دانستنی هایی درباره نبی رحمت (ص) و رحلتشان(۱)

دانستنی هایی درباره نبی رحمت (ص) و رحلتشان(۱)Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Feb 13Rating:

آخرین هشدار پیامبر (ص)
در آخرین ساعت‏های زندگی پیامبر (ص) ، وقتی غم و اضطراب و دلهره سراسر مدینه را فرا گرفته بود و یاران باوفای آن‏حضرت با دیدگانی اشک‏بار و دل‏های آکنده از اندوه در کنار خانه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم جمع شده بودند تا از سرانجام کسالت آن‏حضرت آگاه شوند، دختر گرامی رسول‏خدا، حضرت فاطمه علیهاالسلام ، در کنار بستر پدر با قلبی سوزان و دیده گریان به زمزمه کردن اشعاری که حضرت ابوطالب علیه‏السلام در وصف آن‏حضرت سروده بودند مشغول شد. چون به این بیت رسید که می‏گوید: «[ای صاحب] آن چهره نورانی که به احترام آن مردم از ابرها باران درخواست می‏کنند و شخصیتی که پناهگاه یتیمان و بیوه‏زنان و درماندگان است»، ناگهان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم چشم خود را باز کردند و با صدای آهسته به دختر بزرگوارشان فرمودند: دخترم به جای این اشعار آن آیه را تلاوت کن که می‏گوید: «محمد پیامبر خداست و پیش از او نیز پیامبرانی آمدند و رفتند. آیا اگر او رحلت کند یا کشته شود به آیین و اعتقادات قبلی خود باز می‏گردید؟ [بدانید] هرکس دست به چنین کاری بزند به خدا زیان نمی‏رساند».

سخنان امام علی علیه‏السلام در سوگ پیامبر (ص)
نقل کرده‏اند وقتی حضرت علی علیه‏السلام بر طبق وصیت پیامبر(ص) پس از رحلت آن‏حضرت مشغول غسل و کفن رسول خدا (ص) شدند، در حالی که اشک از دیدگانشان جاری بود با این جمله‏ها درد فراق پیامبر را تسکین می‏بخشید: «پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته‏ای بریده شد که جز در مرگ تو چنان گسستنی دیده نشده است. با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام‏های آسمانی از هم گسست. مصیبت رحلت تو دیگر مصیبت‏دیدگان را به شکیبایی وا داشت و همگان را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر تو خود ما را به شکیبایی امر نمی‏کردی، آن‏قدر اشک می‏ریختیم که اشک دیدگان با گریستن بر تو پایان پذیرد، با این همه، دردِ جان‏کاهِ فراق تو همیشه با ما خواهد بود و این اندوه هرگز از ما جدا نخواهد شد و صدالبته که این در مقابل عظمت مصیبت فقدان تو امر ناچیزی است. اما چه می‏شود کرد؟ نه امکان بازگرداندن دوباره زندگی میسر است و نه می‏توان مانع وقوع مرگ شد.

سفارش به عترت و کتاب خدا
پس از برگشتن از «حجه‏الوداع» پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به مناسبت‏های مختلف از رحلت خود سخن به میان می‏آوردند و یاران و پیروانشان را آماده می‏کردند که اوضاع پس از رحلت پیامبر را بتوانند تحمل کنند. نقل می‏کنند در این ایام فراوان خطبه می‏خواندند و مردم را نصیحت می‏کردند و از فتنه‏های پس از خود باخبر می‏ساختند. از جمله به آنها توصیه می‏کردند: «مبادا پس از من از سنت من دست بردارید و به بدعت‏گذاری در دین بپردازید. بدانید که بعد از من با فتنه‏ها و آزمایش‏های زیادی مواجه خواهید شد. اگر می‏خواهید در همه این پیشامدها از خطر در امان باشید، از کتاب خدا و عترت من دست برندارید. ای مردم، من در بین شما این دو چیز را به یادگار می‏گذارم و در روز قیامت از آنها سؤال خواهم کرد».

وداع با مردم
پیامبر اکرم (ص) در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالی‏که علی علیه‏السلام دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابه‏ای را با این عبارت خواندند: «ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعده‏ای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم. ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شرّ و بدی‏ها دور نمی‏شود. کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را به‏دست نمی‏آورد. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد. منِ پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم هلاک خواهم شد».

آخرین نماز جماعت پیامبر(ص)
همان‏گونه که پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم اولین نماز را به همراه حضرت خدیجه و علی بن ابیطالب علیه‏السلام به جماعت خواندند، در پایان عمر مبارکشان نیز آخرین نماز را در مسجد و به جماعت به جای آوردند. نقل کرده‏اند در آخرین ساعات حیات رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در حالی که در بستر بیماری بودند ناگهان صدای اذان بلال حبشی را شنیدند و متوجه شدند وقت نماز فرا رسیده است. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به علی بن ابیطالب علیهما السلام و فضل بن عباس فرمودند: «کمک کنید تا به مسجد بروم». چون به کمک آن‏دو به مسجد رسیدند، نماز را به جماعت به جا آوردند و این آخرین نماز جماعت آن‏حضرت بود. بعد از آن‏که به خانه برگشتند دیری نگذشت که روح مبارکشان به ملکوت اعلا و جوار قرب حضرت حق پرواز کرد.

تأملی در صلوات بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)وآل پاکشان
چراغ هدایت‏گرى بشر، همواره روشن است؛ چنان‏که نام پیامبر اعظم  (ص) جاوید است. روزهاى مقدس خدا، یادواره‏هایى از فضایلند و امروز، رنگ و بوى صلوات گرفته‏ایم. امروز در فضایى آکنده از بغض و غزل‏گریه، دل را قرین عطر صلوات مى‏کنیم و در غمِ گل‏هاى محمدى شریک مى‏شویم. انگیزه‏اى فراهم شده تا با ارج نهادن به تلاش‏هاى بى‏وقفه حبیب خدا، از خوان پر کرامت صلوات بهره‏مند شویم. فرصتى مهیا شده تا پس از بررسى «معناى این ذکر شریف» و «چگونگى درود عرشیان و فرشیان»، و نیز بررسى «صلوات در قرآن کریم» و «نماز»، به مساحت معنوى این ذکر کوتاه بیشتر پى ببریم. از جمله بدانیم: «صلوات گناهان را از میان مى‏برد»، «وسیله برآمده شدن حاجات است»، «فقرزدایى مى‏کند»، «باعث استجابت دعا مى‏شود»، «نقش مهمى در قیامت و در سنجش اعمال دارد» و «در محو شدن گناهان مؤثر است».
با هم به سمت دشت اشراق صلوات گام برمى‏داریم: اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد.

در حزن بى‏شمار
مسجدالنبى در تراکم سوگ‏واژه‏هاى وداع، غمگنانه‏ترین تصویر امروز است. صلوات و محراب و منبر، در جامه اشکند و مهرانگیزترین خانه وحى، در حزن بى‏شمار. صحیفه‏هاى رسولان پیشین، در محضر شریف قرآن با دسته‏گل‏هاى تسلى نشسته‏اند. سرتاسر امروز، دریاى تیره ماتم است. بوى شرجى عزا، سرزمین شعرهاى آیین را فرا گرفته است. بیست و هشتم صفر، پاى هموارترین بیان‏ها را نیز به تیغستان اندوه کشانده است. تاریخ که روزگارى هجرت طربناک پیامبر را تا مدینه عاشق دیده بود، اینک این هجرت غمبار را چگونه روایت کند؟ دستى کو تا غبار تلخ مرثیه را بزداید؟ همه هستى مصیبت زده‏اند. با کوچ زبده وجود، گرداگرد دین برگزیده، شیون‏هایى از تبار غروب است و ماتم‏سرایى. نگاه کن کنار رسالت سبزى که بر دوش قلم نهاده شده، داغ بیست و هشتم صفر را.

معناى صلوات
صلوات در اصل به معناى دعاست و نماز را به دلیل دربرداشتن دعا، «صلاه» مى‏گویند. در عرف، صلاه را بر دو چیز اطلاق مى‏کنند: یکى «درود»، که دعایى خاص است و دیگرى «نماز» که عبادتى مخصوص است.
گفته‏اند حقیقت دعا آن است که بنده با تمام اعضا خدا را بخواند. درود دهنده نیز باید گاه فرستادن صلوات، دلش با زبان موافق باشد و این الفاظ کوتاه و روشن را با تأمّل و توجه جان، همراهى کند.
پژوهش بیشتر در ترجمان صلاه، ما را به احتمال‏هاى دیگرى در این زمینه رهنمون مى‏سازد: گروهى صلاه را از «صله» دانسته‏اند و بر این عقیده‏اند که نمازگزار حقیقى آن است که در حال نماز، از خلق منفصل و به خالق متصل گردد، و درود دهنده کامل نیز آن است که از آثار بدعت، منقطع و به انوار سنت متصل شده باشد. دسته دیگر، ریشه صلاه را «تصلیه» مى‏دانند که به معناى پیروى است. بر این اساس، نمازگزار، پیرو شارع در امر او و درود دهنده، تابع پروردگار و فرشتگان خواهد بود، به فرموده آیه شریف: «إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ». (احزاب: ۵۶)

صلوات در قرآن کریم
قرآن مجید در آیات فراوانى، از آخرین سفیر الهى و این شخصیت پرفروغ عالم هستى، به شکل‏هاى گوناگون سخن گفته و چهره مقدس و ملکوتى‏اش را به تصویر کشیده است. گاه نام مقدسش را با تعظیم یاد مى‏کند. زمانى اطاعت از او را اطاعت از پروردگار و نافرمانى او را نافرمانى خدا برمى‏شمارد. گاهى به وجود پربرکتش سوگند یاد مى‏کند و وقتى دیگر به دفاع از او برمى‏خیزد.
خداى کریم افزون بر بیان اوصاف پیامبراعظم (ص) در قرآن مجید، احترام به آن حضرت را یکى از واجبات مسلمانان برشمرده و در آیاتى، همگان را به این امر مهم و وظیفه شرعى فراخوانده است. از جمله مصداق‏هاى آشکار احترام پیامبر اعظم  (ص)، مسئله صلوات است. جالب این که پروردگار پیش از آنکه چنین دستورى را صادر کند، نخست خود و فرشتگانش براى پیامبر، صلوات مى‏فرستند و سپس مى‏فرمایند: «اى مؤمنان! شما نیز به دلیل اداى احترام و رعایت حقوق رسول خدا (ص)بر او صلوات و درود بفرستید». (احزاب: ۵۶)

پیوند صلوات و نماز
در تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه‏السلام آمده است: «از حقوق نماز این است که پس از نماز، با اعتقاد به اینکه پیامبر و آلش بهترین انتخاب شدگان هستند، بر آنها صلوات بفرستى». از امام صادق علیه‏السلام نیز روایت شده است: «روزه با دادن زکات فطره تمام مى‏شود، همان‏طور که نماز با صلوات بر محمد و آلش به پایان مى‏رسد. کسى که روزه بگیرد و عمدا زکات فطره ندهد، روزه‏اش، روزه نیست، همان‏گونه که اگر کسى نماز بخواند و عمدا صلوات بر محمد و آلش را ترک کند، نمازش، نماز واقعى نخواهد بود».

صلوات، برطرف کننده نیاز
پیامبر اعظم  (ص) مى‏فرمایند: «صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن نیازهایتان است. در این صورت، خدا را از شما راضى مى‏گرداند و اعمالتان را پاکیزه مى‏کند.» امام صادق علیه‏السلام روش خواستن حاجت را این‏گونه شرح مى‏دهد: «هرگاه اراده کردید چیزى از نیازمندى‏هاى دنیا را از خداوند سبحان بخواهید، ابتدا باید خدا را بستایید و سپس بر محمد و آل محمد صلوات بفرستید. آن‏گاه حاجت خود را از خداوند کریم درخواست کنید.» نیز از آن حضرت است که: مردى وارد مسجد شد و پس از به‏جا آوردن نماز، دست به سوى درگاه خدا بلند کرد و نیازهاى خود را طلبید. پیامبر اکرم  (ص) که در مسجد حضور داشت، با مشاهده این وضع فرمودند: این بنده در خواسته خود از خدا تعجیل کرد. سپس شخص دیگرى آمد و دو رکعت نماز گزارد و ثناى خدا را به‏جا آورد. آن‏گاه بر محمد و آل محمد  (ص)صلوات فرستاد و خدمت حضرت رسید. رسول خدا  (ص) به او فرمودند: «دعایت در آستانه اجابت است».

برطرف شدن فقر با صلوات
فرستادن صلوات، توان‏گرى مى‏آورد و فقر را از انسان مى‏زداید. گویند: فقیرى در حال تنگ‏دستى پیامبر را در خواب دید. حضرت به او فرمودند: اگر مى‏خواهى بى‏نیاز شوى و خداوند براى تو از آسمان روزى برساند، بر من صلوات بفرست. پس از این خواب، آن مرد شروع به فرستادن صلوات کرد. چند روزى نگذشته بود که در راه عبور از خرابه‏اى، پایش به خشتى خورد و هنگامى که خشت کنار رفت، ناگهان چشمش به گنجى از طلا افتاد، ولى با خود گفت: پیامبر فرموده که خدا از آسمان برایم روزى خواهد فرستاد. از این رو، به آن دست نَزَد و به خانه رفت. در خانه جریان را براى همسرش تعریف مى‏کرد که به طور اتفاقى مرد یهودى‏اى که همسایه آنها بود، صداى او را از پشت بام شنید و از محل گنج آگاه شد. یهودى، غلام خود را صدا کرد و سراغ گنج رفتند. وقتى به آن محل رسیدند، به غیر از چند مار و عقرب چیزى دیگر ندیدند. یهودى مار و عقرب‏ها را جمع کرد و به قصد انتقام از دروغ‏پردازى آن مردم مسلمان، آنها را به خانه آورد و از سوراخ پشت‏بام به خانه مرد مسلمان ریخت. همه مار و عقرب‏ها دوباره به طلا تبدیل شدند و آن مرد فقیر مسلمان به آرزوى خود رسید و خدا از آسمان برایش روزى فرستاد. یهودى از شدت شگفتى فریاد زد: این چه سرّى است که کوزه پیش من پر از مار و عقرب بود و نزد شما پر از دینار؟ آن مرد مسلمان گفت: پیامبر اکرم  (ص) به من فرمودند: اگر مى‏خواهى بى‏نیاز شوى، بر من صلوات بفرست. در این هنگام مرد یهودى اسلام آورد و مسلمان شد.
اگر از آفت دوران شکسته‏حال شوى
امان طلب ز جناب مقدس نبوى
و گر سهام حوادث تو را نشانه کند
پناه بر به حصار درود مصطفوى

استجابت دعا با صلوات
دعا براى رسیدن به مرحله استجابت، نیازمند صلوات است. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «هر کس، اگر حاجتى داشته باشد، باید اول بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد، سپس حاجت خود را بخواهد و در پایان دعا نیز صلوات بفرستد؛ زیرا حق تعالى، کریم‏تر از آن است که دو طرف دعا را قبول کند و وسط دعا را نپذیرد. صلوات بر محمد و آل محمد  (ص)، حجاب‏ها را برطرف مى‏کند.» بیان دیگر ایشان چنین بر جان‏ها مى‏نشیند: «همیشه میان دعا و مستجاب شدنش، حجابى مى‏آید و مانع مى‏شود، و تا بر محمد  (ص) صلوات فرستاده نشود، آن حجاب برطرف نمى‏گردد».
بى‏بدرقه درود او هیچ دعا
البته به منزل اجابت نرسد

ارتباط پیامبران پیشین با صلوات
صلوات، مهریه حوّا بوده است. در أمالى شیخ صدوق آمده است که حضرت آدم علیه‏السلام ده بار بر پیامبر صلوات فرستاد تا خداوند حوا را به ازدواج او درآورد.
امام هادى علیه‏السلام به عبدالعظیم حسنى فرمودند: حق تعالى ابراهیم را خلیل خود گردانید به دلیل آنکه بسیار بر محمد و آل او صلوات مى‏فرستاد.
خداوند به موسى علیه‏السلام وحى کرد: اى موسى! آیا مى‏خواهى من به تو، از کلامت به تو، از نگاهت به چشم تو، از روحت به بدن تو و از اندیشه‏ات به دل تو نزدیک‏تر باشم؟ موسى علیه‏السلام عرض کرد: آرى. خطاب رسید: اکنون که جویاى این سعادت هستى، بر حبیب من، محمد مصطفى  (ص) صلوات بفرست؛ زیرا صلوات بر او، رحمت و نور است.

صلوات و رنج شیطان
روزى پیامبر اکرم  (ص)از راهى عبور مى‏کرد. شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده است. از او پرسید: چرا به این روز افتاده‏اى؟ گفت: اى رسول خدا! از دست امت تو رنج مى‏برم. پیامبر فرمودند: مگر امت من با تو چه کرده‏اند؟ گفت: امت شما شش ویژگى دارند که من طاقت دیدن آنها را ندارم: اول آنکه هر وقت به هم مى‏رسند، سلام مى‏کنند؛ دوم اینکه با هم مصافحه مى‏کنند؛ سوم آنکه هر کارى مى‏خواهند انجام دهند، ان شاءالله مى‏گویند؛ چهارم از گناهان استغفار مى‏کنند؛ پنجم تا نام شما را مى‏شنوند، صلوات مى‏فرستند و ششم آنکه ابتداى هر کار بسم الله الرحمن الرحیم مى‏گویند.

معرفى منابعى براى پژوهش درباره صلوات
۱. سیدمحمدتقى مقدم، شرح صلوات و فواید و خواص آن، چاپ مشهد.
۲. سید حسن رضوى قمى، درود محمدى  (ص)، چاپ ۱۳۸۵ قمرى.
۳. سید محمد بن زین العابدین رضوى، متخلص به فنائى، صلوات و فضایل آن، چاپ اصفهان.
۴. على درى اصفهانى، حکایت‏هاى شنیدنى از فضایل و آثار صلوات بر محمد و آل محمد  (ص)، انتشارات نبوغ.
۵. على میرخلف زاده، داستان‏هایى از صلوات بر محمد و آل محمد  (ص)، انتشارات مهدى‏یار.
۶. امیرحسین خادمى آملى، ختم صلوات، انتشارات مدین.
۷. احمد بن محمد الحسینى اردکانى، شرح و فضایل صلوات، انتشارات میقات.
در روایتى مى‏خوانیم: «فرداى قیامت در ترازوى عدل الهى، چیزى سنگین‏تر از ذکر صلوات بر محمدو آل محمد  (ص) نیست».

محو شدن گناهان با صلوات
امام رضا علیه‏السلام مى‏فرمایند: «کسى که نمى‏تواند با چیزى گناهانش را پاک کند، پس بر محمد و آل محمد  (ص) زیاد صلوات بفرستد؛ زیرا صلوات، گناهان را نابود مى‏سازد.» امام على علیه‏السلام هم فرموده اند:
«صلوات فرستادن بر پیامبر اعظم  (ص) در محو کردن گناهان، از فرونشانیدن آب بر آتش، شدیدتر است».
در تاریخ آمده است: زنى، پسر نابینا و ناشنوایى داشت. روزى خدمت پیامبر اعظم  (ص) رسید و درخواست کرد بچه او را شفا دهد. حضرت فرمودند: اى زن! اگر مى‏خواهى شفا یابد، بر من صلوات بفرست. آن زن برخاست و در مسیر خانه، هر گامى برمى‏داشت، یک صلوات مى‏فرستاد. هنگامى که به خانه رسید، فرزند خود را سالم دید. پس خدمت پیامبر بازگشت و موضوع شفا یافتن فرزندش را به آن حضرت عرض کرد. حاضران در مجلس، شادمان گشتند. آن‏گاه جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند مى‏فرمایند: همان‏گونه که او را به برکت صلوات شفا دادم، در روز قیامت، گناهان امت تو را نیز به برکت صلوات مى‏آمرزم.
سر خیل رُسُل، شافع روز عَرَصات
بنمود به امت از کَرَم راه نجات
فرمود خدا جمله گناهش بخشد
هر کس که براى من فرستد صلوات

گوشه‏ای از فضایل رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

گوهر حُسن
زمین عربستان، آشنای گام‏های مردی است از جنس آسمان که در نگاهش ملکوت موج می‏زد و آیینش مهرورزی بود. اَبَرمردی که خُلق نیکویش مایه مباهات خدای سبحان و سریر شوکتش بر قلب‏های امتش استوار بود. خلیفه اللهی که کلیددار خزائن الهی و باب رحمت خدا بر زمین بود. پیامبری از جنس مردم که آسمانه نگاهش عرشی بود، ولی بر روی زمین بین بردگان غذا می‏خورد. آری، او رسول عدالت بود و برپا کننده داد که دنیا را توشه خویش نساخت، بلکه بدان غبار غمی از چهره مظلوم زدود.

سیمای پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم
چهره حضرت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم همچون ماه شب چهارده می‏درخشید و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. با این همه، اندوهی همیشگی همچون هاله ماه به دور چهره فروزانش می‏چرخید. رنگ چهره آن حضرت سفید متمایل به سرخی بود. چشمان نافذ ایشان درشت و سیاه بود و ریش مبارکش انبوه بود. حضرت، پیشانی گشاده‏ای داشت. دندان‏های ایشان سفید و برّاق و اندامشان قوی و خوش‏نما بود. در هنگام راه رفتن گویی از بلندی به طرف پایین حرکت می‏کرد. هرگاه دستان مبارکش را به چیزی می‏کشید یا با کسی دست می‏داد، بوی خوش دستش تا مدتی به مشام می‏رسید.

کانون رحمت
خداوند متعالی، رسول گرامی اسلام را رحمتی فراگیر معرفی کرده و خطاب به آن حضرت فرموده است: «تو را نفرستادیم جز آن که می‏خواستیم رحمتی به مردم جهان ارزانی داریم». رسول خدا مظهر رحمت و محبت الهی بود و خود می‏فرمودند: «من به عنوان رحمتی فراگیر برانگیخته شده‏ام». سیره رفتاری آن‏حضرت نیز بر پایه همین محبت بنا شده بود و ایشان با مردم به مهربانی و دل‏سوزی رفتار می‏کرد. خداوند در قرآن کریم، به بهترین شیوه، سیره رفتاری آن حضرت را توصیف کرده و فرموده است: «به موجب لطف و رحمت الهی بر ایشان نرم‏دل شدی که اگر تندخوی و سخت دل بودی، از پیرامونت پراکنده می‏شدند». نیز فرمودند: «هر آینه پیامبری از خود شما به سویتان آمد که رنج‏های شما بر او سخت است و بر هدایت شما اصرار دارد و در مورد مؤمنان رئوف و مهربان است». پیامبری که روز فتح مکه را که بر جان و مال کافران تسلط کامل داشت، روز رحمت نامید و فرمودند: «امروز، روز رحمت و مهربانی است».

پدری مهربان
پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم در انجام رسالت خویش و هدایت مردم از هیچ کوششی فروگذار نبود و در این راه، رنج‏های فراوانی به جان خرید؛ گرسنگی‏ها و تشنگی‏ها، سفر در بیابان‏های طولانی و سوزان، سرزنش‏ها و آزارها، زخم‏ها و جراحت‏ها نمونه بسیار کوچکی از این بلاها به شمار می‏آید. البته اینها، کوچک‏ترین خللی در روح بزرگ و هدف والای ایشان وارد نساخت. ایشان همواره امت خویش را همچون فرزندان و پاره‏های تن خود می‏دانست و برای سعادت و نجات آنها از هلاکت و تباهی، خویش را سخت می‏آزرد و پدرانه به ایشان مهر می‏ورزید. به همین دلیل، خداوند که تأسّف و دل‏سوزی پیامبر را بر کافران و منکران حق مشاهده کرد، وحی فرو فرستاد که: «گویی می‏خواهی جان خود را از شدت غم و اندوهِ اینکه آنها ایمان نمی‏آورند از دست دهی».

بردباری پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم
پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم در مسیر رسالت خویش، با رنج‏های بسیاری روبه‏رو بود. در این میان، کفار قریش برای منصرف ساختن پیامبر از دعوت الهی خویش، از هیچ کاری فروگذار نمی‏کردند؛ به نحوی که با آغاز دعوت آشکار پیامبر، آن حضرت را تحت بدترین فشارهای روانی قرار دادند؛ او را مسخره می‏کردند و کودکان و غلامان خود را برای آزار آن حضرت گسیل می‏داشتند تا بدیشان سنگ بیندازند و بدنش را مجروح سازند. آنها اهانت‏ها و بی‏ادبی‏هایشان را تا جایی رساندند که در حال سجده، شکنبه شتری را بر سر آن حضرت انداختند. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم تمام این صحنه‏ها و آزارها را می‏دید، ولی نفرین نمی‏کرد و می‏فرمودند: «خدایا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنها آگاه نیستند». همین شکیبایی ایشان، موجب گردید که مردمان، گروه گروه به دین او بگروند.

بندگی پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم
شبی حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم در خانه ام‏سلمه بود. نیمه‏های شب، ام سلمه از خواب بیدار شد و پیامبر را در بسترش نیافت. ناگاه متوجه گردید که پیامبر در گوشه اتاق مشغول عبادت است. ایشان دست به دعا برداشته، می‏گرید و می‏گوید: «خدایا! مرا به بدی‏هایی که از آنها رهانیده‏ای برنگردان. خدایا! مرا دشمن شاد نفرما. خدایا! مرا یک لحظه و یک چشم به هم زدن به خود وامگذار». ام سلمه پس از شنیدن این سخنان، بی‏اختیار شروع به گریستن کرد. چون حضرت رسول صدای او را شنید فرمودند: ام‏سلمه! برای چه می‏گریی؟ گفت: یا رسول اللّه‏! چرا نگریم در حالی که شما با آن جایگاه و منزلتی که نزد خدا داری، چنین می‏گویی و می‏گریی؟ حضرت فرمودند: «ای ام سلمه! چگونه ایمن باشم که خداوند متعالی حضرت یونس را به قدر چشم به هم زدنی به خود واگذاشت؛ آمد بر سرش آنچه آمد».

جلوه‏های رفتاری پیامبراعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم

آداب مجلسی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم
حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم در هیچ مجلسی جز با یاد خدا نمی‏نشست و از آن برنمی‏خاست. ایشان در مجالس عمومی جای ویژه‏ای برای خود در نظر نمی‏گرفت. هنگامی که داخل مجلسی می‏شد، در هرجا که خالی بود می‏نشست و مردم را نیز به این کار امر می‏فرمود. با جملات کوتاه و پرمعنا سخن می‏گفت و هیچ گاه سخن دیگری را قطع نمی‏کرد و با کسی مجادله نمی‏نمود. آن گاه که در برابر مخاطب قرار می‏گرفت، به رسم جباران به گوشه چشم به او نمی‏نگریست. معاشرت او در اجتماع چنان ساده و بی‏پیرایه بود که اگر در میان جمعی می‏نشست، شناخته نمی‏شد. مجلس پیامبر، مجلس بردباری، حیا و رازداری بود؛ به نحوی که در حضور ایشان از کسی بَد گفته نمی‏شد و اگر از کسی خطایی سر می‏زد نقل نمی‏گردید. حضرت، به یاران خود بسیار احترام می‏کرد، پاهای خود را بین آنها دراز نمی‏نمود و وقتی مکان مجلسی تنگ می‏شد، برای اصحاب خود جا باز می‏کرد.

هم‏نشینی با مردم
پیامبر با مردم انس می‏گرفت و بزرگ هر قومی را گرامی می‏داشت و می‏فرمودند: «هرگاه بزرگ قومی نزد شما آمد، او را احترام کنید». نیازمندان را بهترین دوست خود می‏شمرد و هرگز فقیری را تحقیر نمی‏کرد. با آنها می‏نشست و از بیمارانشان عیادت می‏کرد و به تشییع جنازه‏های آنها می‏رفت. دعوت همگان را می‏پذیرفت و هدیه آنها را، هرچند کم ارزش قبول می‏کرد. در خوراک و پوشاک با بردگان و کنیزانش امتیازی نداشت و هرگز آزارش به کسی نمی‏رسید.
هرگاه در نماز بود و شخصی نزد او می‏آمد و می‏نشست، نمازش را کوتاه می‏کرد تا حاجت او را جویا شود و در روا کردن آن بکوشد. گاه می‏شد که خدمتکاران مدینه، ظرف‏هایی از آب را بعد از نماز صبح به حضور پیامبر می‏آوردند تا آن را متبرک سازد و چه بسا صبح‏های سردی که حضرت دست خود را داخل آب سرد می‏نمود و اظهار هیچ‏گونه نارضایتی نمی‏کرد.

اخلاق پیامبراعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم
حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم با مردم با خوشرویی برخورد می‏کرد و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. در سلام کردن بر همگان پیشی می‏جست. به روش متکبّران راه نمی‏رفت. در معاشرت با دیگران بسیار مهربان و جذاب بود و با هر شخصی چنان رفتار می‏کرد که می‏پنداشت گرامی‏ترین خلق نزد اوست. اگر با شخصی دست می‏داد، دستش را نمی‏کشید تا آن مرد دستش را بکشد. هنگام سخن گفتن ترشرو نبود و کلمات خشن و ناهنجار به کار نمی‏برد. پیامبر هرگاه فردی از یارانش را غمگین می‏یافت، او را با مِزاح و شوخی خرسند می‏ساخت و می‏فرمودند: «خداوند کسی را که در روی برادرش چهره درهم کشد، دشمن می‏دارد». همچنین از ایشان روایت است که: «محبوب‏ترین و نزدیک‏ترین شما به من در روز قیامت خوش اخلاق‏ترینتان است».

مهربانی با مردم
حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم به بندگان خدا، مهربان بود و می‏فرمودند: «خدای متعالی مهربان است و مهربانی را دوست دارد». سیره‏نویسان پیامبر را این‏گونه توصیف کرده‏اند که: «پیامبر قلبی رقیق داشت و به همه مسلمانان مهر می‏ورزید». از حضرت علی علیه‏السلام در وصف پیامبر نقل است که: «پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم ، نرم‏خوترینِ مردمان بود». در این‏باره انس بن مالک می‏گوید: من در حضور پیامبر بودم که ناگاه مردی اعرابی آمد و عبای آن حضرت را که حاشیه‏ای ضخیم داشت محکم کشید، به نحوی که گردن آن حضرت خراشید. سپس گستاخانه گفت: از مال خدا که در نزد توست به من دِه. پیامبر اندکی سکوت کرد و گفت: مال، مالِ خداست و من بنده خدا هستم. آن‏گاه فرمودند: ای اعرابی این آسیبی را که به من رساندی به تو برسانم؟ اعرابی گفت: نه. پیامبر فرمودند: چرا؟ اعرابی گفت: زیرا تو بدی را با بدی پاسخ نمی‏دهی. پیامبر از سخن او خندید و او را مالی چند بخشید.

کمک به دیگران
پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم در همه سختی‏ها پا به پای دیگر مسلمانان شرکت داشت و چون دیگران، بخشی از بار مشکلات را به دوش می‏کشید. همین مسئله موجب می‏شد نشاط همکاری و همگامی در مسلمانان فزونی یابد؛ چنان‏که وقتی خبر لشگرکشی احزاب و تهاجم به مدینه به آن حضرت رسید و تصمیم بر آن شد که با کندن خندق، جلو تجاوز آنها را بگیرند، پیامبر خود شخصا مشغول کار شد و بیل و کلنگ می‏زد و گاه کیسه‏های خاک را به دوش می‏کشید.
همچنین نقل است که وقتی کار ساخت نخستین مسجد در مدینه آغاز شد، مسلمانان با شور و علاقه در فراهم کردن وسایل و ساخت آن شرکت کردند و رسول خدا نیز مانند دیگران کار می‏کرد. آنان از «حرّه» سنگ می‏آوردند و حضرت نیز سنگ می‏آورد. وقتی به ایشان می‏گفتند: ای رسول خدا! اجازه بدهید ما این سنگ را ببریم، می‏فرمودند: «من خود این را خواهم برد، شما سنگی دیگر بیاورید».

فروتنی
حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم ، برترین نمونه تواضع با مردم خویش بود. با آنکه والاترین مقام و رتبه را نزد خدای متعالی و مردم داشت، هرگز جز به فروتنی با مردم برخورد نمی‏کرد و همین مسئله، او را در دیدگان مردم بالاتر می‏برد و محبتش را در دل‏ها افزون می‏ساخت.
ابوسعید خدری در توصیف رفتار پیامبر می‏گوید: «رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم خود شتر را علف می‏داد و زانوی آن را می‏بست. خانه را جارو می‏کرد و شیر گوسفند را می‏دوشید. کفش پینه می‏کرد و لباس وصله می‏زد. با خدمتکار خود هم‏غذا می‏شد و چون خدمتکارش در کار آسیا کردن گندم خسته می‏گردید، آن حضرت کار را به عهده می‏گرفت. خود به بازار می‏رفت و خرید می‏کرد و شخصا آنچه خریده بود به خانه حمل می‏کرد. با بزرگ و کوچک دست می‏داد و در برخورد با همه افراد، ثروتمند، فقیر، سیاه، سفید و از هر طبقه و نژاد، در سلام کردن پیشی می‏گرفت».

رسول عدالت
جامعه‏ای که بر اصول عدالت اداره می‏شود، جامعه‏ای استوار و ارزشمند است. در مقابل، آنجا که عدالت ظهور ندارد، انحراف و کفران چنان مردمان را در خود می‏پیچد که هشدارها، فریادها و صدای فرو ریختن بنیان‏ها را نمی‏شنوند. سیره حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم ، سیره عدالت و سخن او عدل و منطقش جدا کننده حق از باطل بود. رسول خدا به هیچ‏یک از نزدیکان خود اجازه نمی‏داد رعایت مساوات را در اجرای حق و قانون برهم زنند. در این باره نقل است که: ام سلمه، همسر پیامبر کنیزی داشت که از اموال قبیله‏ای دزدی کرد. او را برای اجرای حکم نزد پیامبر آوردند. ام سلمه با آن حضرت سخن گفت و شفاعت آن کنیز را کرد، ولی پیامبر به وی فرمودند: «ای ام‏سلمه! این حدّی از حدود خداوند است که ضایع نمی‏گردد».

مشورت با دیگران
یکی از عوامل موفقیت پیامبر در پیشبرد هدف‏های اسلامی، مشورت با دیگران بود. خداوند متعالی پیامبر را به مشورت سفارش کرد و آن حضرت نیز فراوان با یاران خود مشورت می‏کرد؛ زیرا به خوبی می‏دانست مشورت، مایه الفت اجتماعی، پیوند مردم، ارزش یافتن آنها و مشخص شدن قدر و جایگاهشان در امور اجتماعی است. یکی از نمونه‏های بارز مشورت پیامبر با دیگران، درجنگ احد است که آن حضرت در نحوه مقابله با لشگر قریش، شورای نظامی تشکیل داد و به دیدگاه‏های مختلف را شنید و سرانجام نظر اکثریت را مبنی بر خروج از شهر و مقابله رودر رو با دشمن پذیرفت.

حامی مستضعفان
خاتم پیامبران الهی، خود را از نیازمندان می‏دانست؛ با ایشان هم‏نشین بود و با بیچارگان غذا می‏خورد و با دست به آنها غذا می‏داد. نقل است که: مردم درباره چگونگی تقسیم غنیمت‏های جنگ بدر به اختلاف افتادند. رسول خدا دستور داد همه آنها را به بیت‏المال برگردانند و سپس فرمود که غنیمت‏ها به طور مساوی بین ضعیفان و دیگر اقشار مردم تقسیم شود. سعد بن ابی الوقّاص از این کار ناخشنود شد و گفت: آیا سوارکاری که قوم را حمایت کرده، باید با ضعیف و ناتوان مساوی باشد؟ پیامبر فرمودند: «مگر شما جز به وسیله ضعیفانتان یاری شدید؟»

رعایت نظم و انضباط
پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم ، اسوه نظم و انضباط بود. هنگامی که به منزل می‏رفت، زمان‏های خویش را به سه قسمت تقسیم می‏کرد: قسمتی را برای عبادت خدا، قسمتی را برای اهل خانه خود و قسمتی را به خود اختصاص می‏داد که آن را هم با مردم تقسیم می‏کرد. رسول خدا در همه امور بر رعایت نظم و انضباط تأکید داشت که از آن جمله می‏توان به منظم ساختن صف‏های نماز از سوی ایشان اشاره کرد. ایشان در این باره می‏فرمودند: «صف‏هایتان را منظم کنید و نامرتب نباشید که دل‏هایتان پراکنده می‏شود». همچنین وقتی ابراهیم فرزند آن حضرت از دنیا رفت، پس از دفن او، پیامبر شکافی را که در قبرش وجود داشت با دست خود پر و محکم کرد و فرمودند: «هر یک از شما که کاری انجام می‏دهد، باید آن را محکم و استوار به پایان برساند».

مبارزه با خرافات
اسلام، دین دانش، آگاهی و معرفت است. از این رو، نمی‏تواند با اوهام و خرافات هماهنگ باشد و آنها را ترویج یا در برابرش سکوت کند. پیامبر والامقام اسلام که رسالتی تبلیغی و اجرای شریعت الهی را برعهده داشت، تمام تلاش خویش را در راه آگاهی مردم و سوق دادن آنها به سوی واقعیت‏ها به کار برد. پیش از بعثت حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم ، خرافات بر سرزمین حجاز سایه افکنده و فضای اذهان را تاریک کرده بود، ولی با تلاش پیامبر بسیاری از آنها از صفحه دل و ذهن مردم پاک شود. از آن جمله می‏توان به فوت ابراهیم فرزند پیامبر اشاره کرد که در آن روز به ناگاه خورشید گرفت و در میان مردم مدینه پیچید که خورشید به سبب اندوهی که بر دل پیامبر وارد گردید، گرفته است. گرچه این کار سبب افزایش عقیده و ایمان مردم به پیامبر بود، ولی آن حضرت که قصد سوء استفاده از ناآگاهی مردم نداشت، بر بالای منبر رفت و فرمودند: «خورشید گرفتگی به خاطر مرگ فرزند من نبود، بلکه خورشید و ماه گرفتگی، از آیات الهی است».

احترام به ارزش‏ها
پیامبر گرامی اسلام، در بزرگداشت ارزش‏های انسانی و اخلاقی تمام تلاش خود را به کار می‏بست. برای نمونه، هنگامی که اسیران قبیله «طی» را آوردند، زنی در میان آنها به پاخاست و پیامبر گفت: «به مردم بگو مزاحم من نشوند و با من خوش‏رفتاری کنند؛ زیرا من دختر رئیس قبیله خویش هستم. پدرم کسی بود که به عهد و پیمان‏ها وفادار می‏ماند، اسیران را آزاد و گرسنگان را سیر می‏کرد، به سلام کردن مبادرت می‏ورزید و هرگز نیازمندی را از خود نمی‏راند؛ من دختر حاتم طائی هستم». در این هنگام پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم فرمودند: «این صفاتی که گفتی، نشانه‏های مؤمنان حقیقی است. اگر پدرت مسلمان بود، بر او رحمت می‏فرستادم». سپس فرمودند: «او را رها کنید و کسی مزاحم او نشود؛ زیرا پدرش کسی بوده که مکارم اخلاق را دوست داشته و خداوند مکارم اخلاق را دوست دارد».

شایسته‏سالاری
پیامبر در سپردن امور، فقط شایستگی‏های افراد را ملاک کار خویش می‏ساخت و برخلاف رسم و رسوم زمانه، جوانان شایسته را در مسئولیت‏های مهم به کار می‏گمارد؛ چنان‏که «عَمرو بن حزم» را در حالی که جوانی هفده ساله بود به فرمانداری نَجران در یمن برگزید و «عَتّاب بن اُسیّد» را که جوانی بیست و چند ساله و زاهد و پرهیزکار بود، فرماندار مکه قرار داد. همچنین، فرماندهی سپاهش را به «اُسامه بن زید» که جوانی بیش نبود سپرد. برخی از بزرگان انصار و مهاجر به این مسئله اعتراض کردند، ولی پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم که در بستر بیماری به سر می‏برد، از این نافرمانی به خشم آمد و به مسجد رفت و برفراز منبر فرمودند: «فرماندهی اُسامه را بپذیرید که او شایسته فرماندهی است».

آراستگی پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم
پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم ، مظهر پاکیزگی و آراستگی در میان امت خویش بود و ایشان را بدان امر می‏کرد. آن حضرت در نظافت لباس و پاکی بدن بی‏نظیر بود و بیشتر روزها خود را شست‏وشو می‏داد. به عطر بسیار علاقه داشت و برای خرید آن بیشتر از غذا خرج می‏کرد. از هر راهی که عبور می‏کرد، بوی خوش عطرش می‏وزید. حضرت زیاد مسواک می‏زد و موهایش را با شانه‏ای از عاج شانه می‏فرمود. هنگام بیرون آمدن از منزل، در آینه یا آب نگاه می‏کرد و با آراستگی و زیبایی تمام از خانه خارج می‏شد. در تاریخ آمده که مردی ژولیده مو با ریش بلند و نامنظم خدمت رسول اکرم رفت. حضرت فرمودند: «این مرد روغن پیدا نکرده تا موهایش را صاف و منظم کند؟ بعضی از شما نزد من می‏آیید، در حالی که قیافه شیطان دارید».

پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم و خانواده
انس و الفت، بنیان خانواده است و هر عاملی که سبب استواری آن گردد، در دین اسلام مهم تلقی می‏شود. سیره پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم در بین خانواده خویش بهترین الگو در این زمینه است. در زندگی ایشان، محبت و گذشت از لغزش‏ها، به عنوان دو رکن اساسی برای حفظ بنیان خانواده به چشم می‏خورد. از ایشان در مورد محبت و عشق به همسر روایت است که: «از دنیای شما سه چیز مورد پسند من است: عطر، همسر و نماز؛ البته آرامش و شادابی من در نماز است». پیامبر در خانواده خود مظهر عشق و علاقه به شمار می‏رفت و اصحاب و امت خویش را نیز بدان امر می‏فرمود که: «بهترین شما، نیکوکارترینتان با خانواده‏اش است و من نیکوکارترین شما بر خانواده خویش هستم». پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم هیچ کاری را بر همسران خویش تحمیل ننمود. ایشان کارهای شخصی خود را خود انجام می‏داد و در کارهای منزل هم به همسرانش کمک می‏کرد. همچنین، از هر خطا و لغزشی در خانواده می‏گذشت و کسی را در برابر آن بازخواست نمی‏کرد.

احترام به بانوان
پیش از بعثت پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم ، جامعه عرب ارزشی و منزلتی برای زنان قائل نبود و در مورد حقوق فردی و اجتماعی او کوتاهی می‏کرد. با بعثت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم زنان به جایگاه واقعی خویش دست یافتند. پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم برای بانوان احترام به سزایی قائل بود و همواره امت خویش را به نکوداشت مقام آنها در جامعه فرا می‏خواند.

همسان با کودکان
رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم با شخصیت و کرامتی که داشت، در برابر کودکان، خود را همسان آنان قرار می‏داد با آنها به بازی می‏پرداخت و انس می‏گرفت و می‏فرمودند: «هر کس کودکی دارد، باید با او کودکانه رفتار کند». پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم حسنین علیهماالسلام را بر دوش خود سوار می‏کرد و با آنها به بازی می‏پرداخت. با کودکان انس می‏گرفت و آنها را در آغوش خود می‏کشید و به یاران خود هم توصیه می‏کرد که با فرزندان خود چنین کنند. در این مورد نقل است که: پیامبر روزی دید که حسین علیه‏السلام در کوچه با بچه‏ها در حال بازی است. آغوش باز کرد که او را بگیرد، ولی حسین به این طرف و آن طرف می‏دوید.حضرت نیز در پی او می‏دوید تا وی را بگیرد.

اشعار سعدی در توصیف پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
ماه فرو ماند از جمال محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
سرو نروید به اعتدال محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
وعده دیدار هر کسی به قیامت
لیله اسری شب وصال محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظِلال محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
عرصه گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
و آن‏همه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

سخنان کوتاه از پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

فضیلت کسب حلال
اَلعِبادَهُ سَبْعَهُ اَجْزاءٍ، اَفْضَلُها طَلَبُ الحَلالِ؛
عبادت هفت جزء دارد که با فضیلت‏ترین آن کسب حلال است.

برترین نوع جهاد
اَفْضَلُ جَهادِ اُمَّتی اِنْتظارُ الفَرَجِ؛
برترین جهاد امت من منتظر فرج بودن است.

اهمیت حسن خلق
اَفْضَلُکُم اِیمانا اَحْسَنُکُمْ اَخْلاقا؛
با فضیلت‏ترین شما از نظر ایمان خوش‏اخلاق‏ترینِ شماست.

اثر حسن خلق
حُسْنُ الْخُلْقِ وَ یُثْبِتُ المَوَدَّهَ؛
اخلاق نیکو دوستی را پایدار می‏سازد.

ذم عمل بدون علم
مَنْ عَمِلَ عَلی غَیْرِ عِلْمٍ کانَ ما یُفْسِدُ اَکْثَر مِمّا یُصْلِحُ؛
کسی که بدون آگاهی اقدام به کاری کند، زیان و خراب‏کاری‏اش از اصلاحش بیشتر خواهد بود.

توصیه به کارهای خیر
لا تَعْمَلُ شَیْئا مِنْ الخَیْرِ رِئاءا وَ لا تَدَعَهُ حَیاءا؛
هیچ کار خیری را از روی ریا انجام نده و هرگز به بهانه شرم و حیا کار خیری را ترک مکن.

زهد چیست؟
الزُّهْدُ فِی الدُّنیا قَصْرُ الاَمَلِ وَ شُکْرُ کُلّ نِعْمَهٍ وَالوَرَعُ عَنْ کُلِّ ما حَرَّمَ اللّهُ؛
زهد در دنیا عبارت است از کوتاه کردن آرزوها و سپاس‏گزاردن در برابر همه نعمت‏ها و پرهیز کردن از تمام آنچه خداوند حرام کرده است.

فضیلت بی‏نیازی
نِعْمَ العُونُ عَلی تَقْویَ اللّهِ الغِنی؛
دارایی و بی‏نیازی چه کمک کار خوبی است برای پارسایی.

فضیلت احترام به پدر و مادر
نَظَرُ الوَلَد اِلی والِدَیْه حُبّا لَهُما عِبادَهٌ؛
نگاه کردن فرزند به چهره پدر و مادر از روی محبت عبادت است.

ذم غضب
اَلغَضَبُ یُفْسِدُ الایمانَ کَما یُفْسِدُ الخِلَّ العَسَلَ؛
خشم ایمان را تباه می‏کند همان‏گونه که سرکه عسل را فاسد می‏سازد.

سرنوشت عالم بی‏عمل
مَنْ تَعَلَّمَ العِلْمَ وَ لَمْ یَعْمَلْ بِما فِیهِ حَشَرَهُ اللّهُ یَوْمَ الِقیامَهِ اَعْمی؛
کسی که دانش بیاموزد ولی به آن عمل نکند، خداوند در روز قیامت او را نابینا محشور می‏کند.
منابع:
۱.ماهنامه گلبرگ،ش۲
۲.ماهنامه گلبرگ،ش۲۹(میرصادق سیدنژاد)
۳.ماهنامه گلبرگ،ش۴۹ (منیره زارعان)
۴.ماهنامه گلبرگ،ش۶۱ (حمزه کریم خانی)
۵.ماهنامه گلبرگ،ش۷۳ (مهدی خوئی )
۶.ماهنامه گلبرگ،ش۹۶ (محمدکاظم بدرالدین)
۷. ماهنامه نسل فردا
۸. www. Rasoolnoor.com
۹. www.nabiaazam.com
۱۰. www.payambaraazam.ir

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

متن نوحه زنجیر زنی برای محرم

اعمال ماه محرم از شب و روز اول تا دهم

اعمال ماه محرم از شب و روز اول تا دهمReviewed by پایگاه خبری تحلیلی شرق …