دیدگاه ابن کثیر درباره قیام امام حسین(علیه‏السلام)

دیدگاه ابن کثیر درباره قیام امام حسین(علیه‏السلام)Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Dec 18Rating:

عناد ویژه او با باطنیان و شیعه و ائمه اطهار بر همگان روشن است. مکتب سیاسی مذهبی ابن تیمیه شکافی عمیق در اسلام پدید آورد و نهایتا با پیروی محمّد بن عبدالوهاب از عقاید وی، مکتب وهابیت پایه‏گذاری شد، ابن کثیر خود از مقام استاد خویش ابن تیمیه ستایش فراوانی کرده است.(۲) به علت همین تأثیرات، در امر دین بسیار سرسخت و متعصب بود و به رغم مخالفت‎های فراوانی که در آن عصر نسبت به آرای ابن تیمیه وجود داشت، وی نیز خود را سپر بلای او کرده و بویژه در مقابل شیعه مواضع تند و خصومت‏آمیز می‏گرفت.

دشمنی و عناد او با شیعه در جای جای اثر او یعنی «البدایه و النهایه» بوضوح آشکار است.(۳) به رغم این خصومت، وی از ائمه شیعه به احترام یاد کرده و از مقام آنان بویژه امام حسین علیه‏السلام بسیار تجلیل نموده، حتی قاتلان او را مورد لعنت و ناسزا قرار می‏دهد. بسیاری از روایات او، که عمدتا گزارش‎هایی طولانی است، از ابی مخنف است و شاید در میان مورخان شامی وی مفصل‏ترین اطلاعات تاریخی را در مورد قیام امام حسین علیه‏السلام ارائه می‏دهد.

 

موارد تحریف قیام حسینی در البدایه و النهایه

ابن کثیر در «البدایه و النهایه» که در چهارده مجلد به‏ وسیله دارالفکر در بیروت به چاپ رسیده است در باره شخصیت امام حسین علیه‏السلام و مقتل او در مجلد هشتم یک مبحث مستقل آورده است. این فصل که با عنوان «قصه الحسین بن علی رضی‏الله‏ عنهما و سبب خروجه باهله من مکه الی العراق و طلب الاماره و کیفیه مقتله رضی‏الله‏ عنه است، در بیش از پنجاه صفحه نوشته شده که در میان مورخان شامی، طولانی‏ترین گزارش به شمار می‏آید. وی در عنوان یاد شده هدف قیام امام حسین علیه‏السلام را طلب حکومت و دستیابی به قدرت (و طلب الاماره) ذکر می‏کند و با این سخن به این قیام، ماهیتی سیاسی ـ دنیوی می‏بخشد.

وی در این فصل پس از آنکه شمه‏ای کوتاه از زندگی امام حسین علیه‏السلام ذکر می‏کند، گزارش قیام را ابتدا از حرکت آن حضرت به مکه و سپس بیان انبوه نامه‏های رسیده به ایشان از کوفه و نیز اعزام مسلم به این شهر آغاز می‏کند. گزارش او درباره مأموریت مسلم و مقتل او طولانی‏ترین گزارش‎هاست که با سایر منابع معتبر سازگاری دارد و اما مواردی را که آشکارا در آن تحریف صورت گرفته و یا نشان‏دهنده تفکر و پردازش سیاسی، مذهبی اهل سنت و مورخان شامی به قیام کربلاست، می‏توان چنین بیان کرد:

الف ـ گزارش نامأنوسی هنگام شرح زندگی امام حسین علیه‏السلام در دوران معاویه می‏دهد که در منابع معتبر فتوحات جز ابن عساکر نیامده است و آن اینکه از هنگام وفات امام حسن علیه‏السلام، حسین بن علی علیهما‏السلام همه ساله به سوی معاویه رفته و او ایشان را گرامی می‏داشت و به وی صله می‏بخشید؛ این در حالی بود که در لشکری به فرماندهی یزید بن معاویه به نبرد در قسطنطنیه اعزام شده مشغول جهاد علیه کفار بود!(۴) این روایت در مبحث ابن عساکر مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر قرشی دمشقی در سال ۷۰۱ هجری در بُصری (جنوب سوریه کنونی) متولد شد و در سال ۷۷۴ هجری در دمشق از دنیا رفت. ابن کثیر در علوم مختلف اسلامی سرآمد دوران خود شد و شاگردان زیادی تربیت کرد و از استادان فراوانی بهره جست.

ب ـ در جای دیگر از قول ابی مخنف و او از دو نفر دیگر نقل می‏کند که برای حج از کوفه خارج شدیم و در کنار کعبه، امام حسین علیه‏السلام و عبدالله‏ بن زبیر را با یکدیگر در گفتگو دیدیم، شنیدیم که ابن زبیر به حسین علیه‏السلام می‏گفت اگر می‏خواهی در این شهر اقامت کنی ما امر حکومت و خلافت را به تو می‏دهیم و تو را یاری کرده و با تو بیعت می‏کنیم؛ امام حسین علیه‏السلام به او پاسخ می‏دهد پدرم به من گفت که در خواب دیدم در کنار کعبه قوچی را ذبح می‏کنند و من نمی‏خواهم آن قوچ باشم.

آنچه مسلم است عبدالله‏ بن زبیر خود مدعی قدرت و خلافت بوده و برای او بسیار بهتر بود که حسین علیه‏السلام از مکه خارج شود تا وی بتواند بدون رقیب برجسته‏ای دست به تثبیت قدرت سیاسی و جاه‏طلبی‎های خویش بزند. در واقع او به سبب مسائلی که پدرش با امام حسین علیه‏السلام در جنگ جمل داشت نسبت به او نه تنها خوشبین و موافق نبود بلکه کینه‏هایی نیز از او در دل می‏پروراند و عاقلانه به نظر نمی‏رسد که وی از حسین خواسته باشد تا قدرت و خلافت را در دست گیرد. در ثانی ابن عساکر چند روایت در این مورد ذکر کرده که حاکی از تشویق حسین علیه‏السلام توسط ابن زبیر برای رفتن به عراق بوده و حتی ابن عبّاس به زبیر می‏گوید حسین علیه‏السلام می‏رود و حجاز را برای تو خالی می‏گذارد.

(۵) ابن کثیر سپس وارد مبحث اصلی یعنی مقتل الحسین علیه‏السلام شده و در عنوانی که ارائه می‏دهد عقاید و موضع خود را علیه شیعه آشکار می‏سازد: «و هذه صِفه مقتلهِ رضی‏الله‏ عنه مأخوذهٌ من کلام ائمهِ هذا الشأن لا کما یزعمه اهل التشیع من الکذب الصریح و البهتان» (این توصیفی از مقتل حسین رضی‏الله‏ عنه است که از سخنان پیشوایان این کار و صاحبنظران برگرفته شده نه بر اساس آنچه اهل تشیع با دروغ صریح و بهتان در باره آن می‏اندیشند).

امام حسین

ج ـ نکته دیگر اینکه ابن کثیر و سایر مورخان و حتی نویسندگان شیعی با ذکر روایاتی، عمر بن سعد را فردی مصلح، سازشکار، دوستدار حسین علیه‏السلام و … ترسیم کرده‏اند. او در این منابع کسی معرفی شده است که همواره می‏کوشد تا کار امام حسین علیه‏السلام را بر دوش نگیرد، هنگامی که با او روبرو می‏شود تلاش می‏کند تا مسأله را به صلح و مدارا پایان دهد و در نامه‏هایی که به عبیدالله‏ می‏نویسد سعی می‏کند مسأله را بدون درگیری پایان دهد.(۶)

وی کسی است که امام سجاد علیه‏السلام وقتی عمر بن سعد مانع کشتن او می‏شود در حق او دعا می‏کند که خداوند تو را جزای خیر دهد که مرا از شر آنان رها کردی!(۷) عبیدالله‏ بن زیاد به او نامه می‏نویسد که من تو را نفرستادم که با امام حسین علیه‏السلام مدارا و نجوا کنی، کار آنان را یکسره کن، یا فرماندهی را به شمر واگذار و … .(۸)

حال در کنار این تصویر، روایات دیگری است که دقیقا نقطه مقابل این تصویرپردازی است؛ از جمله:

۱ـ وقتی عبیدالله‏، شمر را نزد او اعزام داشت که یا کار را یکسره کن و یا این امر را به شمر بسپار، می‏گوید هرگز چنین نمی‏کنم و کار حسین را خود یکسره می‏سازم.(۹) اگر او فردی مردد بود چرا در این اوضاع از این ننگ خود را رهایی نبخشید؟

۲ـ عمر بن سعد بر اساس دستور عبیدالله‏ با قساوت هر چه تمام‏تر دستور می‏دهد تا لشکریان آب را بر حسین علیه‏السلام ببندند و قسم می‏خورد که هرگز نخواهد گذاشت آنان قطره‏ای آب بنوشند همانگونه که عبیدالله‏ گفته بود.

۳ـ برای شروع جنگ، او اولین کسی است که به طرف اردوگاه حسین علیه‏السلام تیر می‏اندازد و می‏گوید شاهد باشید که من اولین تیر را به سوی آنان پرتاب کردم، گویی می‏خواهد این افتخار را برای خود ثبت کند.

۴ـ عمر بن سعد تنها به کار فرماندهی مشغول نبود بلکه خود می‏جنگید و بسیاری از یاران حسین علیه‏السلام را به شهادت می‏رسانید.

۵ ـ وقتی امام حسین علیه‏السلام فرزند خویش، علی اصغر، را در سینه خود گرفته بود عمر بن سعد به حرمله دستور داد گلوی او را نشانه بگیرد.

۶ـ هنگامی که امام حسین علیه‏السلام تنها مانده و به جنگ مشغول بود، عمر بن سعد خود مستقیما برای زودتر از پا درآوردن امام دستور می‏داد و می‏گفت همگی با هم بر او از هر طرف حمله برید که او فرزند شجاعترین فرد عرب است.

۷ ـ قطع سر مبارک حسین علیه‏السلام با اجازه او بود.

۸ ـ پس از قتل حسین علیه‏السلام گفت چه کسی در میان لشکریان است که بر بدن حسین اسب بتازد و بدن او را پایکوب سم اسبها کند.

۹ـ وقتی غائله تمام شد او دستور داد تا سر همه شهدا را قطع کرده و آن را میان قبایل تقسیم کنند تا نزد عبیدالله‏ برده و با این عمل نسبت به او تقرب جویند.(۱۰)

عمر بن سعد بر اساس دستور عبیدالله‏ با قساوت هر چه تمام‏تر دستور می‏دهد تا لشکریان آب را بر حسین علیه‏السلام ببندند و قسم می‏خورد که هرگز نخواهد گذاشت آنان قطره‏ای آب بنوشند همانگونه که عبیدالله‏ گفته بود.

حال چرا از او با این همه جنایت و قساوت که بدون هیچگونه تردید و ترحمی انجام داد، چهره‏ای مردد، سازشکار با امام حسین علیه‏السلام، متمایل به صلح و … ترسیم می‏شود؟

جواب این سؤال در یک سخن نهفته است و آن اینکه اولین راویان حادثه کربلا تقریبا از میان اهل سنت بوده‏اند و حتی ابی مخنف که شیعه بوده روایات او مورد استفاده مورخان سنی قرار گرفته و چه بسا حذف و تبدیل و تغییر فراوانی یافته باشد و در حقیقت ابتدا آنان او را این‏گونه معرفی کرده و منابع شیعی نیز روایات مذکور را ارائه کرده‏اند. در مقابل نیز روایاتی که از قساوت‎های عمر بن سعد ذکر شده عمدتا در منابع شیعی است. نکته‏ای که در اینجا باید بدان توجه داشت این است که عمر بن سعد فرزند سعد بن ابی وقاص یکی از صحابه مشهور رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و عضو شورای شش نفره خلافت است که عمر بن خطاب آنان را انتخاب کرده بود.

همان‏گونه که می‏دانیم اهل سنت نسبت به صحابه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عقیده خاصی دارند و در حقیقت همان‏گونه که ما به سیره ائمه خود اقتدا می‏کنیم آنان نیز به سیره صحابه اقتدا می‏کنند و حدیثی نیز از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ارائه می‏دهند: «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهدیتم» (اصحاب من چون ستارگانند، به هر کدام اقتدا کنید هدایت می‏یابید). حال، عمر بن سعد فرزند یکی از صحابه بزرگ است که جایگاه خاصی در میان آنان دارد. لذا آیا نمی‏توان اینگونه به نتیجه رسید که آنان می‏خواستند تا حدودی چهره ننگ و رسوایی را از دامان این صحابه بزدایند و عمر بن سعد را فرد مصلحی نشان دهند که عبیدالله‏ با اجبار او را به این کار گسیل داشت و حتی جان او را در معرض تهدید قرار داد.

ابن سعد گوید هنگام اعزام عمر بن سعد، عبیدالله‏ گفت اگر او را سرکوب نکنی خانه‏ات را آتش می‏زنم و گردنت را قطع می‏کنم.(۱۱)

عزاداری، امام حسین

در پایان اینکه عمر بن سعد به طمع حکومت ری دست به چنین جنایتی زد و عبیدالله‏ این حکومت را با شرط سرکوبی حسین علیه‏السلام به او واگذار کرده بود. در این مورد دو بیت شعر به عمر بن سعد منسوب است:

 

اأترُک ملک الری و الری منــیتی
ام ارجع مذموما بقتل الحسین(علیه‏السلام)
و فی قتله النار التی لیس دونها
حــجــابٌ و مــلـــک الـــــری قـــره عـیـنـــی

 

آیا حکومت ری را در حالی که آرزوی من است رها کنم یا نکوهش و سرزنش در قتل حسین (علیه‏السلام) را پذیرا شوم که در قتل او آتشی است و در ورای آن حجابی نیست در حالی که حکومت ری نور چشم من است.

البته نمی‏توان این مطالب را تنها به مسأله حکومت ری محدود کرد بلکه کینه‏ها و اختلافاتی که پدر او با علی علیه‏السلام داشت و مسائل قبیله‏ای و ارزشهای جاهلی را هم باید بر آن افزود.

د ـ مسأله دیگری که در ارتباط با گزارشهای ابن کثیر قابل طرح است اینکه وی پس از پایان روایات خود در مورد حادثه کربلا، شیعه و در اصطلاح خود، روافض را مورد هجوم خود قرار می‏دهد و می‏گوید بسیاری از روایاتی که شیعه در این مورد ذکر می‏کند صحیح نیست. وی راوی آنها را ابو مخنف دانسته و پس از آنکه وی را ضعیف و نیز شیعه می‏خواند، علت استفاده از روایات او را عدم گرایش و اطلاع دیگران از این واقعه بیان می‏کند.

ابن کثیر آنگاه آداب و رسومی را که شیعه در دوران آل بویه همانند بدعت‎هایی زشت مرسوم کرده‏اند، برمی‏شمرد و از جمله می‏گوید آنان همه جا را سیاه پوشانیده، عزاداری می‏کنند، به یاد تشنه بودن حسین آب نمی‏خورند، زنان روسری‎ها را از سر خود برداشته و بر سر و صورت می‏زنند و هتک حرمت کرده و آداب شنیعی را رواج می‏دهند. آنگاه وی آداب و رسوم ناصبیان را ذکر می‏کند که برعکس شیعیان در روز عاشورا غذاهای مطبوع پخته، خود را می‏شویند و می‏آرایند و لباسهای نو و فاخر می‏پوشند و در حقیقت آن روز را عید می‏گیرند و سرور و شادی می‏کنند. آنان این کار را برای عناد با روافض انجام می‏دهند.

 

نتیجه

از آنجا که مورخان مکتب تاریخ‏نگاری شام، تحت تأثیر سلایق فکری و مذهبی خود و نیز اوضاع سیاسی اعصار خویش و تمایلات حکومت‎های موجود به گزارش حادثه کربلا پرداخته‏اند لذا استفاده از روایات آنان بدون بررسی و مطابقت با سایر منابع مورخان مکاتب تاریخی دیگر از جمله عراق، حجاز، ایران و بویژه منابع شیعی به هیچ رو نمی‏تواند تصویری واقعی و حقیقی از قیام امام حسین علیه‏السلام به دست دهد چرا که تنها زمانی می‏توان به حقیقت یک رخداد تاریخی دست یافت که تمامی منابع را با یکدیگر مطابقت کرد و بر اساس جرح و تعدیل و نیز توجه به وابستگی‏های فکری و سیاسی آن مورخان و اوضاع سیاسی عصری که در آن می‏زیسته‏اند مورد مطالعه قرار داد. بدیهی است بدون این امر، نگرش به یک واقعه چیزی جز یک‏سونگری و دیدی ناقص نخواهد بود و ما را به حقایق رهنمون نخواهد ساخت.

 

«اصغر قائدان»

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


۱ـ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب ۶/۲۳۱.

۲ـ البدایه و النهایه ۱۴/۱۳۷.

۳ـ همان کتاب ۹/۳۰۹ و ۱۲/۴.

۴ـ همان کتاب ۸/۱۵۱.

۵ـ همان کتاب، ص ۲۰۱-۲۰۴.

۶ـ بنگرید به تمامی منابعی که تاکنون ارائه شده و از مقتل الحسین(علیه‎السلام) سخن گفته‏اند.

۷ـ ابن کثیر، همان کتاب ۸/۱۸۹.

۸ـ ابن سعد، طبقات الکبری، جلد هشتم، مقتل حسین بن علی(علیه‎السلام).

۹ـ منابع قبل، همانجا.

۱۰ ـ بنگرید به طبری ۷/۳۰۶۴ (ترجمه پاینده)؛ شیخ مفید، الارشاد ۲/۱۱۸؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه ۸/۱۸۹ و نیز ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف؛ عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین او حدیث کربلا؛ خوارزمی، مقتل الحسین.

۱۱ـ همانجا.

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

ماجرای نزول فرشتگان در زمان رجعتِ امام حسین(ع)

ماجرای نزول فرشتگان در زمان رجعتِ امام حسین(ع)

ماجرای نزول فرشتگان در زمان رجعتِ امام حسین(ع)Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on …