جوان و انتخاب دوست و شغل

جوان و انتخاب دوست و شغلReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Mar 24Rating:

البته انگیزه ها متفاوت است و دوست های نیز طبعاً به اقتضای شرایط سنّی و انگیزه های گوناگون از کیفیّت و امتیازات یکسانی برخوردار نیستند.
دوستی کودکان، کشش ذاتی، انعطافی پاک، و انعکاشی از یک جاذبه ی ساده ی طبیعی است که از غریزه ی انس طلبی سرچشمه گرفته است. به سادگی شکل می گیرد و با همه ی لطافت و صفا و پاکی، پایان می پذیرد.
دوستی میان سالان و کسانی که دوران پرشور جوانی را پشت سر گذارده، شیرینی ها و تلخکامی -های زندگی را چشیده، و از تجربیّات فراوانی برخوردارند، نوعاً ناشی از جلب منفعت ، و با انگیزه و هدفی خاص است که معمولاً با تحقیق و بررسی توأم بوده، پس از آگاهی یافتن از طرز تفکّر و خصایص اخلاقی و رفتاری طرف مقابل – و وجود شایستگی متناسب با هدف مورد نظر در او – تداوم می یابد و در عین حال، با درایت، مآل اندیشی و رعایت احتیاط همراه بوده، از افراط و تفریط به دور است، و در صورتی که مطلوب خود را در آن نیابند، بر استمرار آن لجاجت و اصراری نداشته، از خود سرسختی نشان نمی دهند.
امّا جوانان که از کشش های طبیعی قوی تری برخوردارند، به اقتضای غریزه انس طلبی و میل ذاتی، به دوستی و رفاقت عشق می ورزند. آسان پذیر و زودپسندند. به سادگی مجذوب یکدیگر گشته، بدون آشنایی از ویژگی های اخلاقی و سوابق خانوادگیِ طرف مقابل، عمیق ترین روابط دوستی را با هم قرار برقرار می سازند. به یکدیگر کاملاً اعتماد کرده، تمام اسرار خود را در اختیار هم قرار می دهند. در اثر شدّت محبّت و علاقه ی شدید، عیوب یکدیگر را نمی بینند، و انتقاد دیگران را درباره ی دوستان خود نپذیرفته، آن را دور از حقیقت و غیرواقع بینانه تلقی می کنند. در دوستی و رفاقت خود بسیار جدّی بوده، حدّ و مرزی برای آن قایل نیستند…
پیشرفت های معقول مادّی قرارگیرد می تواند امتیازی مثبت و خصیصه ای کارآمد به حساب آید که علاوه بر ارضای کامل یک گرایش طبیعی و برآورده شدن یک خواسته ی روانی، محیط زندگی را از شادابی، طراوت و نشاط فراوانی برخوردار می سازد.
در عین حال محبّت و دوستی سرمایه ی گرانبهایی است که نمی توان آن را بیهوده به این و آن بخشید، بلکه با توجّه به نقش آن در سوق دادن انسان به کمال، باید تنها در جایی به کار رود که دل مجذوب کمال نماید. از این رو میزان محبّت آدمی نسبت به دیگران باید متنایب با میزان شایستگی آنان باشد.
نقش دوستی در زندگی، فکر و اندیشه، اخلاق و سلیقه، روحیه و رفتار آدمی انکارناپذیر است. انسان به شدّت از دوستان و معاشرین خود رنگ می پذیرد. این مسأله آن چنان جدّی و فراگیر است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرموده اند:
«انسان در زندگی بر اساس دین رفیق خود مشی می نماید».۱
تأثیرپذیری انسان از محیط و معاشران از یک سوی و خطرات و آفات گوناگونی که دوستی و رفاقت را با همه ی مزایا و آثار مثبت و فوق العاده اش مانند هر پدیده ی مادّی یا هر امر معنوی مورد تهدید جدّی قرار داده از سوی دیگر، آدمی را به مراقبت دایمی و دقّت فراوان در مورد رفاقت و گزینش دوستان فرا می خواند.
با نقل برخی از روایت معصومین(علیهم السلام) در این باره بیش از پیش به حساسیّت این مسأله واقف خواهیم گشت:
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند :
«مَنِ اتَّخَذَ أَخاً مِن غَیرِ اختِبارٍ أَلجَأَهُ الإضطِرارُ إِلی مُرافَقَه الأشرارِ. مَنِ اتَّخَذَ أَخاً بَعدَ حُسنِ الإختِبارِ دامَت صُحبَتُهُ وَ تَأَکَّدَت مَوَدَّتُهُ».۲
«آن که ناسنجیده و بدون امتحان کسی را به دوستی برگیزند، ناچار باید به رفاقت افراد شرور و فاسد تن در دهد.
کسی که پس از آزمایش، دیگری را به دوستی برگیزند، رفاقتش پایدار و مودّتش استوار خواهد ماند.
در عین حال پیوند دوستی در همه ی شرایط محکم و پایدار نمی ماند. بسا دوستی ها که به دشمنی مبدّل گردد. این است که امام صادق(علیه السلام) به بعضی از اصحاب و یاران خود چنین فرموده- اند:
«لا تُطلِع صَدِیقَکَ مِن سِرِّکَ إِلاّ عَلی ما لَوِ اطَّلَعَ عَلَیهِ عَدُوُّکَ لَم یَضُرَّکَ فَإِنَّ الصَّدِیقَ قَد یَکُونُ عَدُوّاً یَوماً مّا».۳
«دوست خود را از اسرار زندگیت آگاه مکن مگر رازی که اگر دشمنت از آن آگاه شود به تو زیان نرساند. زیرا هر دوستی ممکن است روزی دشمن تو گردد».
آری باید تا حدود روابط دوستانه را با دقّت و حساسیّت تعیین نموده، از حریم عق و مصلحت قدمی فراتر نگذاشت.
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرمایند:
«أحبِب حَبِیبَکَ هَونَا مّا عَسی أَن یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوماً مّا وَ أبغِض بَغیضَکَ هَوناً مّا عَسی أَن یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوماً مّا».۴
«با دوست خود در دوستی تندروی مکن شاید روزی دشمنت گردد و در دشمنی با کسی که مورد خشم تو است مدارا کن بسا روزی دوست تو گردد».
امام صادق(علیه السلام) فرموده اند :
«دوستی و رفاقت حدودی دارد. کسی که واجد تمام آن ها نیست دوست کاملش مدان و آن که هیچ یک از آن ها را ندارد اصلاً دوستش مخوان: نخست آن که ظاهر و باطن او نسبت به تو یکسان باشد. دوّم: زینت و آبروی تو را زینت خود، و زشتی تو را زشتی خود داند. سوّم: دارایی و مقام، او را نسبت به تو تغییر ندهد. چهارم: هرچه در اختیار دارد از تو دریغ نورزد. پنجم: تو را هنگام بی نوایی و گرفتاری وانگذارد.».۵
هم چنین به بعضی از اصحاب خود فرموده اند:
«مَن غَضِبَ عَلَیکَ مِن إِخوانِکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ فَلَم یَقُل فِیکَ شَرّاً فَاتَّخِذهُ لِنَفسِکَ صَدیقاً». ۶
«هرکس سه بار بر تو خشمگین گردد و درباره ات چیزی ناپسند نگوید (شایسته -ی رفاقت است) او را دوست خود قرار ده».
در حدیثی دیگر چنین می فرمایند:
«لا تُسَمِّ الرَّجُلَ صَدِیقاً سِمَه مَعرُوفَه حَتّی تَختَبِرَهُ بِثلاثٍ: تَغضَبَهُ فَتَنظُرَ غَضَبَهُ یُخرِجُهُ إِلَی الباطِلِ، وَ عِندَ الدِّینارِ وَالدِّرهَمِ وَ حَتّی تُسافِرَ مَعُهُ».۷
«کسی را به نیک دوست خود مخوان تا آن که در سه چیز او را آزمایش کنی: اوّل : او را به خشم آور و بنگر آیا خشمش او را از حق به باطل می کشاند؟ دوّم: با پول (و مال دنیا) سوّم: با او مسافرت کن (و ببین چگونه رفتار خواهد کرد).».
انسان نیازمند دوستی و رفاقت است، و برای ارضای این خواسته، ناگزیر از گزینش دوستی است که با انس گرفته و در سختی ها و ناملایمات زندگی او را یاری رساند. دوست عاقل بسان چراغی درخشان، تاریکی های زندگی را نور و روشنایی می بخشد. و دوست احمق حاصلی جز کسالت و تیرگی و تاریکی به بار نخواهد آورد.
امام صادق(علیه السلام) فرموده اند:
«أَلإخوانُ ثَلاثَهٌ: فَواحِدٌ کَالغِذاءِ الَّذی یُحتاجُ إِلَیهِ کُلَّ وَقتٍ فَهُوَ العاقِلُ، وَ الثّانِی فِی مَعنیَ الدّاءِ وَ هُوَ الأَحمَقُ، وَ الثّالِثُ فِی مَعنیَ الدَّواءِ فَهُوَ اللَّبِِیبُ».۸
«برادران و دوستان صمیمی سه قسم اند: یک قسم مانند غذاست که (حیات انسان به آن وابسته، و آدمی) در همه ی حالان به او نیازمند است. و او رفیق عاقل و خردمند است . قسم دوّم به منزله ی بیماری است (که ادامه ی دوستی با او حیات انسانی را تهدید می کند) و او رفیق احمق است. و قسم سوّم به مثابه ی دارو است و او رفیق فرزانه و اندیشمند است (که برای دردهای درونی هم چون دارویی شفابخش عمل می نماید)».
هم چنین از پدر بزرگوارشان نقل می کنند که آن حضرت فرموده اند:
«پدرم علی بن الحسین (علیه السلام) به من فرمودند: فرزندم! در نظر داشته باش که با پنج کس همنشین نگردی و با آنان گفتگو و رفاقت در راهی نکنی! عرض کردم: پدر جان، آن ها کیانند؟ فرمودند: مبادا با دروغگو رفاقت نمایی! او به منزله ی سرابی است که دور را در نظرت نزدیک ساخته، و نزدیک را برایت دور جلوه می دهد. بپرهیز از رفاقت با فاسق و گناهکار که تو را به لقمه ای یا به کمتر از آن بفروشد! زنهار از همنشینی با بخیل که در سخت ترین هنگام نیازمندیت، مالش را از تو دریغ نماید. از دوستی با احمق خودداری نما که او می خواهد به تو سود رساند ولی (به واسطه ی حمایتش) زیانت زند. و با کسی که قطع رحم کرده، رفاقت نداشته باش که او را در سه جای قرآن ملعون یافتم … ». ۹
حضرت علی (علیه السلام) تأثیرپذیری نفس آدمی را از مصاحبان نااهل این چنین توصیف فرموده اند:
«لا تَصحَبِ الشَّرِیرَ فَإِنَّ طَبعَکَ یَسرِقُ مِن طَبعِهِ شَرّاً وَ أَنتَ لا تَعلَمُ».۱۰
«با افراد شرور و فاسد دوستی و مصاحبت نداشته باش، زیرا ناخودآگاه طبیعت و نفس تو از طبع او بدی را می رباید».
از آن حضرت درباره ی رفیق بد سؤال کردند، فرمودند:
«أَلمُزَیِّنُ لَکَ مَعصِیَهَ اللهِ».۱۱
«کسی که معصیت خدا را برای تو جلوه دهد (تا به آن رغبت کرده، آلوده شوی)».
و درباره ی مجالست با دنیا دوستان می فرمایند:
«خُلطَه أَبناءُ الدُّنیا تَشِینُ الدِّینَ وَ تُشعِفُ الیَقِینَ».۱۲
«معاشرت با اهل دنیا، دین را معیوب و یقین را تضعیف می نماید».
در حدیث دیگری تأثیر همنشینی با خردمندان و عالمان را رفاقت با ملائکه ملأ أعلی دانسته، می -فرمایند:
«صاحِبِ العُقَلاءَ وَ جالِسِ العُلَماءَ وَ أَغلِبِ الهَواءَ تُرافِقِ المَلأَ الأَعلی».۱۳
«با عاقلان و خردمندان مصاحبت کن و با عالمان و صاحبان دانش همنشین باش و بر هوای نفس چیره شود تا رفیق ملائکه و همدم بالاییان گردی».

جوان و انتخاب شغل :

در جوامع سنّتی که هنوز بقایای پیکر صدمه خورده و نیمه جان آن در برخی از کشورهای جهان سوم و خصوصاً در روستاها وجود دارد. در هیچ زمانی انتخاب شغل به عنوان یک مسأله ی حادّ و مهمّ اجتماعی به حساب نمی آمده است. بلکه با توجّه به محدودیّت رشته های شغلی و تلقی معقول و منطقی مردم از شغل به عنوان یک وظیفه ی انسانی و وسیله ای برای تأمین امرار معاش، فرزندان پسر در هر خانواده به شکل یک رسم مقبول همگانی، از دوران کودکی تدریجاً با کسب و کار پدران خود آشنا شده و به طور طبعی به آن علاقمند می گشتند، و بدون این که درباره ی شغل آینده ی خویش دغدغه ای داشته باشند، آن را به عنوان یک شغل خانوادگی تلّقی کرده، به سادگی و بدون هیچ مشکلی مشغول کار می شدند.
گسترش دامنه ی علوم و صنایع و انشعابات روزافزون هر یک از شاخه ها و رشته های مختلف آن، ضرورت آموزش های لازم در زمینه ی فراگیری تخصّص های متناسب با هر رشته، کثرت نوع نیازها، تفاوت فروان قابلیّت ها و استعدادها، گوناگونیِ سلیقه ها، و متحوّل شدن انگیزه ها و دیدگاه ها نسبت به امور زندگی و از آن جمله مسأله ی کسب و کار، شغل را به عنوان یکی از مسایل مهمّ جوامع انسانی و به صورت یک مشکل اجتماعی برای همه ی طبقات خصوصاً نسل جوان درآورده است.
در کنار همه ی این مسایل، افزایش روزمرّه ی تقاضای کار و کمبود زمینه های کاری و نتیجتاً بی کاریِ گروه قابل توجّهی از طبقات مختلف جامعه – که خود زمینه ساز مفاسد اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی فراوانی برای جوامع انسانی است۱۴مسأله کار و انتخاب شغل را به صورت یک مسأله ی پیچیده، و به عنوان یکی از معضلات لاینحل بسیاری از جوامع حتّی جوامع غربی و پیشرفته مبدّل ساخته است.
رشد کاذب ارزش کارهای اداری و زرق و برق فریبنده ی آن، و سقوط فرهنگی کارهای اصیل و ارزشمند از جایگاه والا و منزلت رفیع و ارزش حقیقی خود که ارمغان تمدّن و مولود نامشروع تهاجمات فرهنگی و تبلیغات سوی بیگانگان است نیز بیش ازپیش به آتش این مسأله دامن زده است، به طوری که انتخاب شغل را می توان بزرگ ترین دغدغه ی نسل جوان در عصر حاضر به حساب آورد.
قطع نظر از وظیفه ی بزرگ طرّاحان، قانون گذاران و صاحب نظران مسایل اجتماعی، و تکلیف سنگین دولتمردان و دست اندرکاران امور اقتصادی – که مسؤولیّت فراهم آوردن زمینه ی کار برای بیکاران، و اشتغال نیروهای جوان و خواهان کار در مشاغل مناسب، در درجه ی اوّل متوجّه آنان است – و جدا از اقدامات انسانی و خداپسندانه ی صاحبان مکنت و ثروت در این زمینه، گشودن این گره ی کور و حلّ اساسی و ریشه ای این معضل بزرگ اجتماعی، نیازمند تلاشی است عمیق و همه جانبه، و فعالیتی فراگیر و گسترده، برای به وجود آوردن یک تحوّل عظیم فرهنگی!
ما مسلمانیم، اسلام و تشیّع نیز دین و مذهب، و آیین و فرهنگ ماست . و این، ندای حقّ، سخن پیامبر خدا، فرمایش رسول عظیم الشأن اسلام، و کلام عقل کلّ است که پاکیزه ترین کسب ها را کار و فعالیت بدنی معرّفی می کنند.
سعید بن جبیر نقل می کند که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) پرسیدند:
«أیُّ کَسبِ الَّرجُلِ أَطیَبُ؟ قال : عَمَلُ الرَّجُلِ بِیَدِهِ…».۱۵
«پاکیزه ترین شغل برای آدمی کدام است؟ فرمودند: کار مرد با دستش!».
البته هیچ کس منکر ارزش دانش، و فضیلت فعالیّت های فکری در زمینه ی فنونِ مختلف علمی و صنعتی، خصوصاً تلاش و کوشش علمی در راه فراهم آوردن امکانات بهزیستی و رفاه اجتماعی نیست. روزگار تحمّل بار سنگین و فشار کُشنده و طاقت فرسای کارهای سخت بدنی نیز به یمن تلاش گسترده ی دانشمندان و به برکت فعالیّت بی وقفه ی پژوهشگران و اندیشمندان سپری گشته، – گرچه در این وادی، درد دل ها فراوان است و استخوانی در گلو و خاری در چشم!! – لیکن سخن در ارزیابی فضیلت های فراموش شده است.
تلاش بدنی و فعالیّت جسمی که بنابر فرمایش حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) کار پیامبران و بدگان صالح خدا است – و امروزه از دیدگاه قشر عظیمی از تحصیل کردگان ما آن چنان فاقد ارزش گشته، که اشتغال به آن را برای خود نوعی کسر شأن به حساب می آورند – چنان چه از جایگاه حقیقی و ارزش واقعی خود برخوردار گردد، نقش تعیین کننده ای در حلّ مشکل ایفا خواهد نمود.
علی بن ابی حمزه نقل می کند:
«حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر (علیه السلام) را در حالی که در زمین خود کار می کردند و قدم های مبارک شان در آب بود، دیدم عرض کردم : فدایت شوم، (چرا شما کار می کنید؟ مگر) کارگران کجایند؟! فرمودند: ای علی،کسانی که از من و پدرم بهتر بودند با دست در زمین خود کار می کردند. پرسیدم: آن ها که بودند؟ فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و امیرمؤمنان و پدران من (علیه السلام) ،همگی با دستان خود کار می کردند، کار با دست، کار پیامبران، رسولان و مردان صالح است. ۱۶
امام صادق (علیه السلام) نیز کشاورزی را محبوب ترین کارها نزد خداوند دانسته اند:
«… ما فِی الأعمالِ شَیءٌأَحَبُّ إِلی اللهِ مِنَ الزِّراعَهِ…».۱۷
«در میان کارها، هیچ عملی نزد خدا محبوب تر از کشاورزی نیست».
امیرمؤمنان (علیه السلام) هم بنده ی درستکار صاحب حرفه ی درستکاری را که با دستانش کار می کند دوست دارد».
«إنَّ اللهَ عَزَّوَجلَّ یُحِبُّ العَبدَ المُحتَرِفَ الأَمِینَ».۱۸
«خداوند بزرگ، صاحب حرفه ی درستکاری را که با دستانش کار می کند دوست دارد».
و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هنگامی که از کسی خوش شان می آمد، می پرسیدند:
«هَل لَهُ حِرفَهٌ ؟ فَإِن قالُوا لا، قالَ: سَقَطَ مِن عَینِی».
«آیا حرفه ای دارد؟ چنان چه پاسخ منفی بود، می فرمودند: از چشمم افتاد».
و سبب آن را این چنین بیان می فرمودند:
«اگر مؤمن حرفه و شغلی نداشته باشد دین خود را وسیله ی امرار معاش قرار می دهد!».۱۹
زراره نقل می کند مردی حضور امام صادق(علیه السلام) آمده، عرض کرد:
«إِنّی لا اُحسِنُ أَن أَعمَلَ عَمَلاً بِیَدِی وَ لا اُحسِنُ أَن أَتَّجِرَ وَ أَنَا مُحارِفٌ مَحتاجٌ.
فَقالَ: إِعمَل فَاحمِل عَلی رَأسّکَ وَ استَغنِ عَنِ النّاسِ».۲۰
«هنر کار بدنی ندارم، تجارت نیز از عهده ام ساخته نیست، مردی محروم و مستمندم، (چه کنم؟)
حضرت فرمودند: با سرت باربری کن و خود را از مردم بی نیاز بدار.».
البته استعدادهای فطری و قابلیّت های طبیعی را نیز نمی توان از نظر دور داشت. باید آن ها را شناخت و با توجه به شوق و علاقه ی شخصی، نیازمندی های جمعی، زمینه های کاریِ موجود، و امکانات بالقوّه، کار و کسبی شایسته و متناسب با توانمندی های فردی برگزیند، تا از یک سو، جامعه از خیر و فیض تلاش افراد بهره مند گردند. از سوی دیگر، هر یک از افراد نیز با علاقمندی و دل گرمی، به کارهایی که صلاحیّت و شایستگی بیشتری برای آن دارند، بپردازند.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
«إِعمَلُوا فَکُلُّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ».۲۱
«همه شما کار کنید (و بدانید) هر کس، کاری را که برای آن آفریده شده (و متناسب با استعداد و توان اوست، راحت تر و) به آسانی انجام می دهد».
هم چنین با توجّه به اهتمام فوق العاده ی شرع مقدّس به طهارت مال، و تأثیر شگفت انگیز غذاها در روح و جسم آدمی، باید از تحصیل مال از راه کارهایی که با شئونات معنوی و عفّت و اخلاق عمومی سازگار نیست، و از اشتغال به کارهایی که مورد نهی آیین حیات بخش اسلام واقع گردیده نیز به شدّت پرهیز نمود.
امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوار خود نقل می کنند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند:
«أَلعِبادَهََََََََََََََََََََ سَبعُونُ جُزءاً وَ أَفضَلُها جُزءاً طَلَبُ الحَلالِ».۲۲
«عبادت دارای هفتاد جزی می باشد که برترین آن ها به دست آوردن روزی حلال است ».
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) جوان توانا و نیرومندی را دیدند که از آغاز صبح به کار مشغول شده است. اصحاب عرض کردند: اگر این جوان، نیرومندی و قدرت جوانی خویش را در راه خدا به کار می بست، شایسته ی ستایش بود. حضرت فرمودند:
«این چنین نگویید، اگر این جوان برا ی تأمین معاش خودکار می کند تا در زندگی محتاج دیگران نبوده، و از مردم بی نیاز گردد، با این کارش در راه خدا گام برداشته است. و چنان چه برای کمک به پدر و مادر ضعیف و کودکان ناتوان خود تلاش می کند تا امور زندگی آنان را تأمین ساخته، و از مردم بی نیازشان سازد، باز هم در راه خدا قدم گذارده است. ولی اگر برای ثروت اندوزی ومباهات کار می کند، البته به راه شیطان رفته، و از راه حقّ منحرف گشته است». ۲۳

پی نوشت :

۱ . بحار : ۷۴/۱۹۲ ح ۱۲.
۲ . غرر : ۲/۶۹۵ ف ۷۷ ح ۱۲۵۹ و ۱۲۶۰.
۳ .ا مالی صدوق / ۶۶۹ م ۹۵ ذیل ح ۷.
۴ . نهج البلاغه فیض /۱۲۱۶ ح ۲۶۰ ، بحار: ۷۸ / ۳۷ ح ۶.
۵ . بحار: ۷۴ /۱۷۳ ح ۱.
۶ . آمالی صدوق /۶۶۹ م ۹۵ ح ۷ ، بحار: ۷۴/۱۷۳ ح ۲.
۷ . بحار : ۷۴/۱۸۰ ح ۲۸ ، أمالی طوسی : ۲/۲۶۰.
۸ . بحار : ۷۸/۲۳۸ ح ۷۵ ، تحف العقول / ۲۳۹.
۹ . کافی ۲/۴۶۸ باب من تکره مجالسته ح ۷.
۱۰ . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید : ۲۰/۲۷۲ باب ۱۴۷.
۱۱ . بحار : ۷۴/۱۹۰ح ۳.
۱۲ . غرر: ۱/۳۹۷ ف ۳۰ ح ۳۵.
۱۳ . غرر : ۱ /۴۵۵ ف ۴۴ ح ۲۷.
۱۴ . جوان در اثر بیکاری، امیدی به آینده ندارد. زمینه بسیاری از انحرافات و بزه کاری های نوجوانان و جوانان از قبیل سرقت، فحشاء ، قمار ، جرم و جنایت ، بلای خانمانسوز اعتیاد و غیره ، یا بیکاری – که چون کابوسی روح آنان را می فشارد – فراهم می -گردد.
۱۵ . مستدرک : ۱۳/۲۴ ب ۸ از مقدّمات تجارت ح ۱۰.
۱۶ . من لا یحضره الفقیه : ۳/۱۰۲ ح ۳۵۹۳.
۱۷ . وسایل : ۱۷/۴۲ ب ۱۰ از مقدّمات تجارت ح ۳.
۱۸ . خاصل : ۲ /۶۲۱ ضمن حدیث أربعمأه.
۱۹ . بحار : ۱۰۳/۹ ح ۳۸.
۲۰ . وسایل : ۱۷/۳۸ ب ۹ ح ۵ ، کافی : ۵/۷۶ ح ۱۴.
۲۱ . سفینه البحار: ۸/۷۴۷ «ماده یسر».
۲۲ . بحار: ۱۰۳/۷ ح ۲۵ و ۲۹.
۲۳ . المحجه البیضاء : ۳/۱۴۰.

منبع:فرهنگ تربیت، عباس اسماعیلی یزدی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۲، چاپ اول، صص ۳۷۱- ۳۸۳.

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

کودک بد دهان

چند راهکار راهبردی برای برخورد با کودک بد دهان

چند راهکار راهبردی برای برخورد با کودک بد دهانReviewed by پایگاه خبری تحلیلی شرق on …