می‌گوید:
«روزی به قصد زیارت ابی عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ ، همراه آن بزرگوار وارد حرم مقدس شدیم. آخوند ملا حسینقلی همدانی مشغول نماز زیارت شد. به علت ازدحام جمعیت، بدن آخوند هنگام نماز مقداری تکان می‌خورد. آن جا آقا شیخی از اهل مازندران بود که آخوند را نمی‌شناخت،‌گفت:‌ این آقا چرا موقع نماز طمأنینه لازم را ندارد؟ من در پاسخ گفتم: ایشان پیرمرد است، نماز هم که نماز مستحب است. او قانع نشد و تصمیم داشت مطلب خود را به خود آقای آخوند متذکر شود. رفت خدمت آقا و عرض کرد: آقا! هنگام نماز، بدنتان طمأنینه لازم را نداشت! آخوند متوجه شد که او با زحمت حرف خود را بیان می‌کند، به او فرمود: «چرا تذکر خود را با مشکل بیان می‌کنی؟ شما باید به من بگویید: آخوند تو چند وقت است نجف هستی، هنوز متوجه نشده‌آی که در نماز باید طمأنینه را رعایت نمود. تذکر تو بجاست و نباید چیزی مانع آن شود.»[۱۶]
ایشان در خاطره دیگری، در مورد تواضع آن عارف فرزانه می‌گوید:
«وقتی در خدمت آقای اخوند وارد مسجد سهله شدیم، افرادی زیادی از اصحاب آن بزرگوار تشریف داشتند. در زاویه‌ مسجد وقتی متوجه شدند آیت اله حاج آقا رضا همدانی مشغول نماز مغرب هستند، آقای آخوند متواضعانه به همراهان فرمود: به ایشان اقتدا کنیم و نماز را با ایشان بخوانیم.»[۱۷]

هـ . رازپوشی

بعضی از اولیای الهی در این عالم، باطن انسانها و صفات حیوانی آنان را می‌بینند و می‌شناسند، ولی از آن جا که مظهر صفت ستّار العیوب الهی‌اند، سرپوشی می‌کنند و رازهای مردم را فاش نمی‌کنند. عارف فرزانه همدانی از این چنین عظمت روحی برخوردار بود. شیخ محمد رازی در این رابطه، از زبان یکی از شاگردان آخوند نقل می‌کند:
«آخوند ملا حسینقلی همدانی که مربی اخلاق و عالم ربانی و سالک حقیقی و دارای کرامات و صاحب مکاشفات و منامات بود، هر وقت به حرم مطهر امیرمؤمنان، علی ـ علیه السلام ـ مشرف می‌شد، با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص می‌رفت و هنگام خروج، عبا را به سر انداخته و سر به زیرافکنده و با عجله به منزل خود می‌رفت. ما از نحوه تشرف آن چنانی و از برگشتن این چنینِ وی در تعجب بودیم، تا روزی در صحن مطهر مراقب ایشان بودم. وقتی به آن کیفیت بیرون آمد و به شتاب رفت، سر راه را بر او گرفته و به صاحب قبر مطهر علوی ـ علی مشرفها السلام ـ سوگند دادم که علت آن گونه تشرف و این گونه مراجعت چیست؟ گفت: امّا آن گونه تشرف وظیفه هر کسی است که عارف به مقام ولیّ الله اعظم، امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ باشد که با کمال خضوع و خشوع مشرف گردد و امّا علت این گونه مراجعت برای این است که اثر تشرف با معرفت به حضور و پیشگاه حضرت علی ـ علیه السلام ـ عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و باز شدن چشم و گوش ملکوتی است و چون حقایق و باطن اشیاء و اشخاص برایم منکشف می‌گردد، نمی‌خواهم چشم من به یکی از دوستانم بیفتد که مبادا آنها را به غیر صورت انسان ببینم و رازهای پنهانی و عیوب نهانی آنان پیش من فاش شود. و در نتیجه نفس من از آنان مکدر شده و نسبت به او در من تنفر ایجاد گردد، دل می‌خواهد سرّ آنها حتی در پیش نفس من پوشیده بماند.[۱۸]

و. پناه بردن به خداوند برای حل مشکلات علمی

آن عارف وارسته در حل مشکلات و معضلات علمی از خداوند متعال مدد می‌جست و شاگردانش را به این شیوه توصیه می‌کرد. میرزا جواد آقا ملکی در این مورد می‌فرماید:
«استادمان ـ ملا حسینقلی همدانی ـ به ما توصیه می‌فرمود که وقتی در مسائل علمی متحیر شدید و برایتان مشکلی پیش آمد، به خداوند ملتجی شده و به پیشگاه حضرتش تضرع نمایید و این برای ما به تجربه ثابت شده است.»
ایشان در توضیح این مطلب می‌گوید:
«سرّ این که تهجد و دعا، از اسباب تحصیل علم است، بدین علت می‌باشد؛ همان طور که در روایات بسیاری تصریح شده علم به کثرت تعلم نیست، بلکه نوری است که خداوند تعالی در قلب هر آن کس که بخواهد می‌افکند و تهجد نیز قلب را نورانی می‌گرداند و نور را در قلب مؤمن ثابت می‌نماید.»[۱۹]

ز. مقابله با انحرافات

حکیم همدانی در جلوگیری از انحرافات نقشی به سزا داشت. او با کسانی که به عنوان عرفان و سیر و سلوک، ‌صوفیگری می‌کردند و از جاده مستقیم شریعت منحرف می‌شدند، شدیداً مقابله می‌کرد؛ زیرا معتقد بود که کوچک‌ترین لغزش و انحراف از صراط مستقیم شرع، دوری از حضرت حق را به دنبال خواهد داشت. او در این زمینه می‌فرمود:
«بجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات، سکنات، تکلمات، لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملک الموت جلّ جلاله نیست و به خرافات ذوقیه (اگر چه ذوق در غیر این مقام خوبست) آن طور که عادت جهّال صوفیه (خذَلهم الله جلّ جلاله) می‌باشد، راه رفتن چیزی جز دوری از حضرتش را در برندارد؛ حتی شخصی هر گاه ملتزم به نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ آورده اشد، باید بفهمد که از حضرت احدیت دور خواهد شد.»[۲۰]

وفات

آخوند ملا حسینقلی همدانی پس از عمری تلاش در راه کمال و تربیت انسانهای صالح، در تاریخ ۲۸ شعبان ۱۳۱۱ هـ . ق در کربلا ندای پروردگارش را لبیک گفت و روح بلندش به بهشت برین پرواز کرد و در جوار رحمت حق آرمید. پیکر شریف آن مرحوم در صحن مطهر امام حسین ـ علیه السلام ـ در حجره چهارم صحن به خاک سپرده شد.

پی نوشتها:

[۱] . نقباء البشر، ج ۲، ص ۶۷۵.
[۲] . همان، ص ۲۲۰.
[۳] . داستانها و نکته‌‌های برگزیده، نکته ۱۸۹.
[۴] . علامه طباطبایی در مورد ایشان میفرماید: السید الاجل، ابوالحسبین و المکرمتین ذو المنقبتین، العارف الفقیه علم المعرفه و طود الفقه و منار العلم و سناد العمل المرحوم الحاج سید احمد الکربلایی افاض الله علینا من برکاته.» دیباچه رساله محکمات.
[۵] . نهضت‌های اسلامی، ص ۳۹.
[۶] . اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۱۳۶ و نقباء البشر، ج ۲، ص ۶۷۵.
[۷] . اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۱۳۶؛ تذکره المتقین، ص ۱۹۰ و الذریعه، ج ۴، ص ۳۷۲.
[۸] . یکی از شاگردان مکتب آخوند است که در سیرو سلوک به مقاماتی دست یافت. او با سید مرتضی کشمیری (از اوتاد وقت و دارای حالات و مقامات) مراوده داشت و درسهای اخلاق آخوند را تقریر می‌کرد.
[۹] . مورد اشاره دیگران.
[۱۰] . کرامات الاولیاء، ص ۶۱ و ۶۲، ‌با تلخیص.
[۱۱] . امالی، شیخ صدوق، ‌مجلس چهلم، ص ۲۲۳.
[۱۲] . مقدمه تذکره المتقین، ص ۲۰.
[۱۳] . عبد فرار یعنی بنده بسیار گریزان و در لهجه محلی لقب آن فرد شرور بوده است.
[۱۴] . شرح حال حکیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، ص ۲۷.
[۱۵] . روح مجرد. ص ۵۵۳.
[۱۶] . روزنامه اطلاعات، ۱۹/۵/۷۳.
[۱۷] . همان.
[۱۸] . قصه و نکته های برگزیده، شماره ۲۲۵.
[۱۹] . امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده: انه اذا تخلی العبد بسیده فی جوف اللیل المظلم و ناجاه اثبت اله النور فی قلبه. اسرار الصلوه، ص ۲۹۴.
[۲۰] . تذکره المتقین، ص ۱۹۰.

منبع: www.andisheqom.com

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

سید هاشم حداد

دستور ویژه آیت الله قاضی به سید هاشم حداد

دستور ویژه آیت الله قاضی به سید هاشم حدادReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق …