امام مهدی(عج) در آینه شعر فارسی

امام مهدی(عج) در آینه شعر فارسیReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Feb 23Rating:

پیرهن صبر

طعنه از دشمنت ای دوست شنیدن تا کی؟به بدن پیرهن صبر دریدن تا کی؟
پیش رو بودن و روی تو ندیدن تا کی؟بار هجران تو بردوش کشیدن تا کی؟

غلام رضا سازگار (میثم)

بهار سبز نورانی

بهارسبزِ نورانی نگاهم می کنی امشبامید روح انسانی، نگاهم می کنی امشب
من آن مجموعه عشقم پریشان حال و دل خستهکه رفته رو به ویرانی، نگاهم می کنی امشب
مرا از میکده سهمی نمانده غیر آه و غمدر این وقت پریشانی، نگاهم می کنی امشب
دو چشمم اشک می بارد هوای دیدنت داردزچشمم گرچه پنهانی، نگاهم می کنی امشب
نگاهم کن عطش سوزم دلم را بر تو می بندمتو ای شوق مسلمانی نگاهم می کنی امشب
من از شوق لقایت تا ابد، با شور می خوانمکه ای دلدار پایانی، نگاهم می کنی امشب

مهدی طهماسبی دزکی

عصر آدینه

بگذار بگویمت دلم غم داردیک عالمه اشک و آه و ماتم دارد
عجّل بظهور، عصر آدینه هاای یوسف فاطمه تو را کم دارد

قرار دل بی قراران

مسیر مسیح بهاران کجاست؟صفا گستر لاله زاران کجاست؟
رگ و ریشه لاله از هم گسستگل اندیشه سربداران کجاست؟
زسرگشتی، جان سرگشته امقرار دل بی قراران کجاست؟
سرم را شده ابر خون سایه باننشانی زالماس باران کجاست؟
در این دشت دل گیر یأس آفریننوای خوش آبشاران کجاست؟
زمین گشته بت خانه بت گرانتبردار ایمان تباران کجاست؟
من و انتظار و شب بی کسیخدایا دگر یار یاران کجاست؟
گلِ نرگسِ آفتابی جبینامیددلِ شب شکاران کجاست؟

احد ده بزرگی

بهار حضور

صدای بال ملائک ز دور می آیدمسافری مگر از شهر نور می آید؟
دوباره عطر مناجات با فضا آمیختمگر که موسی عمران زطور می آید؟
ستاره ای شبی از آسمان فرود آمدو مژده داد که صبح ظهور می آید
چقدر شانه غم بار شهر حوصله کردبه شوق آن که پگاه سرور می آید
به زخم های شقایق قسم هنوز از باغشمیم سبز بهارحضور می آید
مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است؟صدای پای سواری زدور می آید

ناصر فیض

شکوفه صبح

ای کاش که انتظار معنی می شدبی تابی جویبار معنی شد
وقتی که سحر شکوفه صبح دمیدبا آمدنت بهار معنی شد

کریم علی زاده

بهار در راه است

عزیزم، از تو چه پنهان بهار در راه استبهار با نفس مشک بار در راه است
نسیم مژده رسانْ جانِ تازه می بخشدسپیده با قدم زرنگار در راه است
جوانه های سپیدار می دهند نویدطراوتی که تویی دوستدار، در راه است
بگو به خاطر آشفته در تبسّم گلقرار جان و دل بی قرار در راه است
خبر دهید به دل خستگان تشنه مهرشراب عاطفه ای خوش گوار در راه است

محمدجواد محبت

به خاطر عاشق

به ذهن شب زده من ظهورکن مهتابز دشت تیره ظلمت عبورکن مهتاب
دلم گرفته، نگارم، ببین که تاریکمبه خاطر دل عاشق، ظهورکن مهتاب

سیّدمحسن حسینی (طه)

چشم به راه

به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راهبه امید قدمت کون ومکان چشم به راه
رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دستقدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه
در شبستان شهود اشک فشان دوخته اندهمه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه
دیدمش فرش از ابریشم خون می گسترددر سراپرده چشمان خود آن چشم به راه
نازنینا نفسی اسب تجلّی زین کنکه زمین گوش به زنگ است و زمان چشم به راه
آفتابا دمی از ابر برون آ که بودبی تو منظومه امکان، نگران چشم به راه

زکریّا اخلاقی

آخرین طوفان

به دنبال تو می گردم نمی یابم نشانت رابگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را
تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیستبیابان تا بیابان جسته ام ردّ نشانت را
نگاهم مثل طفلان، زیر باران خیره شد بر ابرببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را
کهن شد انتظار اما به شوقی تازه بال افشانتمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را
کرامت گر کنی این قطره ناچیز را شایدکه چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را

حسین اسرافیلی

مصلح عالم

ای افسر چرخ، خاک راهتوی عرش، غبار بارگاهت
ای خاتم اوصیا کز اوّلشد خاتم انبیا گواهت
ای آینه خدا نماییدر طلعت خوب تر زماهت
ای مصلح عالمی که عالماصلاح شود به خاک راهت
سیّار کُرات آسمانیمنظومه گردش نگاهت
در اوج فضا ستارگانندافتاده به مقدم سپاهت
انوار خداست در تو پیدایا جلوه گری کند الهت

حسین ترابی

غم هجران

بازآ، دلم زگردش دوران شکسته استچون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است
آیینه خیال نهادم به پیش رویدیدم که قلبم از غم هجران شکسته است
عمری در آتشیم و تو را ناله می کنیمفریادمان به کوی و خیابان شکسته است
دیگر نوای ما ننوازد نی فراقاین ناله در گلوی نِیستان شکسته است
ما تیغ غیرتیم ولی در نیام غمزنگار بی تحرّک دوران شکسته است
ما را خیال روی تو بی تاب می کندعقد بلور اشک، به دامان شکسته است
درمان حسرت دل ما دیدن تو بودبازآ که بی تو شیشه درمان شکسته است
در رهگذار عشق، گدایان حضرتیمدر این مسیر، کلک «پریشان» شکسته است

محمدحسین حجّتی (پریشان)

بشارت

ای منتظران گنج نهان می آیدآرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهورگفتند که صاحب الزمان می آید

میرهاشم میری

مونس جان

یاسمن چهره بیاراست، بیاشور در گلکده برپاست بیا
ای دوای همه علّت هادیده از عشق تو بیناست، بیا
همدمی نیست در این دهرغریبیاد تو همدم دل هاست، بیا
چشم در راه تو ای مونس جانخیل دل خسته دنیاست، بیا
پا به راه تو نهادیم ای دوستسر به تقدیم مهیّاست، بیا
ای چراغ شب تنهایی دلبی تو هر شب، شب یلداست، بیا

زهره نارنجی

چشم من و پای تو

ای دل شیدای ما، گرم تمنّای توکی شود آخر عیان، طلعت زیبای تو
گرچه نهانی زچشم دل نبود ناامیدمی رسد آخر به هم، چشم من و پای تو

ناظرزاده کرمانی

شوق تو

نسیم کوچه های دِه، کجایی؟دلِ ما را گرفته مِه کجایی؟
تو مثل جنگل روشن، زلالیتو مثل صبحِ سرشارِ شمالی
به راهت، چشم ما، فانوس جادهبیا ای مثل باران، پاک و ساده
شبِ دریا، پُر از اندیشه توستجهان سبز از نسیم بیشه توست
نگاهِ چشمه از شوق تو لب ریزهوای باغِ چشمانت دل انگیز
جدا از تو نگاهی سرد داریمبه باغ سینه برگی زرد داریم
حضورت اتفاق سبز باغ استو آغوش زمین، غرق چراغ است

ذبیح اللّه ذبیحی

دنبال ردّ پای تو

بی تو چگونه می شود از آسمان نوشتاز انعکاس ساده رنگین کمان نوشت
این یک حقیقت است که بی تو بهار منباید چهارفصلِ زمان را خزان نوشت
در این جهان بی دروپیکر خدای مادستان سبزپوش تو را سایبان نوشت
دنبال ردّپای تو گشتم، نیافتمگویی خدا نشان تو را بی نشان نوشت
می خواستم تو را بنویسم ولی نشدبا من بگو چگونه تو را می توان نوشت؟
جنگل همیشه نام تو را سبز خواند و بسدریا تو را برای خودش بی کران نوشت
دیدم تمام ثانیه ها با تو می زندباید تو را همیشه «امام زمان» نوشت

طیبه چراغی

یوسف مصر وجود

فروغ روی یزدان داری ای دوستصفای باغ رضوان داری ای دوست
تویی یوسف، که در هر کوی وبرزنهزاران پیرکنعان داری ای دوست

علی اصغر یونسیان

روح روزگار

این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدیپایانِ سبز قصه دنیا، نیامدی
مانده ست دل اسیر هزاران سؤال تلخای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدی
کِز کرده اند پنجره ها در غبار خویشای آفتاب روشنِ فردا، نیامدی
افسرده دل به دامن تفتیده کویرای روح آسمانی دریا، نیامدی
ای حسّ پاکِ گم شده روح روزگارزیباترین بهانه دنیا نیامدی
ای از تبار آینه ها، ای حضورسبزای آخرین ذخیره طاها نیامدی
این جمعه هم گذشت و غزل ناتمام مانداین است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی

حسن یعقوبی

مثل عشق

دست هایت بوی یاری می دهندبوی شب های بهاری می دهند
چشم هایت مثل دریایی عمیقمعنی شب زنده داری می دهند
مثل تنهایی، تراکم، انفجاربوی سوز بی قراری می دهند
مثل بودن، مثل رفتن، مثل عشقلذت صد رود جاری می دهند
در میان فصل سرما دشت زردبوی آواز قناری می دهند

مهدی تقی نژاد

انتظار

ره به کجا برده ای، رفته زکنعان منخسته و وامانده ام، ای سروسامان من
رفتی و در قرب حق میوه طوبی شدیپای درت مانده ام، ای گُل پنهان من
سوخت دلم در کویر از غم دیدار توبارشی آغاز کن، ای همه باران من
رفت پرستوی عشق، دیده به راهم هنوزتا که کجا بیندت، دیده گریان من

لیلا مقیمی

قائم آل محمد(عج)

ای رخ دل رُبای تو شعشعه ولای منو ای دم باصفای تو، مأذنه صلای من
یاد تو اختر دلم در شب تار بی کسیای افق نگاه تو، قبله اقتدای من
نام تو روح شعر من در نفس فرشتگانای نفس پگاه تو، زمزمه بقای من
پرتو دیدگان تو، جلوه انتظار دلای رخ دلربای تو، شاهد مدّعای من
قائم آل احمدی(عج)، سرور و مقتدای مننور دل محمّدی، رهبر و مقتدای من
ای عطش ولای تو مایه افتخار منو ای هدف از رضای تو، رضای کردگار من
یک نظر عنایتی بر دل زخمی ام فکنای به امید غمزه ات این دل بی قرار من

سیّدکمال الدین میرهاشم زاده

به یاد یار می گذرد

اگر چه روز من و روزگار می گذرددلم خوش است که با یاد یار می گذرد
چه قدر خاطره انگیز و شاد رؤیایی استقطارعمر که در انتظار می گذرد
به ناگهان یک لحظه عبورسپیدخیال می کنم آن تک سوار می گذرد
کسی که آمدنی بود و هست، می آیدبدین امید، زمستان، بهار می گذرد
نشسته ایم به راهی که از بهشت امیدنسیم رحمت پروردگار می گذرد
به شوق زنده شدن، عاشقانه می میرمدوباره زیستنم زین قرار می گذرد

محمدتقی جمالی

دامن گلریز نرگس

برخیز که منجی جهان می آیدآن حجّت حق، امید جان می آید
شد دامن نرگس از گلستان حَسَنگل ریز، که صاحب الزمان می آید

مشفق کاشانی

فجر

فجر است و صبا مشک فشان می آیدآرام دل و شفای جان می آید
ای دل به هواخواهی سردار امیدبرخیز که صاحب الزمان می آید

عبدالحمید رحمانیان

آینه چشمان

بیا آیینه چشمان من باشکویر تشنه ام باران من باش
خیالت میزبان خاطرم هستخودت هم لحظه ای مهمان من باش

ضراف غفّاری

پنجره ظهور

تا بوده و هست نور خواهد تابیدتا سلسله حضور خواهد تابید
خورشید مه آلوده عالم یک روزاز پنجره ظهور خواهد تابید

طرفه سن

فریادرس

خوش باش دلا که مهربان می آیددر باغ نظر گل نهان می آید
فریادرس مسافران این فجرآن مهدی صاحب الزمان می آید

مرتضی نوربخش

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

شاعر شعر معروف مدرسه موش ها (ک مثل کپل) کیست؟

شاعر شعر معروف مدرسه موش ها (ک مثل کپل) کیست؟Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه …