حال چه باید کرد؟ از طرفى نمیتوان جلو غرایز جنسى را با شدّت و خشونت گرفت و با آن مقابله کرد و از طرف دیگر بیبندوبارى نیز ضررها و خطرات عظیمى به دنبال داشته و جوانها را بیارداه و بیتقوا کرده و به انحطاط ورطه فساد کشانده است. علاوه بر این مشکل معیشتى هم بیداد میکند. پس راه حلّ این مشکل چیست؟
در ذیل به بررسى راه کارهاى ممکن میپردازیم و در میان آنها به کارآمدترین آنها اشاره خواهیم کرد:
۱ـ این که جوانان را از هر راهى که ممکن است دعوت به آرامش و خاموش کردن آتش شهوت نماییم: اگرچه با جبر و خشونت باشد. روانشناسان و جامعهشناسان این راه کار را نمیپسندند، زیرا این رفتار باعث ضررهاى روانى و ناهنجاریهاى اجتماعی جبرانناپذیرى خواهد شد و چه بسا تا سر حدّ خودکشى یا جنون کشیده شود.
۲ـ جوانان را به بیبندوبارى دعوت نموده و هر نوع معاشرت جنسى را آزاد بگذریم، همانگونه که برخى از دولتهاى شرقى و غربى این راه حلّ را پیش گرفتهاند. ولى این راه حل نیز مانند راه حلّ قبلى مورد تأیید روانشناسان، جامعهشناسان و روانپزشکان نیست. این روش با ارزشهاى دینی، اخلاقى و انسانى سازگارى ندارد. بیماریهاى خطرناک ناشى از بیبندوبارى جنسى از قبیل ایدز و غیره که در روزگار کنونى جامعه بشرى را تهدید میکند به دنبال خواهد داشت.
۳ـ جوانان را با همه مشکلات به سوى ازدواج دائم سوق داده و تشویق نماییم؛ اگرچه به ایجاد صندوقهاى خیریه یا اختصاص دادن بودجههاى کلان براى این امر خیر نیاز باشد. ولی این راه حلّ نیز اگرچه بخشى از مشکل را حل میکند، اما نمیتواند فراگیر و اساسی باشد، زیرا تنها مشکل مالى نیست تا با کمکهاى مالى بخواهیم آن را جبران نماییم، بلکه مشکلات دیگری؛ مانند تحصیلات و غیره نیز وجود دارد.
فیلسوف معروف، دکتر برتراند راسل، یکى از مشکلات جنسى را اینگونه به تصویر میکشاند: «سن ازدواج خودبهخود و به مرور زمان به تأخیر میافتد، زیرا دانشجو در هجده یا بیستسالگى موقع شکوفایى ذهن و رشد عقلى اوست که میتواند درس بخواند در حالى که این زمان درست شروع اوج شهوت یک جوان است. حال با در نظر گرفتن این مطلب که دروس و علوم تخصصى شده ـ که حق هم همین است وگرنه بشر به پیشرفت علم دست نیافته و از قافله تمدن بشرى عقب میماند ـ چه باید کرد؟ آیا با مجبور کردن جوانان به ازدواج دائم با تحمیل مشکلات مختلف زندگى و جلوگیرى فیزیکى از بیبندوباری، مشکلات جوانان حلّ خواهد شد؟»[۱]
۴ـ راه حلى که دکتر راسل پیشنهاد نموده و قرنها قبل از آن، اسلام آن را مطرح کرده است همان پیشنهاد ازدواج موقّت است. منتها با حدود و شرایطى خاص، یعنى کسانى که میتوانند ازدواج دائم کرده و بر مشکلات فائق آیند باید همین کار را انجام بدهند و کسانى که از این راه نمیتوانند بر مشکلات متعدد آن غلبه کنند باید راه حلّى منطقی و شرعى براى آنها اندیشیده شود تا با رفع نیاز جنسى از بیبندوبارى و هرج و مرج جنسى ـ که مشکلات فراوانى را براى جوامع بشرى اعم از دنیوى و اخروى فراهم کرده ـ جلوگیرى شود، این راه حلّ؛ ازدواج موقت نام دارد.
بعد از تبیین این راه حل، به بیان ادله شرعى آن پرداخته و موضوع را از چند جهت بررسی مینماییم:
۱ـ بررسى ادله جواز ازدواج موقت در قرآن و روایات؛
۲ـ بررسى نسخ یا عدم نسخ حکم ازدواج موقت؛
۳ـ جایگاه صحابه و تابعین در بحث ازدواج موقت؛
۴ـ پاسخ به برخى از اشکالها.
ادله جواز ازدواج موقت:
الف) دلیل قرآنی
قرآن کریم درباره ازدواج موقت میفرماید: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهِنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً)؛[۲] «از هر زنى که به طور مشروع کام گرفتید، آنچه را که در مقابل این کامجویى به عنوان مهر مقرّر داشتهاید به او بپردازید».
این آیه مربوط به ازدواج موقت است، زیرا:
اولاً: در آیات قبل، حکم ازدواج دائمى و حکم مهر آن به روشنى بیان شده و تکرار آن بدون وجه است.
ثانیاً: در ازدواج دائمى به مجرد اجراى صیغه عقد ازدواج، مهر برعهده شوهر واجب میشود و پرداخت نصف آن قبل از آمیزش در صورت مطالبه همسر واجب است، در حالى که در این آیه وجوب آن بر استمتاع و کامجویى شوهر از همسرِ خویش مرتبت شده است.
احمدبن حنبل در مسند و ابوبکر جصاص در احکام القرآن و ابوبکر بیهقى در السنن الکبرى و قاضى بیضاوى در انوارالتنزیل و ابنکثیر در تفسیر القرآن الکریم و جلالالدین سیوطى در درّالمنثور و قاضى شوکانى در تفسیر فتح القدیر و شهابالدین آلوسى در روح المعانى از جمله مؤیّدین نزول آیه در نکاح متعه هستند. لذا برخى از صحابه آیه را با تفسیرش اینگونه تلاوت مینمودند: «فما استمتعتم به منهنّ ـ الى اجل مسمّى ـ فآتوهنّ أجورهنّ فریضه.»[۳]
ب) دلیل روایی:
۱ـ جابر میگوید: «ما در عهد رسول خدا(ص) و ابیبکر متعه میکردیم تا آن که عمر آن را نهى کرد.»[۴]۲ـ ابنعباس میگوید: «همانا آیه متعه محکم است و نسخ نشده است.»[۵]۳ـ عمرانبن حصین میگوید: «آیه متعه بر پیامبر(ص) نازل شد و آیهاى بعد از آن در نسخ متعه بر پیامبر نازل نگشت. رسول خدا ما را به آن امر
نمود و لذا با وجود رسول خدا از متعه بهره میجستیم. رسول خدا از دنیا رفت در حالى که ما را از آن نهى نفرمود. تا آن که شخصى به رأى خود هرچه خواست گفت.»[۶]تنها از ابنجریح هجده حدیث در حلّیت متعه رسیده است،[۷] تا چه رسد به بقیه راویان.
۴ـ مسلم از جابربن عبدالله و سلمه بن الاکوع نقل میکند: منادى رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و فرمود: رسول خدا به شما اذن داده که متعه کنید. در تعبیرى دیگر چنین آمده است: رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و اذن داد که متعه کنیم.[۸]
۵ـ مسلم در کتاب صحیح به سندش از ابینضره نقل میکند: ما نزد جابربن عبدالله بودیم که شخصى نزد او آمد و گفت: ابنعباس و ابنزبیر در متعهالنکاح و متعهالحجّ اختلاف نظر دارند. جابر در جواب فرمود: ما این دو نوع متعه را با رسول خدا(ص) انجام میدادیم، تا این که عمر از آن دو نهى کرد و ما دیگر انجام ندادیم.»[۹]
۶ـ مسلم در صحیح از عروه بن الزبیر نقل میکند: عبدالله بن زبیر روزى در مکه در میان جمعی گفت: گروهى که خدا قلبهایشان را کور کرده همانند چشمهایشان به متعه فتوا میدهند (منظور او ابنعباس بود). ابنعباس جواب داد: تو از حق منحرفی، به جان خودم متعه در زمان رسول خدا انجام میشد. ابنالزبیر به او گفت: اگر راست میگویى انجام ده، به خدا سوگند! اگر انجام دهى تو را سنگسار میکنم.»[۱۰]
روایات بسیارى در مورد حلیت متعه در زمان رسول خدا و خلافت ابیبکر و قسمتى از خلافت عمربن خطاب وجود دارد که علامه سید جعفر مرتضى عاملى بیش از صد و ده روایت را به این مضمون از کتب اهل سنت نقل کرده است.[۱۱]
موارد اشتراک بین ازدواج دائم با متعه:
ازدواج دائم و ازدواج موقت (متعه) در امورى با یکدیگر اشتراک دارند که در ذیل به پارهای از آنها اشاره مینماییم:
۱ـ عقدى مشتمل بر ایجاب و قبول باشد و مجرد تراضى و معاطات کافى نیست.
۲ـ عقد باید به الفاظ خاصى از قبیل: زوجت، انکحت، متّعت باشد نه هر لفظی.
۳ـ مانع شرعى از سبب و نسب یا رضاع غیر از آن موجود نباشد.
۴ـ در حال حیض یا نفاس جماع ممنوع است.
۵ـ با دخول احتیاج به عدّه است و بدون دخول یا در حالت یائسگى زن، احتیاج به عده نیست.
۶ـ فرزند، ملحق به شوهر است؛ اگرچه عزل هم کرده باشد.
۷ـ اولاد، ملحق به پدر و مادرند. لذا تمام آثار آن از قبیل: ارث و نفقه بر آنها مترتب میشود.
۸ـ حضانت و احکام آن.
۹ـ حرمت ازدواج با زن مشترک.
۱۰ـ منتشر شدن حرمت به سبب دامادى و شیردادن.
۱۱ـ احتیاج شروط عامه از قبیل: بلوغ، عقل، اختیار و مانند آن.
۱۲ـ در زن باکره احتیاج به اذن ولیّ است.
فرضیه نسخ حکم ازدواج موقت در قرآن کریم:
۱ـ برخی، آیه: (وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ)[۱۲] را ناسخ آیه جواز و حلّیت متعه دانستهاند، به این صورت که در این آیه ارتباط مشروع زناشویى به دو مورد منحصر شده است:
یکى ازدواج دائم، و دیگرى ملک یمین، و ازدواج موقت، خارج از این حکم است.
در پاسخ به این فریضه باید گفت که اولاً: ازدواج موقت از نظر ماهیت با ازدواج دائمی تفاوتى ندارد؛ اگرچه در برخى از احکام نیز با هم اختلاف جزئى دارند.
ثانیاً: آیه مورد نظر از آیات مکّى است، در حالى که آیه مربوط به ازدواج موقت از آیات مدنی است. حکم ازدواج موقت به اجماع مسلمانان در مدینه نازل شده است، در حالى که ناسخ باید از نظر زمان بعد از منسوخ باشد.
۲ـ برخى معتقدند که آیه متعه به آیه میراث نسخ شده است. فخر رازى میگوید: «اگر زن متعه همسر انسان است باید توراث بین زوج و زوجه برقرار باشد، زیرا خداوند متعال میفرماید: (وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجَکُمْ)؛ نصف اموالى که همسران شما به جاى گذاردهاند مال شماست. در حالى که به اتفاق، بین زن و شوهر در نکاح متعه توارث نیست.»[۱۳]
در جواب میگوییم:
اوّلاً: آیه میراث قبل از آیه متعه نازل شده است.
ثانیاً: مسئله عدم توارث نزد امامیه اجماعى نیست، بلکه برخى از علما قائل به ثبوت توارثاند، مگر این که عدم توارث را شرط کنند.[۱۴]ثالثاً: اشکالکننده بین نسخ و تخصیص اشتباه کرده است؛ زیرا این آیه، ناسخ حکم متعه نیست، بلکه طبق قاعده، روایات متعه مخصّص است.
یعنى آیه ارث، عام بوده و شامل تمام همسران؛ چه دائم و چه منقطع میشود، ولى این عموم به دلیلى که بر عدم ارث زن متعه دلالت دارد تخصیص میخورد.
رابعاً: عدم ارث دلیل بر عدم زوجیت نیست، همانطورى که زوجیت نیز دلیل بر لزوم ارث نمیباشد.
فرضیه نسخ در روایات:
در برخى از روایات نیز وارد شده که پیامبر اکرم(ص) متعه را در فتح خیبر یا در تبوک و مانند آن منع کرده است.
درباره نسخ ازدواج موقت توسط روایات چند نکته را یادآور میشویم:
۱ـ برخى روایات، این حکم را اختصاص به شرایط اضطرارى دانستهاند و با برطرف شدن آن شرایط، حکم مزبور نیز نسخ گردیده است.[۱۵]در این صورت این سؤال مطرح میشود که احکام اضطرارى تابع شرایط اضطراریاند و شرایط اضطرارى به زمان پیامبر(ص) اختصاص ندارند.
۲ـ در مقابل، روایات دیگرى هستند که بر بقاى حکم ازدواج موقت تا زمان نهى عمر دلالت دارد. این مطلب را مسلمبن حجاج به چند سند از جابربن عبدالله انصارى روایت کرده است.[۱۶]
۳ـ با این که روایات نسخ بیانگر یک واقعهاند، ولى در آنها اختلاف و تعارضهاى بسیاری وجود دارد که موجب قدح و وهن آنها میگردد. در تاریخ اباحه و نسخ، اختلافات ذیل به چشم میخورد:
الف: سال فتح مکه. ب: سال فتح خیبر. ج: حجهالوداع. د: غزوه تبوک.[۱۷]مقتضای این اقوال این است که یک حکم در فاصله چند سال، چند بار تشریع نسخ شده باشد. این روش نه در اسلام سابقه دارد و نه با علم و حکمت الهى سازگار است.
نکته قابل تأمل دیگر این که بسیارى از این روایات از سبرهبن معبد جهنى نقل شده است که در آن ماجراى ازدواج موقت به صورتهاى مختلف نقل شده است.
۴ـ از ابنعباس روایت شده: «متعه رحمتى براى امّت محمّد(ص) بود و اگر نهى عمر نبود غیر از قلیلى از مردم به زنا روى نمیآوردند.»[۱۸]
۵ـ فخر رازى و دیگران جمله مشهورى را از عمربن خطاب درباره تحریم متعه نقل کردهاند که گفت: «دو متعه در زمان رسول خدا(ص) حلال بود، ولى من آن دو را حرام میکنم و هر کسى آن دو را انجام دهد، عقوبت خواهم کرد: یکى متعه زنان و دیگرى متعه حج.»[۱۹]
۶ـ گروهى امثال شافعى و اصحابش و اکثر اهل ظاهر؛ حتى ـ بنابر قولى ـ احمد بن حنبل بر این عقیدهاند که سنت نمیتواند قرآن را نسخ نماید؛ اگرچه متواتر باشد.[۲۰]ابن حازم همدانى میگوید: «جماعتى از متقدّمین و برخى از متأخرین قائل به منع نسخ قرآن به سنّتاند، همانگونه که خبر واحد نمیتواند خبر متواتر را نسخ نماید.»[۲۱]
ابو داود سجستانى میگوید: «از احمد بن حنبل سؤال شد که آیا حدیث و سنت، حاکم بر کتاب خدا است یا نه؟ او در جواب گفت: من جرأت نمیکنم که اینگونه در حق قرآن سخن بگویم، ولى میتوان گفت که سنت میتواند مفسر قرآن باشد، قرآن را تنها قرآن میتواند نسخ نماید.»[۲۲]
نسخ متعه به اجماع:
قاضی عیاض میگوید: «بعد از عمل به متعه، اجماع جمیع علما بر تحریم آن قرار گرفت، مگر رافضیها که قائل به بقاى حلیت آن هستند.»[۲۳]نووی نیز در شرح صحیح مسلم میگوید: «بعد از عمل به متعه، اجماع جمیع علما بر حرمت آن تعلق گرفت، مگر روافض.»[۲۴]
در جواب این استدلال میگوییم:
اوّلاً: اگر دلیل اهل سنت اجماع است، چرا به نص تمسک میکنند، زیرا در جاى خود به اثبات رسیده که تمسک به اجماع در موردى فایدهبخش است که نصّ وجود نداشته باشد.
ثانیاً: طبق روایات صریح، متعه در زمان رسول خدا(ص) و ابیبکر و بخشى از خلاف عمر بن خطاب حلال بوده است.
ثالثاً: اهل سنت معتقدند که اجماع نه نسخ میشود و نه به سبب او حکمى نسخ میگردد.[۲۵] حال چگونه اجماع میتواندحکمى را که به کتاب و سنت ثابت شده نسخ کند.
رابعاً: در جاى خود گفته شده که اجماع اگر مدرک و مستند آن معلوم باشد باید رجوع به مدرک نمود، و به طور مستقل اعتبارى ندارد.
خامساً: اجماع بعد از خلاف نمیتواند خلاف سابق را برطرف سازد و شکى نیست که بین صحابه در مسئله حرمت نکاح متعه اختلاف بوده است.
سادساً: ادعاى اجماع بر تحریم نکاح متعه صحیح نیست، زیرا کثیرى از صحابه و تابعین و دیگران؛ مثل اهل مکه، یمن و اکثر اهل کوفه قائل به
استمرار حکم اباحه نکاح متعه بودهاند.
موقف صحابه و تابعین در قبال ازدواج موقت:
جماعتی از صحابه و تابعین که قائل به حلّیت متعه و عدم نسخ آن بودهاند عبارتاند از:
عمرانبن حصین، عبدالله بن عمر، سلمهبن امیه، معبد بن امیه، زبیر بن عوام، خالد بن مهاجر، ابى بن کعب، ربیعه بن امیه، سمره بن جندب، سدیّ، مجاهد، ابن اوس مدنی، انس بن مالک، معاویه بن ابیسفیان، ابن جریح، نافع، صبیب بن ابى ثابت، حکم بن عتیبه، جابر بن زید، براء بن عازب، سهل بن سعد، مغیره بن شعبه، سلمه بن اکوع، زید بن ثابت، خالد بن عبدالله انصاری، یعلى بن امیّه، صفوان بن امیه، عمرو بن حوشب، عمرو بن دینار، ابن جریر، سعید بن حبیب، ابراهیم نخعی، حسن بصری، ابن مسیب، أعمش، ربیع بن میسره، ابیالزهرى مطرف، مالک بن انس، احمد بن حنبل (در برخى از حالات) و ابو حنیفه در (بعضى موارد).[۲۶]
پاسخ به شبهات:
مخالفان ازدواج موقت شبهاتى را مطرح کردهاند که غالباً ناشى از نداشتن تصویر و آگاهى صحیح از ازدواج موقت یا برخى پیشداوریها و ذهنیتهاى اشتباه در این باره است. در این جا به برخى شبهات مطرح شده پاسخ میدهیم.
۱ـ هدف از ازدواج، تشکیل خانواده و تولید نسل است، این هدف در ازدواج دائمى حاصل میگردد، نه ازدواج موقت که هدف از آن ارضاى غریزه جنسى است.[۲۷]جواب: شکى نیست که یکى از اهداف حکیمانه ازدواج، تولید نسل و تشکیل نهاد خانواده است، ولى این یگانه هدف ازدواج محسوب نمیشود، ارضاى غریزه جنسى از طریق مشروع و جلوگیرى از انحراف و فساد در جامعه بشرى و تأمین بهداشت روان و سلامت اخلاقى نیز از اهداف مهم ازدواج موقت است. هرگاه شرایط ازدواج دائم به هیچعنوان فراهم نیست، ازدواج موقّت یگانه راه معقول و مشروع آن خواهد بود.
علاوه بر این چه بسا افرادی که به انگیزه توالد و تناسل نیز اقدام به ازدواج موقّت میکنند.
۲ـ ازدواج موقت، با کرامت و شرافت زن منافات ندارد، زیرا نوعى اجیر کردن انسان است.
جواب: ازدواج موقت از نظر ماهیت با ازدواج دائم تفاوتى ندارد و آنچه زن از مرد میگیرد مهریه به شمار میرود. عقد ازدواج اعم از دائمى و موقّت نوعى داد و ستد مالى نیست، بلکه پیمانى است مقدس که براساس انگیزهاى معقول و مشروع میان زن و شوهر برقرار میشود و پرداخت مهریه از احکام شرعى آن است. شگفتآور است افرادى که چنین ایرادی بر ازدواج موقت میگیرند، بهره کشیهاى شیطانى و شهوانیاى که در دنیاى جدید از زن میشود را از مظاهر تمدن و انسانیت میشمارند![۲۸]به علاوه در ازدواج موقت کرامت و شرافت زن تأمین شده است زیرا ارضاى نیازهاى جنسی تنها به مردان اختصاص ندارد.
۳ـ ازدواج موقت سبب به وجود آمدن فرزندانى میشود که از پناهگاه امن خانواده محروم بوده و در نتیجه به خیل فرزندان ولگرد و بیپنا میپیوندند و سرانجام دست به بزهکارى و انحراف میزنند.
جواب: اگرچه در ازدواج موقت زاد و ولد ممنوع نیست، ولى تفاوت آن با ازدواج دائمى این است که مرد و زن بدون رضایت دیگرى میتوانند از آن جلوگیرى کنند. این حکمِ ویژه، راه مناسبى براى جلوگیرى از بحرانى است که در اشکال مطرح شده است. علاوه بر این آنچه منشأ پدید آمدن نابسامانیهاى اجتماعى و اخلاقى در مورد فرزندان بیپناه است، مسئولیتناپذیرى والدین است که در این باره فرقى میان ازدواج موقت و دائم وجود ندارد.
۴ـ ازدواج موقت سبب میشود که با گذشت زمان، پدران و مادران، فرزندان خود را نشناسند یا برادران و خواهران یکدیگر را نشناسند و در نتیجه امکان ازدواج پدر و مادرى با فرزندان خود یا برادر و خواهر وجود دارد.
جواب: ازدواج موقت به هیچوجه با آن چه گفته شد ملازمه ندارد، مشکل مزبور ناشى از سهلانگارى پدران و مادران است. هرگاه آنان مسائل مربوط به زندگى زناشویى خود را ـ خواه موقت باشد یا دائمى ـ با دقت ضبط و ثبت نمایند هیچگاه مشکل یاد شده پدید نخواهد آمد.
در پایان لازم به ذکر است که ازدواج موقت نباید مانند قانون تعدد زوجات و نظایر آن، توسط برخى از مردان مورد سوء استفاده قرار بگیرد.
به هر حال این سوءاستفاده از ازدواج موقّت، سوژهاى به دست مخالفان داده است تا آن را به عنوان امرى مستهجن و موهن به شمار آورند.
امام صادق(ع) با آن که میفرماید: «یکى از موضوعاتى که من هرگز در بیان آن تقیه نخواهم کرد موضوع متعه است.»[۲۹] ولی امام کاظم (ع) علیبن یقطین را بر این که دست به ازدواج موقّت زده مورد عتاب قرار داده و میفرماید: «تو را با ازدواج موقّت چه کار؟ در حالى که خداوند تو را از آن بینیاز کرده است.» و به دیگرى فرمود: «این کار براى کسى رواست که خداوند او را با داشتن همسرى از این کار بینیاز نکرده است.»[۳۰]
بنابراین هرگز مقصود قانونگذار از تشریع این قانون این نبوده است که وسیلهاى براى هوسرانی و هواپرستى حیوانصفتان یا وسیله بیچارگى عدهاى زنان اغفال شده و فرزندان بیسرپرست فراهم شود، بلکه هدف از آن جلوگیرى از فسادهاى اجتماعى و ناهنجاریهای جامعه میباشد.
(شیعهشناسى و پاسخ به شبهات؛ على اصغر رضوانی، ج ۲، صص: ۱۷۰ـ۱۸۰)
پاسخ دوم:
ضرورت ازدواج موقت:
شریعت اسلام، شریعت جهانى و ابدى است. و از طرفی، همه ابعاد و نیازهاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را مورد توجه قرار داده است.
آیین اسلام براى آنکه بتواند به رسالت جهانی، جاویدان و همه جانبه خود جامه عمل بپوشاند شرایط غیرعادی، احکام و قوانین ویژه آنها را مقرر داشته است.
یکی از نیازهاى طبیعى انسان، نیاز به ازدواج است، این نیاز از نحوه آفرینش مرد و زن سرچشمه میگیرد. قرآن کریم، آن را از نشانههاى حکمت و قدرت الهى دانسته میفرماید: (و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فى ذلک الآیات لقوم یتفکّرون) (روم/ ۲۱): در این آیه کریمه به برخی از آثار سازنده و اهداف حکیمانه ازدواج اشاره شده است. ازدواج کانونى گرم و سرشار از محبت و مودّت را بنیان مینهد و در سایه آن انسان به آرامش روحى دست مییابد و در نتیجه بهداشت روحى و روانى او تأمین میگردد.
ازدواج سبب ادامه یافتن نسل بشر و تشکیل جوامع بشرى میشود که منشأ تمدن و تکامل مادى و معنوى انسان میگردد: (و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده و رزقکم من الطیبات) (نحل/ ۷۲): در کنار این اهداف و اغراض عقلانى و معنوی، غریزه جنسى انسان نیز به طریق مشروع ارضاء میگردد. و این، خود نتایج معنوى بزرگی را به دنبال دارد. بدین جهت است که پیامبر اکرم(ص) فرموده است «من تزویج فقد احرز نصف دینه». و نیز بدین جهت است که آن حضرت ازدواج را از محبوبترین امور دانسته است «ما بنى فى الاسلام بناء احب الى من التزویج».
اکنون اگر واقعبینانه به زندگى بشر و شرایط گوناگون آن بنگریم این حقیقت را مییابیم که نیازهاى بشر در مسئله ازدواج به گونهاى است که دو گونه ازدواج را طلب می کند.
یکی ازدواج دائمى و دیگرى ازدواج موقت، ازدواج دائمى براى شرایط عادى و معمولى زندگی، و ازدواج موقت براى شرایط غیرعادی، از قبیل سفر در مدتى طولانی،مواردى که در اثر جنگ و حوادث دیگر زنانى همسران خود را از دست میدهند، و از طرفى هزینه ازدواج دائمى و مشکلات دیگر مانع از چند همسرى میباشد. و مواردى مشابه آنچه بیان گردید وضعیت غیرعادى را در مسئله زناشویى بوجود میآورد. و از سویی، نیاز به ازدواج نیازى است طبیعى و اجتنابناپذیر، هرگاه از طریق ازدواج موقت، این مشکل چارهاندیشى نشود، روابط نامشروع جنسی، جامعه را به فساد و تباهى میکشاند.
شریعت مقدس اسلام، درست باتوجه به واقعیت مزبور در زندگى بشر، دو گونه از ازدواج دائمى و موقت را تشریع کرده است. درباره ازدواج دائمى فرموده است: (و ان خفتم ان لا تقسطوا فى الیتامى فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنى و ثلاث و رباع، فان خفتم الا تعدلوا فواحده) (نساء/ ۳): اگر از ازدواج با یتیمان از این جهت که مبادا با آنان به قسط رفتار نکنید بیمناکید، با زنان غیریتیم که مورد پسند شماست ازدواج کنید. دو همسر یا سه همسر یا چهار همسر میتوانید برگزینید، ولى اگر از اجراى عدالت میان آنها بیمناکید، به یک همسر بسنده کنید.
قرآن و ازدواج موقت:
قرآن کریم درباره ازدواج موقت فرموده است: (فما استمتعتم به منهنّ فآتوهن أجورهن فریضه) (نساء/ ۲۴): از هر زنى که به طور مشروع کام برگرفتید، آنچه را که در مقابل این کامجویى به عنوان مهر مقرر داشتهاید به او بپردازید. دلایل این که این آیه مربوط به ازدواج موقت است عبارتند از:
۱ـ در آیات قبل از این آیه حکم ازدواج دائمى و حکم مهر آن به روشنى بیان شده است، و تکرار آن بلا وجه است.
۲ـ در ازدواج دائمى به مجرد اجراى صیغه عقد ازدواج، مهر بر عهده شوهر واجب میشود پرداخت نصف آن قبل از آمیزش (در صورت مطالبه همسر) واجب است در حالى که در این آیه وجوب آن بر استمتاع و کامجویى شوهر از همسر خویش مترتب شده است.
سنت و ازدواج موقت:
۳ـ گذشته از روایات اهل بیت(ع) که آن را به ازدواج موقت (متعه) تفسیر کردهاند.[۳۱] در احادیث اهل سنت نیز این تفسیر از عدهاى از صحابه و تابعین روایت شده است. ابن عباس، أبى بن کعب و سعید بن جبیر و سدّى آیه را چنین قرائت میکردند: (فما استمتعتم به منهن الى أجل مسمّى فآتوهن أجورهن فریضه)[۳۲] و مجاهد نیز گفته است: این آیه درباره ازدواج موقت نازل شده است.[۳۳]فخرالدین رازی، پس از ذکر قرائت أبى بن کعب و ابن عباس گفته است: «مسلمانان اینگونه قرائت را بر آن دو انکار نکردند. از این جا به دست میآید که درستى این قرائت مورد قبول همه مسلمانان و اجماعى بوده است، در نتیجه مشروعیت ازدواج موقت مورد اجماع مسلمانان بوده است.[۳۴]
احکام و خصوصیات:
ازدواج موقت در چند حکم با ازدواج دائمى یکسان است که عبارتند از:
۱ـ موانع ازدواج (محرمات النکاح)
۲ـ شرایط لازم به هنگام عقد ازدواج مانند در عدّه نبودن زن
۳ـ اجراى صیغه مخصوص ازدواج
۴ـ لزوم مهریه
۵ـ احکام مربوط به فرزندان و خویشاوندان
۶ـ احکام مربوط به ارث فرزندان از پدر و مادر و بالعکس
۷ـ لزوم عدّه پس از پایان ازدواج براى زن
تفاوتهای ازدواج موقت با ازدواج دائمى در امور ذیل است:
الف: در ازدواج موقت زن و شوهر از یکدیگر ارث نمیبرند.
ب: در ازدواج موقت نفقه زن بر شوهر واجب نیست.
ج: در ازدواج موقت زن حق قسم (همخوابگى با شوهر) ندارد.
د: در ازدواج موقت مرد حق عزل دارد.
ه: در ازدواج موقت با پایان یافتن مدت ازدواج فسخ میگردد و اجراى صیغه طلاق لازم نیست.
و: پارهاى از تفاوتهاى دیگر که درکتب فقه بیان شده است.
در هر حال، ازدواج موقت با ازدواج دائمى تفاوت ماهوى ندارد، و هر دو از اقسام نکاح شرعی به شمار میروند و در بسیارى از احکام ازدواج یکسانند.
اگرچه هر یک احکام ویژهاى نیز دارند. روشن است که داشتن احکام ویژه سبب تباین ماهوى و نوعى آن دو نخواهد بود. چنان که در دیگر احکام شرعى نیز چنین است، مثلا هبه معوضه و غیرمعوضه، و هبه به خویشاوند و غیرخویشاوند احکام ویژهاى دارند، ولى همگى از اقسام یک نوع حکم شرعى به شمار میروند که هبه نام دارد.
فرضیه نسخ ازدواج موقت:
از مطالب پیشین روشن شد که در اصل مشروعیت ازدواج موقت تردیدى نیست، و این مطلب مورد اجماع مسلمانان است، لیکن علماى اهل سنت مدعى نسخ آن شدهاند و در این مورد برخی از آیات و نیز احادیثى که در صحاح و مسانید آنان روایت شده، استناد کردهاند.
فرضیه نسخ در قرآن:
برخی، آیه (و الذین لفروجهم حافظون الى على ازواجهم او ما ملکت أیمانهم فإنهم غیر ملمومین * فمن ابتغى وراء ذلک فاولئک هم العادون) (نساء/ ۳۴) دانستهاند. به این بیان که در این آیه ارتباط مشروع زناشویى در دو مورد منحصر شده است، یکى ازدواج، و دیگرى ملک یمین، و متعه (ازدواج موقت) از هیچ یک از دو قسم یاد شده نیست، این که از قسم ملک یمین نیست، روشن است، و این که از قسم ازدواج نیست، زیرا نفقه، ارث و قسم (حق همخوابگی) که از احکام ازدواج است، در آن نیست.
پاسخ این است که:
اولاً: ازدواج موقت از نظر ماهیت با ازدواج دائمى تفاوت ندارد، این دو از ازدواج پارهاى از احکام مشترک دارند، و پارهاى احکام مخصوص. تفصیل این مطلب پیش از این گذشت.
ثانیاً: آیه سوره مؤمنون از آیات مکى است، در حالى که آیه مربوط به ازدواج موقت از آیات مدنى است. حکم ازدواج موقت به اجماع مسلمانان در مدینه نازل شده است. در حالى که ناسخ باید از نظر زمان پس از منسوخ باشد.
عجیب این است که هرگاه به آنان گفته شود: چرا آیه مؤمنون ناسخ ازدواج با کنیزان که در سوره نساء آمده است نیست. آنجا که فرموده است: (فمن لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات فما ملکت ایمانکم من فتیاتکم المؤمنات) (نساء/ ۲۵) پاسخ میدهند، آیه مؤمنون مکى است، ولى آیه مربوط به نکاح الاماء (ازدواج با کنیزان) مدنى است، و مکى نمیتواند ناسخ مدنى باشد. ولى این مطلب را در مورد متعهالنساء (ازدواج موقت) فراموش میکنند.[۳۵]
فرضیه نسخ در روایات:
درباره نسخ ازدواج موقت توسط روایات چند نکته را یادآور میشویم:
۱ـ برخى از روایت نسخ گفته شده است، این حکم به شرایط اضطرارى اختصاص داشته است، و با برطرف شدن آن شرایط، حکم مزبور نیز نسخ گردیده است.[۳۶] در این صورت این سؤال مطرح میشود که احکام اضطرارى تابع شرایط اضطراریاند، و شرایط اضطرارى به زمان پیامبر(ص) اختصاص نداشته است. چنان که مثلا حلیت أکل میته در شرایط اضطراری، به زمان صدر اسلام اختصاص نداشته، و همیشه در شرایط اضطرارى جایز خواهد بود.
۲ـ در مقابل این دسته از روایات دیگرى وجود دارد که بر بقاى ازدواج موقت تا وقتى که عمر از آن نهى کرد، دلالت دارند. این مطلب را مسلم به چند طریق از جابر بن عبدالله انصارى روایت کرده است.[۳۷]
۳ـ با این که روایات نسخ بیانگر یک واقعهاند، در آنها اختلافات و تعارضهاى بسیارى وجود دارد که موجب قدح و وهن آنها میگردد از نظر زمان و تاریخ اباحه و نسخ اختلافات ذیل به چشم میخورد:
الف: سال فتح مکه، ب: سال فتح خیبر، ج: حجه الوداع، د: تبوک.[۳۸]مقتضای این اقوال این است که یک حکم در فاصله چند سال، چند بار تشریع و نسخ شده باشد. این روش نه در اسلام سابقه دارد، و نه با علم و حکمت الهى سازگار است.
نکته قابل تأمل دیگر این است که بسیارى از این روایات از سبرهبن معبد جهنى نقل شده است. وى ماجراى ازدواج موقت خود را نقل کرده است، در این نقل نیز تفاوتها و تعارضهای بسیارى به چشم میخورد. گاهى گفته شده است وى با پسرعمویش همراه بودند، و درباره ازدواج موقت با زنى گفتگو کردند. و او ازدواج با سبره را برگزید، زیرا وى خوشسیما بود و ردایى گرانبها بر دوش داشت. و گاهى گفته شده است، او خوشسیما بود ولى ردایی کهنه داشت اما پسر عمویش بدمنظر بود ولى ردایى گرانبها داشت. و گاهى گفته شده است، آن زن ازدواج با پسر عموى سبره را انتخاب کرد. گاهى گفته شده است، فردى که با سبره همراه بود از قبیله بنى سلیم بود نه از قبیله جهینه. گاهى نقد شده است سبره مهر ازدواج موقت خود را یک برد قرار داد، و در نقل دیگر آمده است که وى با دو بُرد ازدواج کرد. روشن است که با وجود چنین اختلافات و تعارضهایى روایات نسخ از چنان اعتبارى برخوردار نیستند که بتوان آنها را ناسخ حکم قطعى قرار داد. به ویژه آن که با روایات دال بر عدم نسخ نیز معارضه دارند.
۴ـ از ابن عباس روایت شده که گفته است: «ما کانت المتعه الا رحمه رحم الله بها اُمّه محمد(ص) لولا نهیه (یعنى عمر) عنها ما احتاج الى الزناء الا شفی»[۳۹] مفاد این روایت این است که متعه توسط پیامبر(ص) نسخ نشده است، بلکه عمر از آن نهى کرده است. این حدیث مؤید حدیث جابر است که پیش از این نقل گردید.
۵ـ طبرى و ثعلبى در تفسیر آیه (فما استمتعتم به منّهن) (نساء/ ۲۴) یعنى آیه مربوط به ازدواج موقت از علی(ع) روایت کردهاند که فرمود: «لولا انّ عمر نهى عن المتعه مازنى الاّ شقی»[۴۰] این مطلب از آن حضرت از ائمه اهل بیت(ع) به صورت متواتر نقل شده است. این روایت نیز مؤید حدیث جابر در عدم نسخ ازدواج موقت توسط پیامبر اکرم(ص) میباشد.
۶ـ این جمله از خلیفه دوم مشهور است که گفته است: «متعتان کانتا على عهد رسول الله(ص) و أنا انهى عنهما و أعاقب علیها: متعه الحج و متعه النساء»[۴۱] این سخن به روشنی بر این مطلب دلالت میکنند که ازدواج موقت در زمان پیامبر(ص) نسخ نشده است، و عمر از آن نهى کرده است.
سخنی از فخرالدین رازی:
فخرالدین رازى این نقل را مسلم دانسته و از آن بر منسوخ بودن ازدواج موقت استدلال کرده و گفته است: «خلیفه این سخن را در حضور صحابه پیامبر(ص) و آشکارا بیان کرده است. در این صورت نمیتوان گفت مقصود او این بوده که متعه همچنان بر مشروعیت خود باقى است. ولى من اجازه نمیدهم به آن عمل شود. چون این معنا موجب کفر خلیفه، و نیز کفر دیگر صحابه است که با او مخالفت نکردند. پس باید گفت: مقصود او این بوده است که اگرچه متعه در زمان پیامبر(ص) مباح و مشروع بود، ولى من میدانم که پیامبر اکرم(ص) آن را نسخ کرده است، بدین جهت اجازه انجام آن را نخواهم داد.»[۴۲]
یادآور میشویم در این جا احتمال دیگرى وجود دارد و آن اینکه نهى خلیفه از دو متعه حج و ازدواج موقت، مسند به نسخ آن توسط پیامبر(ص) نبود، بلکه مستند به اجتهاد شخصى خود او بود. یعنى استنباط او این بود که این دو متعه به خاطر پارهاى مصالح در زمان پیامبر(ص) تشریع شد، ولى از نظر او آن مصالح در زمان وى وجود نداشت، بدین جهت آن را ممنوع کرد. بر پایه این وجه، خواه این اجتهاد را درست بدانیم یا نادرست، نه تکفیر خلیفه لازم میآید و نه تکفیر دیگر صحابه پیامبر(ص)، در این صورت بر مجتهدان اهل سنت است که مصالح و مفاسد امور را بسنجد و درباره نهى خلیفه تصمیم بگیرند. چنانکه درباره متعه حج به نهى خلیفه عمل نمیشود، الزامى بر پایبندى به نهى او درباره متعهالنساء (ازدواج موقت) هم وجود ندارد.
به عبارت دیگر، نهى خلیفه از ازدواج موقت، نهى دینى نبوده، بلکه نهى مدنى و سیاسی بوده است. یعنى او به عنوان خلیفه و حاکم اسلامى در آن زمان ازدواج موقت را به صلاح امت اسلامى نمیدیده است، بدین جهت از آن نهى کرده است. ولى برخى از محدثان سطحینگر از درک این مطلب ناتوان بودند و از سوى دیگر میخواستند براى فعل خلیفه محمل درست شرعى پیدا کنند، مسئله نسخ را مطرح کردند و گرفتار این همه تهافت و تعارض در کلام خویش شدند.[۴۳]
پاسخ به شبهات:
مخالفان ازدواج موقت شبهاتى را مطرح کردهاند که غالبا ناشى از نداشتن تصویر و آگاهى صحیح از ازدواج موقت یا برخى پیشداوریها و ذهنیتهاى اشتباه در این باره است. در این جا برخى را مطرح کرده به آنها پاسخ میدهیم:
۱ـ هدف از ازدواج تشکیل خانواده و تولید نسل است. این هدف از ازدواج دائمى حاصل میشود، نه از ازدواج موقت که هدف آن ارضاى غریزه جنسى است.[۴۴]پاسخ: در این که یکى از اهداف حکیمانه ازدواج تولید نسل و تشکیل نهاد خانواده است، تردیدى نیست، وى این یگانه هدف ازدواج محسوب نمیشود، ارضاء غریزه جنسى از طریق مشروع و جلوگیرى از انحراف و فساد در جامعه بشرى و تأمین بهداشت روحى و سلامت اخلاقى نیز از دیگر اهداف مهم ازدواج است. هرگاه شرایط به گونهاى نیست که بتوان از طریق ازدواج دائمى این هدف را تحصیل کرد، ازدواج موقت یگانه راه معقول و مشروع آن خواهد بود. گذشته از این، چه بسا کسانى به انگیزه توالد و تناسل دست به ازدواج موقت میزنند، و نه صرفا به قصد ارضاى مشروع و غریزه جنسی، زیرا چنان که گفته شد، احکام مربوط به توالد و تناسل در هر دو ازدواج یکسان است.
۲ـ ازدواج موقت با کرامت و شرافت زن منافات دارد، زیرا نوعى کرایه دادن انسان و جواز انسان فروشى است، کرامت زن اجازه نمیدهد که در مقابل گرفتن وجهى از مرد خود را در اختیار او قرار دهد.
پاسخ:
چنان که گفته شد، ازدواج موقت از نظر ماهیت با ازدواج دائمى تفاوتى ندارد، و آنچه زن از مرد میگیرد. مهریه به شمار میرود. در هر دو ازدواج مرد حق استمتاع از همسر خود را دارد، و در مقابل پرداخت مهریه به زن بر او واجب است. عقد ازدواج ـ اعم از دائمى و موقت ـ نوعى داد و ستد مالى و اجاره نیست، بلکه پیمانى است مقدس که بر اساس انگیزهاى معقول و مشروع میان زن و شوهر برقرار میشود، و پرداخت مهریه از احکام شرعى آن است. شگفتآور این است که کسانى که چنین ایرادى را بر ازدواج موقت میگیرند، بهرهکشیهاى شیطانى و شهوانى که در دنیاى جدید از زن میشود را از مظاهر تمدن و انسانیت میشمارند.
کیست که نداند امروز در جهان غرب، زیبایى زن، آواز زن، هنر و ابتکار زن، جسم و روان زن و بالاخره شخیت زن، وسیلهاى ناچیز در خدمت سرمایهدارى اروپا و امریکاست. چگونه است که اگر زنى با شرایط آزاد با یک مرد به طور موقت ازدواج کند، بر خلاف شرافت و کرامت زن اقدام کرده است، ولى اگر زنى در یک عروسى یا شبنشینى و مجلسى لهو و لعب در مقابل چشمان حریص هزار مرد و براى ارضاى تمایلات جنسى آنها هزار و یک حرکت نمایشى را انجام دهد، و حنجره خود را پاره کند، تا مزد معینى دریافت کند، برخلاف کرامت و شرافت زن عمل نکرده است!؟[۴۵]
۳ـ ازدواج موقت سبب بوجود آمدن فرزندانى میشود که از پناهگاه امن خانواده محرومند، و در نتیجه، به خیل فرزندان ولگرد و بیپناه می پیوندند، و سرانجام دست به بزهکارى و انحراف میزنند.
پاسخ:
اگر چه در ازدواج موقت توالد و تناسل ممنوع نیست، ولى تفاوت، آن با ازدواج دائمى این است، که مرد و زن بدون رضایت دیگرى میتواند از آن جلوگیرى کند، این حکم ویژه راه مناسبى براى جلوگیرى از بحرانى است که در اشکال مطرح شده است، گذشته از این، آنچه منشأ پدید آمدن نابسامانیهاى اجتماعى و اخلاقى در مورد فرزندان بیپناه است، مسئولیتناپذیرى والدین است، و در این باره فرقى میان ازدواج موقت و دائمى وجود ندارد. هرگاه والدین، افرادى مسئولیتپذیر و آگاه باشند، در تربیت و مراقبت فرزندان خود کوتاهى نخواهند کرد، و نابسامانیهاى مزبور رخ نخواهد داد.
۴ـ ازدواج موقت سبب میشود که با گذشت زمان، پدران و مادران، فرزندان خود را نشناسند، برادران و خواهران یکدیگر را نشناسند و در نتیجه، چه بسا پدر و مادرى با فرزند خود ازدواج کنند، و یا برادر و خواهرى با یکدیگر ازدواج نمایند.
پاسخ: ازدواج موقت به هیچ وجه با آنچه گفته شد ملازمه ندارد، مشکل مزبور ناشى از سهلانگارى پدران و مادران است، هرگاه آنان مطالب مربوط به زندگى زناشویى خود را ـ خواه موقت باشد یا دائمى ـ با دقت ضبط و ثبت نمایند، هیچگاه مشکل یاد شده پدید نخواهد آمد.
سوءاستفاده ممنوع:
با کمال تأسف باید اذعان کرد که ازدواج موقت ـ بسان قانون تعدد زوجات و نظایر آن ـ توسط برخى از مردان و زنان مسلمان مورد بیحرمتى قرار گرفته است. مردان و زنان هوسباز، فلسفه و حکمت این قانون مهم و ضرورى اسلامى را زیر پا گذاشته، و صرفا براى کامجویی و هوسرانى به آن عمل کردهاند. این سوءاستفاده از ازدواج موقت سوژه در دست مخالفان داده است تا آن را به عنوان امرى مستهجن و موهن بینگارند و ترویج کنند. بدین جهت است که ائمه اطهار مردان زندار را از آن منع کردهاند، ولى در عین حال براى آنکه اهمیت و ضرورت آن را مورد تأکید قرار دهند، با عقیده اهل سنت که سبب متروک شدن سنت نبوی(ص) گردیده است که به وضوح در روایات ائمه طاهرین(ع) به چشم میخورد.
امام صادق(ع) فرموده است: «یکى از موضوعاتى که من هرگز در بیان آن تقیه نخواهم کرد موضوع متعه است.»[۴۶] با این حال امام کاظم(ع) على بن یقطین را بر این که دست به ازدواج موقت زده بود مورد عتاب قرار داده و فرموده است: «تو را با ازدواج موقت چه کار، در حالى که خداوند تو را از آن بینیاز کرده است.» و به دیگرى فرمود: «این کار براى کسى رواست که خداوند او را با داشتن همسرى از این کار بینیاز نکرده است.» کسى که داراى همسر است، فقط هنگامى میتواند دست به این کار بزند که دسترسی به همسر خود نداشته باشد.»[۴۷]
به هر حال، آنچه مسلم است این است که هرگز منظور و مقصود قانونگذار از وضع و تشریع این قانون، و منظور ائمه اطهار(ع) از ترغیب و تشویق به آن این نبوده است که وسیله هوسرانى و هواپرستى براى حیوان صفتان، یا وسیله بیچارگى براى عدهاى زنان اغفال شده و فرزندان بیسرپرست فراهم کند.[۴۸]————–
درآمدى بر شیعهشناسی؛ على ربانى گلپایگانی، صص: ۲۸۲ـ۲۹۵
————————————————
پینوشتها:
۱ . الفلسفه القرآنیه، عباس محمود عقاد، ص ۷۳، به نقل از دکتر راسل.
۲ . نساء(۴) آیه ۲۴.
۳ . ر.ک: به جامع البیان، طبرى ذیل آیه شریفه.
۴ . صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۳۱ و مسند احمد، ج ۶، ص ۴۰۵ و فتح الباری، ج ۹، ص ۱۴۹.
۵ . الکاشف، ج ۱، ص ۴۹۸ و تفسیر الخازن، ج ۱، ص ۳۵۷.
۶ . صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۶۸ و ج ۶، ص ۳۳ و صحیح مسلم، ج ۴، ص ۴۸ و سنن نسایی، ج ۵، ص ۱۵۵ و مسند احمد، ج ۴، ص ۴۲۶.
۷ . فتح الباری، ج ۹، ص ۱۵۰.
۸ . صحیح مسلم، ج۴، ص ۱۳۰، باب نکاح المتعه و صحیح البخاری، ج ۷، ص ۱۳.
۹ . صحیح مسلم، ج ۴ف ص ۱۳۱، باب نکاح المتعه.
۱۰ . صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۳۳، باب نکاح المتعه.
۱۱ . زواج المتعه، ج۳.
۱۲ . معارج (۷۰) آیه ۲۹ و ۳۱.
۱۳ . تفسیر فخر رازی، ج ۱۰، ص ۵.
۱۴ . سرائر، ابن ادریس، ج ۲، ص ۶۲۴ و انتصار، سید مرتضی، ص ۱۱۴.
۱۵ . صحیح بخاری، ج ۳، ص ۲۴۶ و صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۰۲۷، طبع بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۱۶ . صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۰۲۳.
۱۷ . نقض الوشیعه، سید محسن امین عاملی، ص ۲۹۸ و ۳۰۳.
۱۸ . النهایه، ابناثیر، ج ۲، ص ۴۸۸.
۱۹ . تفسیر فخر رازی، ج ۱۰، ص ۵۲.
۲۰ . المستصفی، غزالی، ج ۱، ص ۱۲۴ و الاحکام، آمدی، ج ۳، ص ۱۳۹.
۲۱ .ارشاد الفحول، ص ۱۹۰ و الاحکام فى اصول الأحکام، ج ۴، ص ۱۰۷.
۲۲ . الاعتبار، ص ۲۸ و ۲۹.
۲۳ . فتح الباری، ج ۹، ص ۱۵۰.
۲۴ . شرح نووى بر صحیح مسلم، ج ۹، ص ۱۸۰.
۲۵ . البنایه فى شرح الهدایه، عینی، ج ۴، ص ۱۰۰.
۲۶ . ر.ک به: الغدیر، ج ۱، ص ۲۲۰ و الزواج المؤقت فى الاسلام، ص ۱۲۳ و المتعه، فکیکی، الاحکام الشرعیه فى الاحوال الشخصیه، ج ۱، ص۲۸
۲۷ . تفسیر المنار، ج ۵، ص ۸.
۲۸ . ر. ک: نظام حقوق زن در اسلام، ص ۶۷.
۲۹ . نظام حقوق زن در اسلام، ص ۸۲.
۳۰ . همان
۳۱ . وسائل الشیعه: ج ۱۴، ابواب المتعه، باب اول.
۳۲ . مقصود این است که آنان کلمه «أجل مسمّی» را به عنوان تفسیر به هنگام قرائت آیه اضافه میکردند.
۳۳ . تفسیر ابن کثیر: ۲/۲۴۴.
۳۴ . مفاتیح الغیب: ۱۰/۵۱ـ۵۲.
۳۵ . سید شریف الدین عاملی، الفصول المهمه: ص ۷۴ـ۷۵.
۳۶ . صحیح بخاری: ۳/۲۴۶، طبع بیروت، دارالمعرفه. صحیح مسلم: ۲/۱۰۲۷، طبع بیروت، داراحیاء التراث العربی.
۳۷ . صحیح مسلم: ۲/۱۰۲۳.
۳۸ . ر.ک: سید محسن امین نقض الوشیعه: ص ۲۹۸ـ۳۰۳؛ شرف الدین عاملی، مسائل فقهیه: ص ۶۳ـ۶۴؛ علامه امینى الغدیر: ۶/۲۲۵۵، شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، اصل الشیعه و اصولها: ص ۱۷۱.
۳۹ . ابن الاثیر، النهایه: ۲/۴۸۸، کلمه شفی، ابن اثیر در معنى الاّ شفا گرفته است: الا قلیل من الناس.
۴۰. سید شرف الدین عاملی، الفصول المسلمه: ص ۷۹.
۴۱ . فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب: ۱۰/۵۲.
۴۲ . همان: ص ۵۴.
۴۳ . اصل الشیعه و اصولها: ص ۱۷۵ـ۱۷۸.
۴۴ . تفسیر المنار: ۵/۸.
۴۵ . استاد مرتضى مطهری، نظام حقوق زن در اسلام: ص ۶۷.
۴۶ . نظام حقوق زن در اسلام: ص ۸۲.
۴۷ . همان.
۴۸ . همان.
————————
منبع: http://www.al-shia.org