همت را مضاعف کنیم تا تاریخ را به پایان برسانیم(بخش اول)، محمدصالح کاوه

همت را مضاعف کنیم تا تاریخ را به پایان برسانیم(بخش اول)، محمدصالح کاوهReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on May 10Rating:
چکیده
تاریخ بشر و آغاز و پایان تاریخ، هماره برای انسان متفکر مسئله ساز بوده است. در طول ادوار گذشتهف هم در حوزه های دینی و هم در مکتب های بشری، نگاه های متفاوت و متعددی به این آغاز و پایان بوده است. در این نوشتار تلاش کرده ایم تا به عنوان نمونه پایان تاریخ را در دو حوزه فکری متفاوت مورد مداقه نظر قرار دهیم: پایان تاریخ در فلسفه هگل و آخرالزمان و یا همان جامعه آرمانی مهدوی در مکتب شیعی.
از سوی دیگر با توجه به اینکه در هر دوی این تفکر، پایان تاریخ با نوعی آزادی، آزادگی، کمال و دانش مطلق همراه است، می توان به نوعی همگرایی و همسخنی بین این دو تفکر ایجاد کرد.

با این توصیف و با توجه به شعار همت و تلاش مضاعف امسال، در این نوشتار تلاش کرده ایم تا نشان دهیم چگونه می توان با تلاش و فعالیت مضاعف راه را برای رسیدن به پایان تاریخ و یا همان جامعه آرمانی مهدوی در اندیشه شیعی و یا پایان تاریخ و آزادی روح مطلق در فلسفه هگل هموار کرد.

بخش اول: تاریخ بشر یا تاریخ تاریخ
واژه «تاریخ» هماره با مقوله هایی از قبیل یادآوری، خاطره انگیزی و آمیختگی با گذشته همراه بوده است. «تاریخ» در حوزه های متفاوت و متعددی کاربرد داشته و در موارد بسیاری به صورت واژه ای مضاف مورد استفاده قرار می گیرد؛ تاریخ علم، تاریخ هنر و تاریخ اندیشه، تنها برخی از این تعابیرند که شاید پرکارترین این تعبیر دربراه تاریخ وقایع و تاریخ جهان مورد استفاده قرار گیرد.

این شیوه برخورد با واژه تاریخ، مرسوم ترین و معمول ترین رویارویی با این واژه است. به عبارت دیگر، در ابتدایی ترین برخورد با تاریخ، چنین برداشتی به ذهن خطور خواهد کرد.

نگرش به خود تاریخ، بدون لحاظ مضاف الیه آن، رویکرد دیگری است که در حوزه این واژه می توان بدان دست یافت. پژوهشگردان حوزه تاریخ و تاریخ نویسان، خود تاریخ را مورد مداقه و بررسی قرار می دهند. در این نگرش هر چند، رویکردهای متعددی نسبت به خود تاریخ وجود دارد، اما در یک نمای کلی، واژه «تاریخ» بدون هیچ قیدی، مورد نظر و نقد واقع می شود.

تاریخ نگاری، تاریخ درست و غلط، تاریخ خوانی، پژوهش در تاریخ، تقسیم کتب تاریخی، چگونگی شکل گیری تاریخ، گذشته و آینده تاریخ، و ده ها موضوع دیگر از این قبیل، رویکردهای متعددی است که پژوهشگدران حوزه تاریخ را، با خود تاریخ مواجه می گردانند.

به عبارت دیگر، در یک تقسیم ابتدایی بین سخن گفتن از «تاریخ بما هو تاریخ» و تاریخ به مثابه نقل وقایع رخ داده، همان تفاوتی است که بین فلسفه به عنوان فرآوده و نتیجه یک علم و فلسفه به مثابه اندیشیدن و فرآیند فلسفه وجود دارد.

وقتی به تاریخ به عنوان مرجع اتفاقات در زمان پیشین نگریسته می شود، آنچه تما ذهن مخاطب را تسخیر میک ند، خود واقعه ای است که تاریخ صرفا مسئولیت نقل و بیان آن را بر عهده دارد. به عبارت دیگر در این نگاه به تاریخ، همه اهمیت از آن چگونگی، چرایی و دیگر عوامل دخیل در ماجرای رخ داده است. در صورتی که وقتی به تاریخ به مثابه یک علم یا فرآیند نگریسته می شود، دیگر ماجرا یا نقل ماجرایی خاص، هیچ مدخلیتی ندارد.

با توجه به آنچه که پیش روی داریم، لازم است که در در همین بخش، اشاره ای به «فلسفه تاریخ» داشته باشیم.

اصطلاح فلسفه تاریخ، در قرن هیجدهم میلادی، توسط ولتر وضع شد. منظور وی از این اصطلاح، چیزی بیش از تاریخ انتقادی و علمی نبود؛ یعنی نوعی از تفکر تاریخی که در آن، مورخ به جای تکرار داستان‌هایی که در کتب کهن می‌یابد، خود به بازسازی آنچه واقع شده می‌پردازد.

این نام توسط هگل و نویسندگانی دیگر، در پایان قرن هیجدهم به کار رفت، ولی آن‌ها معنای کاملاً متفاوتی از این اصطلاح اراده کردند و آن را به معنای تاریخ کلی یا جهانی به کار بردند.

سوّمین کاربرد این اصطلاح را در نوشته‌های برخی از پوزیتویست‌های قرن نوزدهم می‌یابیم. از نظر آنها وظیفه فلسفه تاریخ، کشف قوانین عامی بود که بر روند رویدادهایی که مورخ به شرح و نقل آنها می‌پردازد، حاکم است. وظایفی که ولتر و هگل بر عهده فلسفه تاریخ می‌نهادند، به وسیله تاریخ نیز قابل انجام بود ولی پوزیتویست‌ها تلاش کردند تا از این طریق، تاریخ را نه فلسفه بلکه علمی تجربی قلمداد کنند.

در هر یک از این موارد کاربرد فلسفه تاریخ مفهوم خاصی از فلسفه مد نظر بود. متفکران اروپایی که از طبیعت ناامید شده بودند به پژوهش درباره تاریخ روی آوردند. زیرا تاریخ را هرچند آکنده از وقایع فهم ناپذیر و رازهای ناگشودنی می نمود بیشتر از طبیعت به خواست و آرزوی انسان وابسته می دیدند. حتی با پذیرفتن سیر تاریخ بشر در جهت خردمندانگی بیشتر او درباره پایندگی این پیشرفت تردید وجود دارد.

تقسیم بندی استاد مطهری از تاریخ
۱. تاریخ نقلی: تاریخ نقلی، علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسان ها در گذشته است، در مقابل اوضاع و احوالی که در زمان حال وجود دارد.
تاریخ نقلی، اولاً، جزئی است؛ یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است، نه علم به کلیات و یک سلسله قواعد، ضوابط و روابط؛ ثانیاً، یک علم نقلی است، نه عقلی؛ ثالثاً، علم به بودن­هاست، نه علم به شدن ها؛ و رابعاً، به گذشته تعلق دارد نه به زمان حاضر.

۲. تعریف و ویژگی های تاریخ علمی: تاریخ علمی، علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگی های گذشته است که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست می­آید.
تاریخ علمی مانند نقلی به گذشته تعلق دارد، نه به حال؛ و علم به بودن هاست نه علم به شدن ها؛ اما، کلی است نه جزئی، عقلی است، نه نقلیِ محض.

۳. تعریف و ویژگی های فلسفه­ تاریخ: فلسفه تاریخ، علم به تحوّلات و تطوّرات جامعه ها از مرحله ای به مرحله دیگر و شناخت قوانین حاکم بر آن تطوّرات و تحوّلات است.
فلسفه تاریخ مانند تاریخ علمی، کلی است نه جزئی؛ و عقلی است، نه نقلی؛ اما برخلاف تاریخ علمی، علم به «شدنِ» جامعه هاست، نه علم به «بودن» آنها و نیز برخلاف تاریخ علمی، مقوّم تاریخی بودن فلسفه تاریخ، این نیست که به زمان گذشته تعلق دارد، بلکه این است که علم به جریانی است که از گذشته آغاز شده و ادامه دارد و تا آینده کشیده می شود. زمان «ظرف» این گونه مسائل نیست، بلکه بعدی از ابعاد آنهاست (مطهری، استاد مرتضی؛ جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ص ۷۰-۷۷)

تاریخ از نگاه هگل
هگل معتقد است که دو معنای متفاوت و در عین حال مرتبط، برای تاریخ می توان معرفی کرد:

۱. تاریخ به معنای بیانگر رخدادها (Res Gestaw): تاریخ را تمامیت رخدادها می داند.

۲. گزارشی است از رخدادهای مذکور (histori rerum gestarum): ضبط و ثبت رخدادها؛

هگل معتقد است که واژه آلمانی Geshichte را انتخاب کرده است چرا که هر دوی این معنا را در بردارد.

هگل در کتاب عقل در تاریخ می نویسدکه واژه تاریخ در زبان آلمانی (Geshichte )، هر دو معنای عینی(ابژکتیو) و ذهنی(سوبژکتیو) آن را با هم می آمیزد و هم بر گزارش آنچه روی داده است و هم بر خود رویداد دلالت می کند. این آمیختگی دو معنا را باید امری بالاتر از تصادف محض بدانیم.

باید چنین اندیشید که گزارش تاریخی در همان زمان پدید می آید که خود کنش ها و رویدادهای تاریخی، و هر دو آنها یک بنیاد دارند.

گزارش آنچه روی داده است، با خاطره و گذشته ارتباط وسیع تری دارد تا با خود رویداد. از این رو گرچه هگل هر دو معنا را در واژه تاریخ جمع می کند و معتقد است که هر دو بنیاد واحد دارند، اما فی الواقع اصل و بنیاد، همان رویدادهاست. آری، هگل معتقد است که حین وقوع یک رخداد ثبت و ضبط آن لازم است و گرنه بر وقوع رویداد دلیلی نخواهیم داشت.

تقسیم بندی شلینگ از تاریخ
“شلینگ” که یکی از میراث بران کانت و تاثیر گذار بر فلسفه هگل بوده، معتقد است که تاریخ را از سه دیدگاه می توان مورد مطالعه و بررسی قرار داد:

۱. دیدگاه منطبق با واقع،
۲. دیدگاه منطبق با ایده،
۳. تلفیقی از این دو دیدگاه.

دیدگاه اول به واقعیت های عینی توجه دارد؛ دیدگاه دوم به فاعل شناخت، سوژه و ذهن توجه دارد؛ و دیدگاه برتر، از وحدت و ترکیب این دو دیدگاه است. پس دیدگاه رئال یا واقع بر حوادث و وقایع به عنوان متعلّق اعیان توجه دارد و دیدگاه ایده آل بر فاعل شناخت و بر ارزیابی «سوبژکتیو» و ذهنی حوادث نظر دارد؛ امام هنگامی که تاریخ نگاری به کمال می­رسد، این دو دیدگاه با هم به کار گرفته می شوند. شلینگ تلفیق این دو با هم را «هنر تاریخ» می­­داند.

بخش دوم: پایان تاریخ چیست؟
با تبیینی که از تاریخ در بخش قبل داشتیم، تاریخ را می توان دارای ابتدا و انتهایی دانست. هر چند تعیین ابتدا و انتها، معیار، بحث و نگاهی دیگری می طلبد، اما تصوری برای آغاز و پایان تاریخ صرفا نیازمند فرضیه هایی بیش نمی باشد.

روی سخن ما در این نوشتار پایان تاریخ است. اما خود پایان تاریخ در اندیشه های متعدد، به گونه های متفاوت معنا شده است. در این مجال کوتاه ما قصد داریم تا این مقوله را – پایان تاریخ – را از دو منظر شیعی و فلسفه هگل به گونه ای کلی مورد مداقه قرار دهیم، که در بخش های بعد خواهد آمد. اما پیش از آن، نگاهی اجمالی به معنا و مفهوم پایان تاریخ می اندازیم.

پایان تاریخ هر چند در حوزه دینی ما معنایی نزدیک به «آخرالزمان» دارد و گاهی هم شاید بتواند با واژه «قیامت» همزبانی داشته باشد، اما در یک معنای مشترک با مکاتب فلسفی غرب، می توان آن را به معنای پایان همه کشمکش ها و اختلافات و آغاز یک فصل جدید و سرشار از آرامش دانست.

معنای آخرالزمان در فرهنگ ما علاوه بر آنکه هم دارای مولفه های منفی و مثبت است، دقیقا همان معنایی را که فلاسفه غرب از پایان تاریخ اراده می کنند، نمی رساند. از سوی دیگر، قیامت نیز، کاملا از این معنای اراده شده بیگانه است. با این توصیف در این بخش باید شرحی بر معنای «پایان تاریخ» داشته باشیم و در کنار آن دورنمایی از آرای متفکران را نیز بیان خواهیم کرد.

تئوری “پایان تاریخ” فرانسیس فوکویاما – که در سال ۱۹۸۹ مطرح و در سال ۱۹۹۲ در کتابی تشریح شد –تلاشی بزرگ برای فهم جهان ِ پس از جنگ سرد بود.

عبارت “پایان تاریخ” در مکاتب فلاسفه غرب، از آن هگل یا بهتر بگوییم از آن کارل مارکس بود. هگل اولین تاریخدان فیلسوف بود که تاریخ بشری را به عنوان فرآیندی تکاملی و منسجم می دید. هگل این تکامل را روشن شدن تدریجی منطق انسانی می دانست که نهایتاً منجر به تسری آزادی در جهان می شود. فرضیه مارکس بیشتر پایهء اقتصادی داشت ، که تغییر ابزار تولید را در گذر تحول جوامع انسانی ، از پیش انسان به شکارچی- ذخیره کننده و به انواع کشاورز و صنعتی می دید و بنابراین فرضیه پایان تاریخ تئوری مدرنیزاسیون بود که سئوال فرآیند مدرنیزاسیون نهایتاً به کجا ختم می شود را پیش کشید.

بسیاری از روشنفکران پیشرو در فاصله انتشار مانیفیست کمونیستی مارکس و فردریش انگلس در ۱۸۴۸ و پایان قرن بیستم باور داشتند که پایانی بر تاریخ متصور است که به فرآیند تاریخی پایان داده و منجر به برقراری آرمانشهر کمونیستی می شود.

عبارت‌ «پایان‌ تاریخ‌» به‌ معنی‌ و مفهوم‌ «پایان‌ و سرنوشت‌ حیات‌ انسان‌» عمری‌ به‌ درازای‌ حیات‌ بشر بر کره‌ خاک‌ دارد. سؤالی‌ که‌ ذاتی‌ وجود آدمی‌ است‌ و گاه‌ با نگرانی‌ و دلواپسی‌ مطرح‌ می‌شود. این‌ سؤال‌ همه‌ آدمیان‌ است‌ مشروط‌ به‌ آنکه‌ لایه‌های‌ خاکستر غفلت‌ و دم‌ غنیمت‌دانی‌ و لذت‌طلبی‌ آن‌ را نپوشانده‌ باشد.

Eschatology به‌ معنی‌ «پایان‌شناسی‌»، شاخه‌ای‌ از الهیات‌ است‌ که‌ به‌ موضوعات‌ و مباحث‌ مربوط‌ به‌ رویدادهای‌ نهایی‌ تاریخ‌ دنیا یا بشریت‌ می‌پردازد. خاستگاه‌ و سرمنشأ این‌ امر (یعنی‌ فرجام‌ تاریخ‌ و حیات‌ بشر) را به‌ طور مشخص‌ در میان‌ سه‌ آئین‌ اصلی‌ یهودیت‌، مسیحیت‌ و اسلام‌ می‌توان‌ جستجو کرد.

موضوع‌ «آخرالزمان‌» به‌ معنی‌ پایان‌ دوران‌ جهان‌ و آغاز قیامت‌ کبری‌ نیز در زمره‌ یکی‌ از این‌ مباحث‌ است‌ که‌ همواره‌ و در طی‌ همه‌ قرون‌ و اعصار ذهن‌ و زبان‌ آدمی‌ را در میان‌ همه‌ اقوام‌، ملل‌ و نحل‌ به‌ خود مشغول‌ داشته‌ است‌.

جمله‌ ملل‌ در انتظار دورانی‌ بودند که‌ در آن‌ همه‌ ناملایمات‌ و تباهی‌ها از عرصه‌ حیات‌ آدمی‌ برچیده‌ شده‌ و زمینه‌های‌ بسط‌ عدالت‌، آسودگی‌، آرامش‌ و نعمت‌ برای‌ همه‌ آفریده‌های‌ خداوند فراهم‌ می‌شود.

طی‌ چند دهه‌ اخیر، رخدادها و وقایع‌ گوناگونی‌ زمینه‌های‌ گفتگوی‌ فراگیر درباره‌ «پایان‌ تاریخ‌» را فراهم‌ آورده‌ است‌ چنانکه‌ امروزه‌ این‌ اندیشه‌ در همه‌ سطوح‌ و در میان‌ عموم‌ اقوام‌ و ملل‌ مطرح‌ و جاری‌ است‌.

موضوع‌ «پایان‌ تاریخ‌» سؤالات‌ مختلفی‌ را متبادر به‌ ذهن‌ می‌سازد:

۱. آیا «پایان‌ تاریخ‌» به‌ معنی‌ پایان‌ یافتن‌ تاریخ‌ تفکر و فرهنگ‌ تمدن‌ غربی و یا شرقی‌ است‌؟ و بشر الزاماً دیر یا زود خود را جاری‌ در جریان‌ تاریخی‌ جدید خواهد یافت‌؟

۲. آیا «پایان‌ تاریخ‌» به‌ معنی‌ پایان‌ یافتن‌ فرصت‌ بشر برای‌ سیر و سفر در عرصه‌ خاک‌ و زیست‌ این‌ جهانی‌ است‌ و بشر به‌ زودی‌ ناظر واقعه‌ بزرگ‌ «قیامت‌» خواهد بود؟

۳. آیا «پایان‌ تاریخ‌» چنانکه‌ ایدئولوگ‌های‌ نظام‌ لیبرال‌ سرمایه‌داری‌ آن‌ را تبلیغ‌ می‌کنند به‌ معنی‌ ظهور کامل‌ترین‌ و آخرین‌ دستاورد فرهنگی‌ و مدنی‌ در هیأت‌ مدینه‌ سرمایه‌داری‌ امریکایی‌ است‌ و بشر ناگزیر می‌بایست‌ دست‌ از تلاش‌ و کوشش‌ برداشته‌ و بدان‌ تن‌ دهد؟

۴. آیا «پایان‌ تاریخ‌» به‌ معنی‌ و مفهوم‌ پایان‌ عصر سیاه‌ عصیان‌ و خودمداری‌ است‌ و به‌ زودی‌ منجی‌ موعود همه‌ ادیان‌ ظهور خواهد کرد.

۵. آیا لزوما پایان تاریخ باید همراه تکامل و آزادی باشد، و نمی توان یک بی معنایی صرف را برای آن تصور کرد؟

۶. آیا این سیر تاریخی تا پایان آن، خارج از دسترس بشر است، یا آنکه انسان می تواند هرگونه که می خواهد در سرانجام آن دخالت کند؟

هر یک‌ از پرسش‌ها موضوع‌ بحث‌هایی‌ مفصل‌ و جدی‌ است‌ که‌ از کنار آن‌ به‌ سادگی‌ نمی‌توان‌ گذشت‌ و البته سخن درباره هر کدام مجالی طولانی می طلبد. اما در این بخش ما صرفا نگاهی بسیار اجمالی به مفهوم پایان تاریخ، آن هم در یک جنبه معنای آن، داشتیم. در بخش های بعدی پایان تاریخ را در حوزه فلسفه هگل و حوزه فکری شیعی بررسی خواهیم کرد.

ادامه دارد…

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

در بخش کار مضاعف و همت مضاعف؛۴۴۰ اثر به چهارمین جشنواره فیلم دانشجویی ارسال شد

خبرگزاري فارس: رئيس دانشكده صداوسيماي قم گفت: جشنواره ملي فيلم دانشجويي در استان قم با موضوع كار مضاعف و همت مضاعف برگزار مي‌شود كه به دبيرخانه اين جشنواره 440 اثر در دو بخش فيلم و فيلمنامه ارسال شده است.