طبق روایات صحیح السندى که در کتابهاى اهل سنت وجود دارد، خلیفه دوم از کسانى است که خود را به امیر المؤمنین علیه السلام رساند و پس از بیعت با آن حضرت، منصب جدیدش را تبریک گفت.
آیا عمر در غدیر خم با امیرمؤمنان (علیه السلام) بیعت کرده است؟
روایات بسیارى در کتابهاى اهل سنت وجود دارد که سخن غزالى را ثابت مىکند؛ اما به جهت اختصار به دو روایت همراه با تصحیح سند آن، بسنده مىکنیم:
روایت اول: روایت براء بن عازب
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا عَفَّانُ ثنا حَمَّادُ بن سَلَمَهَ أنا عَلِىُّ بن زَیْدٍ عن عَدِىِّ بن ثَابِتٍ (وأبی هارون العبدی) عَنِ الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال کنا مع رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فی سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِیرِ خُمٍّ فنودی فِینَا الصَّلاَهُ جَامِعَهٌ وَکُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم تَحْتَ شَجَرَتَیْنِ فَصَلَّى الظُّهْرَ وَأَخَذَ بِیَدِ علی رضی الله عنه فقال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِىٍّ فقال من کنت مَوْلاَهُ فعلی مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من ولاه وَعَادِ من عَادَاهُ قال فَلَقِیَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلک فقال له هنیاء یا بن أبی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَیْتَ مولى کل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَهٍ.
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۸۱، ح۱۸۵۰۲، ناشر: مؤسسه قرطبه – مصر؛
إبن أبی شیبه الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفای۲۳۵ هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج ۶، ص ۳۷۲، ح۳۲۱۱۸، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۹هـ.؛
(رواه أحمد) أی فی مسنده، وأقل مرتبته أن یکون حسنا فلا التفات لمن قدح فی ثبوت هذا الحدیث.
از روات صحیح بخاری، مسلم، أبو داود، الترمذی، النسائی، ابن ماجه.
حماد بن سلمه (۱۶۷هـ):
از روات صحیح بخارى (تعلیقا)، مسلم، أبو داود، الترمذی، النسائی، ابن ماجه.
علی بن زید بن جدعان (۱۳۱هـ):
از روات صحیح مسلم و بقیه صحاح سته و بخارى در أدب المفرد.
عن عدی بن ثابت (۱۱۶هـ):
از روات بخاری، مسلم، أبو داود، الترمذی، النسائی، ابن ماجه.
أبی هارون العبدی (۱۳۴هـ):
از روات بخاری، ترمذی، إبن ماجه.
طبق قواعد رجالى اهل سنت، هر کس که در صحیح بخارى و مسلم روایتى نقل کرده باشد، وثاقت و عدالتش قطعى است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانى در فتح البارى مىنویسد:
وقد نقل بن دقیق العید عن بن المفضل وکان شیخ والده انه کان یقول فیمن خرج له فی الصحیحین هذا جاز القنطره.
و ابن تیمیه حرّانى در باره صحیح بخارى و مسلم مىگوید:
الحرانی، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیه أبو العباس (متوفای۷۲۸هـ)، قاعده جلیله فی التوسل والوسیله، ج ۱، ص ۸۷، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت تحقیق: زهیر الشاویش، ۱۳۹۰هـ – ۱۹۷۰م.
تصحیح البانی:
رک: ابن ماجه القزوینی، محمد بن یزید (متوفای۲۷۵ هـ)، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۳، ح۱۱۶، باب فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر – بیروت.
در نتیجه ادعاى برخى از علماى سنى که گفتهاند:
و نیز این حدیث از سعد (بن أبى وقاص)، طلحه بن عبید الله، جابر بن عبد الله که چندین طریق دارد، و أبى سعید خدری، حبشى بن جناده، جریر بن عبد الله، عمر بن خطاب و أبى هریره نقل شده است.
رک: ابن ماجه القزوینی، محمد بن یزید (متوفای۲۷۵ هـ)، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۳، ح۱۱۶، باب فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر – بیروت.
ذهبى نیز بعد از نقل این روایت مىگوید:
ورواه عبد الرزاق، عن معمر، عن علی بن زید.
در حالى که ما این روایت را در مصنف عبد الرزاق نیز نیافتیم. البته امکان دارد که عبد الرزاق آن را در کتاب دیگرى نقل کرده باشد که به دست ابن کثیر و ذهبى رسیده است.
روایت دوم: روایت ابوهریره
خطیب بغدادى در ترجمه حبشون بن موسى مىنویسد:
أنبأنا عبد الله بن علی بن محمد بن بشران أنبأنا علی بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال حدثنا علی بن سعید الرملی حدثنا ضمره بن ربیعه القرشی عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبی هریره قال:
من صام یوم ثمان عشره من ذی الحجه کتب له صیام ستین شهرا وهو یوم غدیر خم لما أخذ النبی صلى الله علیه وسلم بید علی بن أبی طالب فقال ألست ولی المؤمنین قالوا بلى یا رسول الله قال من کنت مولاه فعلی مولاه.
فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولى کل مسلم فأنزل الله الیوم أکملت لکم دینکم.
اشتهر هذا الحدیث من روایه حبشون وکان یقال إنه تفرد به وقد تابعه علیه أحمد بن عبد الله بن النیری فرواه عن علی بن سعید أخبرنیه الأزهری حدثنا محمد بن عبد الله بن أخی میمی حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النیری إملاء حدثنا علی بن سعید الشامی حدثنا ضمره بن ربیعه عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبی هریره قال من صام یوم ثمانیه عشر من ذی الحجه وذکر مثل ما تقدم أو نحوه.
ومن صام یوم سبعه وعشرین من رجب کتب له صیام ستین شهرا وهو أول یوم نزل جبریل علیه السلام على محمد صلى الله علیه وسلم بالرساله.
از ابوهریره نقل شده است که گفت: کسى که روز هجدهم ذى حجه را روزه بگیرد ثواب روزه شصت ماه براى وى نوشته مىشود، این روز، روز غدیر خم است، روزى که رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت و فرمود: آیا من رهبر مؤمنان نیستم؟ گفتند: چرا اى رسول خدا. فرمود: هر کس من مولاى او هستم على مولاى او است.
عمر گفت: تبریک، تبریک اى پسر ابوطالب، تو اکنون مولاى من و مولاى هر مسلمانی، سپس این آیه نازل شد: امروز دین شما را کامل کردم.
این حدیث به عنوان روایت حبشون مشهور شده است، گفته شده که فقط او این روایت را نقل کرده است؛ در حالى احمد بن عبد الله نیز از على سعید… از أبى هریره نقل کرده است….
الخطیب البغدادی، أحمد بن علی أبو بکر (متوفای ۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۲۸۹، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.
همین روایت را الشجرى الجرجانى (متوفای۴۹۹ هـ) در کتاب الأمالى با همین سند در سه جاى از کتابش و ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق نقل کردهاند:
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیى بن الحسین بن إسماعیل الحسنی، کتاب الأمالی وهی المعروفه بالأمالی الخمیسیه، ج ۱، ص ۱۹۲، و ج۱، ص ۳۴۳، و ج۲، ص۱۰۲، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۲ هـ – ۲۰۰۱م؛
ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله،(متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل، ج ۴۲، ص ۲۳۳، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
بررسی سند روایت:
عبد الله بن علی بن محمد بن بشران:
وى استاد خطیب بغدادى و ثقه است؛ چنانچه ذهبى در باره او مىنویسد:
عبد الله بن علیّ بن محمد بن عبد الله بن بشران البغدادی الشاهد… قال الخطیب: کان سماعه صحیحاً. وتوفی فی شوال.
عبد الله بن علی… خطیب در باره او گفته: شنیده هاى او صحیح بود. در ماه شوال از دنیا رفت.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۲۹، ص ۲۶۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج ۱۰، ص ۱۴، رقم: ۵۱۳۰، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.
علی بن عمر الحافظ:
على بن عمر، همان دار قطنى معروف و صاحب سنن است که در وثاقت او تردیدى نیست؛ چنانچه ذهبى در باره او مىگوید:
قال أبو بکر الخطیب کان الدارقطنی فرید عصره وقریع دهره ونسیج وحده وامام وقته انتهى الیه علو الاثر والمعرفه بعلل الحدیث واسماء الرجال مع الصدق والثقه وصحه الإعتقاد والاضطلاع من علوم سوى الحدیث منها القراءات.
دار قطنى یگانه روزگار و پهلوان میدان بود و مانندى نداشت اوپیشواى زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائى حدیث و شناخت نامهاى راویان به او ختم مى شد، راستگو و مورد اعتماد و داراى اعتقادى صحیح بود و در دیگر علوم غیر از حدیث مانند دانش قراآت نیز قوى بود.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج ۱۶، ص ۴۵۲، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.
أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال:
ذهبى در باره او مىگوید:
حبشون بن موسى بن أیوب الشیخ أبو نصر البغدادی الخلال… وکان أحد الثقات.
حبشون بن موسی، یکى از افراد مورد اعتماد بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۳۱۷، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.
خطیب بغدادى در باره او مىگوید:
وکان ثقه یسکن باب البصره.
حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سکونت داشت.
البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۲۸۹، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.
و بعد از نقل روایت إکمال نیز روایت دیگرى را نقل کرده و مىگوید:
الأزهری أنبأنا علی بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أیوب الخلال صدوق….
على بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسى راستگو است.
تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۴۳۹۱.
علی بن سعید الرملی:
ذهبى در باره او مىگوید:
علی بن أبی حمله شیخ ضمره بن ربیعه ما علمت به بأسا ولا رأیت أحدا الآن تکلم فیه وهو صالح الأمر ولم یخرج له أحد من أصحاب الکتب السته مع ثقته.
على بن ابى حمله بزرگ قبیله ضمره است، من در او ایرادى نمى بینم وکسى را هم ندیده ام که در باره او سخنى گفته باشد، او کارهایش خوب بود ولى با این که ثقه است صاحبان کتب سته از وى روایت نقل نکردهاند.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای ۷۴۸ هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج ۵، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۹۹۵م.
وإذا کان ثقه ولم یتکلم فیه أحد فکیف نذکره فی الضعفاء.
على بن سعید رملى ثقه است و کسى در باره وى سخنى نگفته است، پس چرا باید نام وى را در ردیف افراد ضعیف بیاوریم؟.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ) لسان المیزان، ج ۴، ص ۲۲۷، تحقیق: دائره المعرف النظامیه – الهند، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۶هـ – ۱۹۸۶م.
ضمره بن ربیعه القرشی
ذهبى در باره او مىگوید:
ضمره بن ربیعه. الإمام الحافظ القدوه محدث فلسطین أبو عبد الله الرملی…
روى عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبیه قال ضمره رجل صالح صالح الحدیث من الثقات المأمونین لم یکن بالشام رجل یشبهه هو أحب إلینا من بقیه بقیه کان لا یبالی عمن حدث وقال ابن معین والنسائی ثقه.
وقال أبو حاتم صالح قال آدم بن أبی إیاس ما رأیت أحدا أعقل لما یخرج من رأسه من ضمره
وقال ابن سعد کان ثقه مأمونا خیرا لم یکن هناک أفضل منه ثم قال مات فی أول رمضان سنه اثنتین ومئتین .
وقال أبو سعید بن یونس کان فقیههم فی زمانه مات فی رمضان سنه اثنتین ومئتین
ضمره بن ربیعه، پیشوا، حافظ، رهبر و محدث فلسطین بود. عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل کرده که گفت: ضمره، مرد پاک سرشت بود و در نقل حدیث صالح بود، از افراد مورد وثوق و اعتماد بود، در شام مانند او نبود. او در نزد من محبوبتر از دیگرانى بود که در نقل حدیث دقت نمىکردند که از چه کسانى نقل کنند. ابن معین و نسائى گفتهاند: مورد اعتماد بود.
ابوحاتم گفته: درست کار بود، آدم بن إیاس گفته: کسى را داناتر از او در آن چه از مغزش خارج مىشود (فکر و اندیشه)، ندیدم، ابن سعد گفته: مورد اعتماد و اطمینان و آدم خوبى بود، در این جا شخصى بهتر از او نیست.
ابوسعید بن یونس گفته: او فقیه اهل زمان خود بود…
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج ۹، ص ۱۰۶، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.
عبد الله بن شوذب:
عبد الله بن شوذب. البلخی ثم البصری الإمام العالم أبو عبد الرحمن نزیل بیت المقدس… وثقه أحمد بن حنبل وغیره. قال أبو عمیر بن النحاس حدثنا کثیر بن الولید قال کنت إذا رأیت ابن شوذب ذکرت الملائکه. قال أبو عامر العقدی سمعت الثوری یقول کان ابن شوذب عندنا ونحن نعده من ثقات مشایخنا وقال یحیى بن معین کان ثقه.
عبد الله بن شوذب، پیشوا و دانشمند بود، احمد بن حنبل و دیگران او را توثیق کردهاند. ابوعمیر نحاس گفته: کثیر بن ولید مىگفت: من هر وقت ابن شوذب را مىبینم به یاد ملائکه مىافتم. ابوعامر عقدى گفته: از ثورى شنیدم که مىگفت: ابن شوذب پیش ما بود و ما او را جزء اساتید مورد اعتماد مىشمردیم، یحیى بن معین گفته: او مورد اعتماد بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج ۷، ص ۹۲، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.
و ابن حجر عسقلانى مىگوید:
عبد الله بن شوذب الخراسانی أبو عبد الرحمن سکن البصره ثم الشام صدوق عابد من السابعه.
عبد الله بن شوذب خراسانى ساکن بصره بود سپس به شام رفت، انسانى راستگو و اهل عبادت و از طبقه هفتم از محدثین است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۳۳۸۶، رقم: ۳۳۸۷، تحقیق: محمد عوامه، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶ م.
مطر الوراق:
ذهبى در باره او مىگوید:
مطر الوراق. الإمام الزاهد الصادق أبو رجاء بن طهمان الخراسانی نزیل البصره مولى علباء بن أحمر الیشکری کان من العلماء العاملین وکان یکتب المصاحف ویتقن ذلک
مطر الوراق پیشواى زاهد راستگو، اصل او خراسانى است و ساکن بصره شد، وى از دانشمندان شایسته و از نویسندگان قرآن بود که به درستى آن را انجام مى داد.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج ۵، ص ۴۵۲، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ..
و در کتاب دیگرش مىگوید:
فمطر من رجال مسلم حسن الحدیث.
مسلم در کتاب صحیحش از او نقل روایت دارد و از رجال این کتاب است، و روایاتش نیکو است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج ۶، ص ۴۴۵، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۹۹۵م.
شهر بن حوشب:
شهر بن حوشب از روات صحیح مسلم است و در وثاقت وى تردید نیست؛ چنانچه ذهبى در تاریخ الإسلام در باره او مىگوید:
قال حرب الکرمانی: قلت لأحمد بن حنبل: شهر بن حوشب، فوثقه وقال: ما أحسن حدیثه. وقال حنبل: سمعت أبا عبد الله یقول: شهر لیس به بأس. قال الترمذی: قال محمد یعنی البخاری: شهر حسن الحدیث، وقوى أمره.
شهر بن حوشب مشکلى ندارد، حدیثش نیکو و کارش استوار بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۶، ص ۳۸۷، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م.
ترمذى در سنن خود بعد از نقل روایتى که در سند آن شهر بن حوشب وجود دارد، مىنویسد:
وَسَأَلْتُ مُحَمَّدَ بن إسماعیل عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ فَوَثَّقَهُ وقال إنما یَتَکَلَّمُ فیه بن عَوْنٍ ثُمَّ رَوَى بن عَوْنٍ عن هِلَالِ بن أبی زَیْنَبَ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ قال أبو عِیسَى هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.
بخارى شهر بن حوشب را توثیق کرد و روایت وى را حسن وصحیح دانسته اند.
الترمذی السلمی، محمد بن عیسى أبو عیسى (متوفای ۲۷۹هـ)، سنن الترمذی، ج ۴، ص ۴۳۴،، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
عجلى در معرفه الثقات مىنویسد:
شهر بن حوشب شامی تابعی ثقه.
شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان و ثقه بود.
العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ)، معرفه الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم، ج ۱، ص ۴۶۱، رقم: ۷۴۱، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبه الدار – المدینه المنوره – السعودیه، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.
در نتیجه سند این روایت نیز کاملا صحیح است و هیچ ایرادى در آن دیده نمىشود.
نتیجه:
تبریک گفتن مردم و به ویژه خلیفه دوم ثابت مىکند که منظور رسول خدا صلى الله علیه وآله از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و إمامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ایشان؛ چرا که اگر مقصود صرف دوست داشتن بود، نیازى به تبریک گفتن نداشت. ضمن این که خلیفه دوم مىگوید که «أصبحت مولای ومولى کل مولى؛ تو از امروز مولاى ما شدی»
و در روایت ابن کثیر دمشقى آمده بود: «اصبحت الیوم ولی کل مؤمن؛ تو از امروز سرپرست هر مؤمنى شدی»؛ در حالى که دوست داشتن تمام مؤمنان از واجباتى است که قبل از آن نازل شده و از مسلمات بود و اگر کلمه «ولی» را به معناى محبت و دوستى بگیریم این معنا به ذهن تبادر خواهد کرد که عمر مىگوید ما تا کنون با تو دوست نبودیم و تو از امروز با ما دوست شدی. آیا اهل سنت مىتوانند این مطلب را بپذیرند؟
در نتیجه چارهای نیست جز این که حدیث غدیر به معناى «امامت و خلافت» گرفته شود.