اویس با مادرش زندگی میکرد. ایشان مخارج خود و مادرش را از طریق چوپانی تأمین مینموده، ولی به قدری در ایمان و تقوای خود قوی بوده که پیغمبر بارها از ایمان و تقوای او تعریف کرده است. به قدری پیغمبر از او تعریف میکرد که گاهی پیامبر رو به یمن میایستاده است و میفرمودند: « تفوح روائح الجنه من قبل القرن؛ بوی بهشت را از یمن استشمام میکنم.» ما کمتر سراغ داریم که حضرت از دور کسی را اینگونه یاد کرده باشد.
در روایت دیگری است که حضرت میفرمایند: « و اشوقاه الیک یا اویس القرن؛ من چقدر مشتاق دیدن تو هستم ای اویس قرن» با اینکه نه پیغمبر خدا به ظاهر ایشان را دیده بودند و نه اویس پیغمبر خدا رو زیارت کرده بود. فقط در بعضی از نقلها هست که یک بار از مادرش اجازه گرفت که از یمن به مدینه بیاید برای دیدار حضرت. مادرش نیز به او اجازه داد به این شرط که فقط نصف روز در مدینه بماند. متأسفانه اویس روزی به مدینه رسید که حضرت به سفر رفته بودند. اویس هم طبق قولی که به مادرش داده بود بعد از نصف روز به یمن بازگشت و پیامبر را زیارت نکرد. بعد که حضرت از سفر آمدند، گفتند که من نوری در خانه حس میکنم. به ایشان عرض کردند که اویس قرن آمده بود که با شما ملاقات کند.
ما میبینیم که یک انسانی که چوپان هست و در یمن زندگی میکند، چقدر واقعاً ایمان و تقوا و معنویت داشته که پیغمبر جذب او شده و به او عشق و علاقه و محبت پیدا کرده بودند.
ابنا: علاوه بر مطالبی که گفتید، آیا سخنانی دیگر از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، یا امیر المؤمنین علیهالسلام، در رابطه با اویس نقل شده است؟
پیغمبر خدا درباره اویس میفرمود: کسی از اهل یمن است که مرا ندیده، اما به من ایمان آورده و با من و اهل بهشت است. در چند روایت هم آمده است که اویس قرن در روز قیامت به تعداد افراد «ربیعه» و «مضر» شفاعت میکند. ربیعه و مضر پرجمعیتترین قبایل حجاز بودند که وقتی میخواستند یک جمعیت انبوه را مثال بزنند به آنها مثال میزدند. حضرت فرمودند اویس قرن به اندازه این دو قبیله بزرگ و پرجمعیت شفاعت میکند. بعضی دیگر گفتهاند که به عدد موهای حیوانات این دو قبیله، نه خود افراد قبیله، که به هر حال نشان دهنده این است که ایشان با اینکه یک شخصی است که به ظاهر، مقام و منصبی ندارد و یک چوپان است بر اثر ایمان و تقوا و قرب معنوی شأن بالایی دارد و اجازه دارد از تعداد زیادی شفاعت کند.
ابنا: زندگی اویس چگونه بود؟
از جزئیات زندگی ایشان در تاریخ مطلبی نیامده است. محدث قمی در منتهی الآمال گفته ایشان خیلی اهل ذکر و عبادت و زهد و تقوا بوده است؛ زهاد ثمانیه جزء زاهدترین افراد دنیا بودند، یکی از آنها اویس قرنی بوده است که آنقدر عشق و محبت به خدا داشته است که محدث قمی نقل کرده که ایشان میفرمودند که امشب شب رکوع من است و یک شب را فقط در حال رکوع میگذراندند. شب بعد میگفتند که امشب شب سجده من است و یک شب را در حالت سجده صبح میکردند و این حالت به قدری در ایشان زیاد بود که به ایشان گفته بودند که شما آرزویی هم دارید، گفته بود که آرزو دارم که همه دنیا یک شب بود و آن یک شب را به یک سجده میگذراندم.
ببینید این نهایت خضوع و سجده را میرساند و زیاد در تاریخ داریم که خیلیها خدمت پیامبر میرسیدند و عرض میکردند که ما خیلی دوست داریم که در قیامت با شما محشور شویم و حضرت میفرمودند من را کمک کنید با سجده طولانی؛ یعنی نهایت کرنش و تواضع در مقابل خداوند سجده است.
اویس قرنی عشق عجیبی به سجده داشته است که این نهایت تواضع در مقابل خدا را نشان میدهد، لذا نشان میدهد که عشقش به خدا و تواضع و اطاعت و بندگیاش در مقابل خداوند بسیار زیاد بوده است، با اینکه قطعاً مشتاق پیغمبر بوده و چون فرمان مادرش بوده که فقط نصف روز در مدینه بماند و برگردد و او اطاعت از مادر را به دستور خدا و پیامبر واجب میدانسته، از مادرش اطاعت کرد و برگشت. و این آیه واقعاً مصداق اویس است که «و من یطع الله و رسول و اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن أولئک رفیقا» و پیغمبر خدا هم خبر داده بودند که ایشان به شهادت میرسند. چون در زمان خلفا ایشان آمدند در مدینه و پیغمبر خدا نیز سفارش کرده بودند که سلام من را به اویس برسانید و وقتی ایشان آمدند به مدینه اصحاب پیغمبر سلام ایشان را ابلاغ میکردند و بعضی از خلفا هم به ایشان التماس دعا گفتند و ایشان هم دعا کردند که من برای مؤمنین و مؤمنات دعا میکنم و هر کسی که شامل مؤمنین و مؤمنات است، دعای من شامل حال او نیز میشود و بعد هم در زمان امیرالمؤمنین با ایشان بیعت کردند و جزء یاران حضرت بودند و در روایات ما بیان شده که اویس یکی از حواریون حضرت امیرالمؤمنین(ع) بودند و در جنگ صفین در رکاب حضرت علی(ع) شرکت کردند و به شهادت رسیدند و هم اکنون نیز قبر ایشان در همان منطقه صفین که الان اطراف سوریه است که فکر میکنم اطراف حلب باشد، دفن هست.
کتاب قیاس المحبین نقل کرده که یکی از منافقین به اویس گفت که شما پیغمبر را ندیدهاید ولی ما پیامبر را زیارت کردهایم. جناب اویس قرن فرمودند که قرب معنوی مهم است دیدن جسم ظاهر، اگر انسان معرفت و بصیرت نداشته باشد، خیلی مهم نیست؛
در یمنی پیش منی
پیش منی در یمنی
به ظاهر اصلاً پیغمبر را ندید ولی در دل پیغمبر جای داشت و افرادی بودند در اطراف پیغمبر ولی منافق بودند و پیغمبر از آنها ناراحت بود. مرحوم علامه طباطبایی میفرماید « ما اوذی النبی بمثل ما اوذیت» در باره نزدیکان پیغمبر بوده است و پیغمبر نیز بیشتر از طرف همان نزدیکان مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند.
بعد آن منافق گفت شما که در جوار پیغمبر بودید بگو ببینم در جنگ احد کدام دندان پیغمبر صدمه دید، گفت نمیدونم من بودم ولی نمیدونم شاید هم این آقا جزء فراریها بوده، چون عدهای نیز در جنگ احد فرار کردند، ایشان فرمودند من به قدری ارتباط روحیم با پیغمبر زیاد است که همان روز دندان ثنایا و دندان جلوی من آسیب دید و من فهمیدم که به محبوب من و عزیز من، رسول الله صدمه رسیده است.
ما این را در عشقهای معمولی هم دیدهایم که مثلاً مادری که خیلی به فرزندش علاقه دارد، وقتی بچهاش مریض میشود، خودش هم مریض میشود.
من دو برادر دوقلو را سراغ دارم که یکی در شیراز دانشجو است و دیگری در قم طلبه است. برادری که در قم طلبه است به من میگفت وقتی برادرم در شیراز غمگین و یا شادمان میشود، من هم در قم غمگین و یا شادمان میشوم و برعکس.
اویس به این منافق گفت که تو که در کنار پیغمبر بودی صدمههای پیغمبر را درک نمیکردی ولی من که در یمن بودم، وقتی به بدن محبوب من آسیبی رسید من اینجا حس کردم. در قرآن هم آمده است که « وتراهم ینظرون الیک وهم لا ینظرون» یعنی بعضیها نگاه هم میکنند اما نمیبینند، لذا قرب معنوی و اطاعت و محبت مهم است.
ابنا: با تشکر از اینکه در این گفتگو شرکت کردید، صحبت پایانی شما را میشنویم.
إن شاء الله اویس قرن برای کسانی مثل ما الگو باشد، ما پیامبر را ندیدهایم، امام زمان را ندیدهایم، اما ایمان آوردهیم. جناب اویس نیز اصلاً پیغمبر را ندید و به او ایمان آورد و خیلی هم رشد کرد؛ یعنی اگر زمینه و پذیرش در ما فراهم باشد و اطاعت و محبت هر کجای عالم باشد، سبب پذیرش و ارتباط با محبوب میشود و این راه برای همه باز است و همه میتوانند به کمال برسند و ما میتوانیم این را در جناب اویس قرن مشاهده کنیم.