شیطان به روایت افسانههاReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Aug 15Rating:
به روایت افسانهها روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت.
این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر شرارتها بود. اما در میان آنها یکی که خیلی کهنه و قدیم بود، قیمت بالایی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.
کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟
شیطان پاسخ داد: این نومیدی و افسردگی است.
آن مرد با حیرت گفت: خوب پس چرا این قدر گران قیمت و کهنه است؟
شیطان با لبخندی مرموز پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بیاثر میشوند، فقط با این وسیله میتوانم در قلب انسانها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، میتوانم به او هر چه میخواهم دستور بدهم، و او بلافاصله و بیچون چرا انجام بدهد. من این وسیله را در مورد تمامی انسانها به کار بردهام، به همین دلیل این قدر کهنه است.