آخرین هشدار پیامبر (ص)
در آخرین ساعتهای زندگی پیامبر (ص) ، وقتی غم و اضطراب و دلهره سراسر مدینه را فرا گرفته بود و یاران باوفای آنحضرت با دیدگانی اشکبار و دلهای آکنده از اندوه در کنار خانه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم جمع شده بودند تا از سرانجام کسالت آنحضرت آگاه شوند، دختر گرامی رسولخدا، حضرت فاطمه علیهاالسلام ، در کنار بستر پدر با قلبی سوزان و دیده گریان به زمزمه کردن اشعاری که حضرت ابوطالب علیهالسلام در وصف آنحضرت سروده بودند مشغول شد. چون به این بیت رسید که میگوید: «[ای صاحب] آن چهره نورانی که به احترام آن مردم از ابرها باران درخواست میکنند و شخصیتی که پناهگاه یتیمان و بیوهزنان و درماندگان است»، ناگهان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم چشم خود را باز کردند و با صدای آهسته به دختر بزرگوارشان فرمودند: دخترم به جای این اشعار آن آیه را تلاوت کن که میگوید: «محمد پیامبر خداست و پیش از او نیز پیامبرانی آمدند و رفتند. آیا اگر او رحلت کند یا کشته شود به آیین و اعتقادات قبلی خود باز میگردید؟ [بدانید] هرکس دست به چنین کاری بزند به خدا زیان نمیرساند».
سخنان امام علی علیهالسلام در سوگ پیامبر (ص)
نقل کردهاند وقتی حضرت علی علیهالسلام بر طبق وصیت پیامبر(ص) پس از رحلت آنحضرت مشغول غسل و کفن رسول خدا (ص) شدند، در حالی که اشک از دیدگانشان جاری بود با این جملهها درد فراق پیامبر را تسکین میبخشید: «پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشتهای بریده شد که جز در مرگ تو چنان گسستنی دیده نشده است. با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیامهای آسمانی از هم گسست. مصیبت رحلت تو دیگر مصیبتدیدگان را به شکیبایی وا داشت و همگان را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر تو خود ما را به شکیبایی امر نمیکردی، آنقدر اشک میریختیم که اشک دیدگان با گریستن بر تو پایان پذیرد، با این همه، دردِ جانکاهِ فراق تو همیشه با ما خواهد بود و این اندوه هرگز از ما جدا نخواهد شد و صدالبته که این در مقابل عظمت مصیبت فقدان تو امر ناچیزی است. اما چه میشود کرد؟ نه امکان بازگرداندن دوباره زندگی میسر است و نه میتوان مانع وقوع مرگ شد.
سفارش به عترت و کتاب خدا
پس از برگشتن از «حجهالوداع» پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به مناسبتهای مختلف از رحلت خود سخن به میان میآوردند و یاران و پیروانشان را آماده میکردند که اوضاع پس از رحلت پیامبر را بتوانند تحمل کنند. نقل میکنند در این ایام فراوان خطبه میخواندند و مردم را نصیحت میکردند و از فتنههای پس از خود باخبر میساختند. از جمله به آنها توصیه میکردند: «مبادا پس از من از سنت من دست بردارید و به بدعتگذاری در دین بپردازید. بدانید که بعد از من با فتنهها و آزمایشهای زیادی مواجه خواهید شد. اگر میخواهید در همه این پیشامدها از خطر در امان باشید، از کتاب خدا و عترت من دست برندارید. ای مردم، من در بین شما این دو چیز را به یادگار میگذارم و در روز قیامت از آنها سؤال خواهم کرد».
وداع با مردم
پیامبر اکرم (ص) در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالیکه علی علیهالسلام دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابهای را با این عبارت خواندند: «ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعدهای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم. ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شرّ و بدیها دور نمیشود. کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را بهدست نمیآورد. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد. منِ پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم هلاک خواهم شد».
آخرین نماز جماعت پیامبر(ص)
همانگونه که پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم اولین نماز را به همراه حضرت خدیجه و علی بن ابیطالب علیهالسلام به جماعت خواندند، در پایان عمر مبارکشان نیز آخرین نماز را در مسجد و به جماعت به جای آوردند. نقل کردهاند در آخرین ساعات حیات رسولخدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حالی که در بستر بیماری بودند ناگهان صدای اذان بلال حبشی را شنیدند و متوجه شدند وقت نماز فرا رسیده است. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به علی بن ابیطالب علیهما السلام و فضل بن عباس فرمودند: «کمک کنید تا به مسجد بروم». چون به کمک آندو به مسجد رسیدند، نماز را به جماعت به جا آوردند و این آخرین نماز جماعت آنحضرت بود. بعد از آنکه به خانه برگشتند دیری نگذشت که روح مبارکشان به ملکوت اعلا و جوار قرب حضرت حق پرواز کرد.
تأملی در صلوات بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)وآل پاکشان
چراغ هدایتگرى بشر، همواره روشن است؛ چنانکه نام پیامبر اعظم (ص) جاوید است. روزهاى مقدس خدا، یادوارههایى از فضایلند و امروز، رنگ و بوى صلوات گرفتهایم. امروز در فضایى آکنده از بغض و غزلگریه، دل را قرین عطر صلوات مىکنیم و در غمِ گلهاى محمدى شریک مىشویم. انگیزهاى فراهم شده تا با ارج نهادن به تلاشهاى بىوقفه حبیب خدا، از خوان پر کرامت صلوات بهرهمند شویم. فرصتى مهیا شده تا پس از بررسى «معناى این ذکر شریف» و «چگونگى درود عرشیان و فرشیان»، و نیز بررسى «صلوات در قرآن کریم» و «نماز»، به مساحت معنوى این ذکر کوتاه بیشتر پى ببریم. از جمله بدانیم: «صلوات گناهان را از میان مىبرد»، «وسیله برآمده شدن حاجات است»، «فقرزدایى مىکند»، «باعث استجابت دعا مىشود»، «نقش مهمى در قیامت و در سنجش اعمال دارد» و «در محو شدن گناهان مؤثر است».
با هم به سمت دشت اشراق صلوات گام برمىداریم: اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد.
در حزن بىشمار
مسجدالنبى در تراکم سوگواژههاى وداع، غمگنانهترین تصویر امروز است. صلوات و محراب و منبر، در جامه اشکند و مهرانگیزترین خانه وحى، در حزن بىشمار. صحیفههاى رسولان پیشین، در محضر شریف قرآن با دستهگلهاى تسلى نشستهاند. سرتاسر امروز، دریاى تیره ماتم است. بوى شرجى عزا، سرزمین شعرهاى آیین را فرا گرفته است. بیست و هشتم صفر، پاى هموارترین بیانها را نیز به تیغستان اندوه کشانده است. تاریخ که روزگارى هجرت طربناک پیامبر را تا مدینه عاشق دیده بود، اینک این هجرت غمبار را چگونه روایت کند؟ دستى کو تا غبار تلخ مرثیه را بزداید؟ همه هستى مصیبت زدهاند. با کوچ زبده وجود، گرداگرد دین برگزیده، شیونهایى از تبار غروب است و ماتمسرایى. نگاه کن کنار رسالت سبزى که بر دوش قلم نهاده شده، داغ بیست و هشتم صفر را.
معناى صلوات
صلوات در اصل به معناى دعاست و نماز را به دلیل دربرداشتن دعا، «صلاه» مىگویند. در عرف، صلاه را بر دو چیز اطلاق مىکنند: یکى «درود»، که دعایى خاص است و دیگرى «نماز» که عبادتى مخصوص است.
گفتهاند حقیقت دعا آن است که بنده با تمام اعضا خدا را بخواند. درود دهنده نیز باید گاه فرستادن صلوات، دلش با زبان موافق باشد و این الفاظ کوتاه و روشن را با تأمّل و توجه جان، همراهى کند.
پژوهش بیشتر در ترجمان صلاه، ما را به احتمالهاى دیگرى در این زمینه رهنمون مىسازد: گروهى صلاه را از «صله» دانستهاند و بر این عقیدهاند که نمازگزار حقیقى آن است که در حال نماز، از خلق منفصل و به خالق متصل گردد، و درود دهنده کامل نیز آن است که از آثار بدعت، منقطع و به انوار سنت متصل شده باشد. دسته دیگر، ریشه صلاه را «تصلیه» مىدانند که به معناى پیروى است. بر این اساس، نمازگزار، پیرو شارع در امر او و درود دهنده، تابع پروردگار و فرشتگان خواهد بود، به فرموده آیه شریف: «إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ». (احزاب: ۵۶)
صلوات در قرآن کریم
قرآن مجید در آیات فراوانى، از آخرین سفیر الهى و این شخصیت پرفروغ عالم هستى، به شکلهاى گوناگون سخن گفته و چهره مقدس و ملکوتىاش را به تصویر کشیده است. گاه نام مقدسش را با تعظیم یاد مىکند. زمانى اطاعت از او را اطاعت از پروردگار و نافرمانى او را نافرمانى خدا برمىشمارد. گاهى به وجود پربرکتش سوگند یاد مىکند و وقتى دیگر به دفاع از او برمىخیزد.
خداى کریم افزون بر بیان اوصاف پیامبراعظم (ص) در قرآن مجید، احترام به آن حضرت را یکى از واجبات مسلمانان برشمرده و در آیاتى، همگان را به این امر مهم و وظیفه شرعى فراخوانده است. از جمله مصداقهاى آشکار احترام پیامبر اعظم (ص)، مسئله صلوات است. جالب این که پروردگار پیش از آنکه چنین دستورى را صادر کند، نخست خود و فرشتگانش براى پیامبر، صلوات مىفرستند و سپس مىفرمایند: «اى مؤمنان! شما نیز به دلیل اداى احترام و رعایت حقوق رسول خدا (ص)بر او صلوات و درود بفرستید». (احزاب: ۵۶)
پیوند صلوات و نماز
در تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیهالسلام آمده است: «از حقوق نماز این است که پس از نماز، با اعتقاد به اینکه پیامبر و آلش بهترین انتخاب شدگان هستند، بر آنها صلوات بفرستى». از امام صادق علیهالسلام نیز روایت شده است: «روزه با دادن زکات فطره تمام مىشود، همانطور که نماز با صلوات بر محمد و آلش به پایان مىرسد. کسى که روزه بگیرد و عمدا زکات فطره ندهد، روزهاش، روزه نیست، همانگونه که اگر کسى نماز بخواند و عمدا صلوات بر محمد و آلش را ترک کند، نمازش، نماز واقعى نخواهد بود».
صلوات، برطرف کننده نیاز
پیامبر اعظم (ص) مىفرمایند: «صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن نیازهایتان است. در این صورت، خدا را از شما راضى مىگرداند و اعمالتان را پاکیزه مىکند.» امام صادق علیهالسلام روش خواستن حاجت را اینگونه شرح مىدهد: «هرگاه اراده کردید چیزى از نیازمندىهاى دنیا را از خداوند سبحان بخواهید، ابتدا باید خدا را بستایید و سپس بر محمد و آل محمد صلوات بفرستید. آنگاه حاجت خود را از خداوند کریم درخواست کنید.» نیز از آن حضرت است که: مردى وارد مسجد شد و پس از بهجا آوردن نماز، دست به سوى درگاه خدا بلند کرد و نیازهاى خود را طلبید. پیامبر اکرم (ص) که در مسجد حضور داشت، با مشاهده این وضع فرمودند: این بنده در خواسته خود از خدا تعجیل کرد. سپس شخص دیگرى آمد و دو رکعت نماز گزارد و ثناى خدا را بهجا آورد. آنگاه بر محمد و آل محمد (ص)صلوات فرستاد و خدمت حضرت رسید. رسول خدا (ص) به او فرمودند: «دعایت در آستانه اجابت است».
برطرف شدن فقر با صلوات
فرستادن صلوات، توانگرى مىآورد و فقر را از انسان مىزداید. گویند: فقیرى در حال تنگدستى پیامبر را در خواب دید. حضرت به او فرمودند: اگر مىخواهى بىنیاز شوى و خداوند براى تو از آسمان روزى برساند، بر من صلوات بفرست. پس از این خواب، آن مرد شروع به فرستادن صلوات کرد. چند روزى نگذشته بود که در راه عبور از خرابهاى، پایش به خشتى خورد و هنگامى که خشت کنار رفت، ناگهان چشمش به گنجى از طلا افتاد، ولى با خود گفت: پیامبر فرموده که خدا از آسمان برایم روزى خواهد فرستاد. از این رو، به آن دست نَزَد و به خانه رفت. در خانه جریان را براى همسرش تعریف مىکرد که به طور اتفاقى مرد یهودىاى که همسایه آنها بود، صداى او را از پشت بام شنید و از محل گنج آگاه شد. یهودى، غلام خود را صدا کرد و سراغ گنج رفتند. وقتى به آن محل رسیدند، به غیر از چند مار و عقرب چیزى دیگر ندیدند. یهودى مار و عقربها را جمع کرد و به قصد انتقام از دروغپردازى آن مردم مسلمان، آنها را به خانه آورد و از سوراخ پشتبام به خانه مرد مسلمان ریخت. همه مار و عقربها دوباره به طلا تبدیل شدند و آن مرد فقیر مسلمان به آرزوى خود رسید و خدا از آسمان برایش روزى فرستاد. یهودى از شدت شگفتى فریاد زد: این چه سرّى است که کوزه پیش من پر از مار و عقرب بود و نزد شما پر از دینار؟ آن مرد مسلمان گفت: پیامبر اکرم (ص) به من فرمودند: اگر مىخواهى بىنیاز شوى، بر من صلوات بفرست. در این هنگام مرد یهودى اسلام آورد و مسلمان شد.
اگر از آفت دوران شکستهحال شوى
امان طلب ز جناب مقدس نبوى
و گر سهام حوادث تو را نشانه کند
پناه بر به حصار درود مصطفوى
استجابت دعا با صلوات
دعا براى رسیدن به مرحله استجابت، نیازمند صلوات است. امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «هر کس، اگر حاجتى داشته باشد، باید اول بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد، سپس حاجت خود را بخواهد و در پایان دعا نیز صلوات بفرستد؛ زیرا حق تعالى، کریمتر از آن است که دو طرف دعا را قبول کند و وسط دعا را نپذیرد. صلوات بر محمد و آل محمد (ص)، حجابها را برطرف مىکند.» بیان دیگر ایشان چنین بر جانها مىنشیند: «همیشه میان دعا و مستجاب شدنش، حجابى مىآید و مانع مىشود، و تا بر محمد (ص) صلوات فرستاده نشود، آن حجاب برطرف نمىگردد».
بىبدرقه درود او هیچ دعا
البته به منزل اجابت نرسد
ارتباط پیامبران پیشین با صلوات
صلوات، مهریه حوّا بوده است. در أمالى شیخ صدوق آمده است که حضرت آدم علیهالسلام ده بار بر پیامبر صلوات فرستاد تا خداوند حوا را به ازدواج او درآورد.
امام هادى علیهالسلام به عبدالعظیم حسنى فرمودند: حق تعالى ابراهیم را خلیل خود گردانید به دلیل آنکه بسیار بر محمد و آل او صلوات مىفرستاد.
خداوند به موسى علیهالسلام وحى کرد: اى موسى! آیا مىخواهى من به تو، از کلامت به تو، از نگاهت به چشم تو، از روحت به بدن تو و از اندیشهات به دل تو نزدیکتر باشم؟ موسى علیهالسلام عرض کرد: آرى. خطاب رسید: اکنون که جویاى این سعادت هستى، بر حبیب من، محمد مصطفى (ص) صلوات بفرست؛ زیرا صلوات بر او، رحمت و نور است.
صلوات و رنج شیطان
روزى پیامبر اکرم (ص)از راهى عبور مىکرد. شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده است. از او پرسید: چرا به این روز افتادهاى؟ گفت: اى رسول خدا! از دست امت تو رنج مىبرم. پیامبر فرمودند: مگر امت من با تو چه کردهاند؟ گفت: امت شما شش ویژگى دارند که من طاقت دیدن آنها را ندارم: اول آنکه هر وقت به هم مىرسند، سلام مىکنند؛ دوم اینکه با هم مصافحه مىکنند؛ سوم آنکه هر کارى مىخواهند انجام دهند، ان شاءالله مىگویند؛ چهارم از گناهان استغفار مىکنند؛ پنجم تا نام شما را مىشنوند، صلوات مىفرستند و ششم آنکه ابتداى هر کار بسم الله الرحمن الرحیم مىگویند.
معرفى منابعى براى پژوهش درباره صلوات
۱. سیدمحمدتقى مقدم، شرح صلوات و فواید و خواص آن، چاپ مشهد.
۲. سید حسن رضوى قمى، درود محمدى (ص)، چاپ ۱۳۸۵ قمرى.
۳. سید محمد بن زین العابدین رضوى، متخلص به فنائى، صلوات و فضایل آن، چاپ اصفهان.
۴. على درى اصفهانى، حکایتهاى شنیدنى از فضایل و آثار صلوات بر محمد و آل محمد (ص)، انتشارات نبوغ.
۵. على میرخلف زاده، داستانهایى از صلوات بر محمد و آل محمد (ص)، انتشارات مهدىیار.
۶. امیرحسین خادمى آملى، ختم صلوات، انتشارات مدین.
۷. احمد بن محمد الحسینى اردکانى، شرح و فضایل صلوات، انتشارات میقات.
در روایتى مىخوانیم: «فرداى قیامت در ترازوى عدل الهى، چیزى سنگینتر از ذکر صلوات بر محمدو آل محمد (ص) نیست».
محو شدن گناهان با صلوات
امام رضا علیهالسلام مىفرمایند: «کسى که نمىتواند با چیزى گناهانش را پاک کند، پس بر محمد و آل محمد (ص) زیاد صلوات بفرستد؛ زیرا صلوات، گناهان را نابود مىسازد.» امام على علیهالسلام هم فرموده اند:
«صلوات فرستادن بر پیامبر اعظم (ص) در محو کردن گناهان، از فرونشانیدن آب بر آتش، شدیدتر است».
در تاریخ آمده است: زنى، پسر نابینا و ناشنوایى داشت. روزى خدمت پیامبر اعظم (ص) رسید و درخواست کرد بچه او را شفا دهد. حضرت فرمودند: اى زن! اگر مىخواهى شفا یابد، بر من صلوات بفرست. آن زن برخاست و در مسیر خانه، هر گامى برمىداشت، یک صلوات مىفرستاد. هنگامى که به خانه رسید، فرزند خود را سالم دید. پس خدمت پیامبر بازگشت و موضوع شفا یافتن فرزندش را به آن حضرت عرض کرد. حاضران در مجلس، شادمان گشتند. آنگاه جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند مىفرمایند: همانگونه که او را به برکت صلوات شفا دادم، در روز قیامت، گناهان امت تو را نیز به برکت صلوات مىآمرزم.
سر خیل رُسُل، شافع روز عَرَصات
بنمود به امت از کَرَم راه نجات
فرمود خدا جمله گناهش بخشد
هر کس که براى من فرستد صلوات
گوشهای از فضایل رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم
گوهر حُسن
زمین عربستان، آشنای گامهای مردی است از جنس آسمان که در نگاهش ملکوت موج میزد و آیینش مهرورزی بود. اَبَرمردی که خُلق نیکویش مایه مباهات خدای سبحان و سریر شوکتش بر قلبهای امتش استوار بود. خلیفه اللهی که کلیددار خزائن الهی و باب رحمت خدا بر زمین بود. پیامبری از جنس مردم که آسمانه نگاهش عرشی بود، ولی بر روی زمین بین بردگان غذا میخورد. آری، او رسول عدالت بود و برپا کننده داد که دنیا را توشه خویش نساخت، بلکه بدان غبار غمی از چهره مظلوم زدود.
سیمای پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم
چهره حضرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم همچون ماه شب چهارده میدرخشید و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. با این همه، اندوهی همیشگی همچون هاله ماه به دور چهره فروزانش میچرخید. رنگ چهره آن حضرت سفید متمایل به سرخی بود. چشمان نافذ ایشان درشت و سیاه بود و ریش مبارکش انبوه بود. حضرت، پیشانی گشادهای داشت. دندانهای ایشان سفید و برّاق و اندامشان قوی و خوشنما بود. در هنگام راه رفتن گویی از بلندی به طرف پایین حرکت میکرد. هرگاه دستان مبارکش را به چیزی میکشید یا با کسی دست میداد، بوی خوش دستش تا مدتی به مشام میرسید.
کانون رحمت
خداوند متعالی، رسول گرامی اسلام را رحمتی فراگیر معرفی کرده و خطاب به آن حضرت فرموده است: «تو را نفرستادیم جز آن که میخواستیم رحمتی به مردم جهان ارزانی داریم». رسول خدا مظهر رحمت و محبت الهی بود و خود میفرمودند: «من به عنوان رحمتی فراگیر برانگیخته شدهام». سیره رفتاری آنحضرت نیز بر پایه همین محبت بنا شده بود و ایشان با مردم به مهربانی و دلسوزی رفتار میکرد. خداوند در قرآن کریم، به بهترین شیوه، سیره رفتاری آن حضرت را توصیف کرده و فرموده است: «به موجب لطف و رحمت الهی بر ایشان نرمدل شدی که اگر تندخوی و سخت دل بودی، از پیرامونت پراکنده میشدند». نیز فرمودند: «هر آینه پیامبری از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و بر هدایت شما اصرار دارد و در مورد مؤمنان رئوف و مهربان است». پیامبری که روز فتح مکه را که بر جان و مال کافران تسلط کامل داشت، روز رحمت نامید و فرمودند: «امروز، روز رحمت و مهربانی است».
پدری مهربان
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم در انجام رسالت خویش و هدایت مردم از هیچ کوششی فروگذار نبود و در این راه، رنجهای فراوانی به جان خرید؛ گرسنگیها و تشنگیها، سفر در بیابانهای طولانی و سوزان، سرزنشها و آزارها، زخمها و جراحتها نمونه بسیار کوچکی از این بلاها به شمار میآید. البته اینها، کوچکترین خللی در روح بزرگ و هدف والای ایشان وارد نساخت. ایشان همواره امت خویش را همچون فرزندان و پارههای تن خود میدانست و برای سعادت و نجات آنها از هلاکت و تباهی، خویش را سخت میآزرد و پدرانه به ایشان مهر میورزید. به همین دلیل، خداوند که تأسّف و دلسوزی پیامبر را بر کافران و منکران حق مشاهده کرد، وحی فرو فرستاد که: «گویی میخواهی جان خود را از شدت غم و اندوهِ اینکه آنها ایمان نمیآورند از دست دهی».
بردباری پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم در مسیر رسالت خویش، با رنجهای بسیاری روبهرو بود. در این میان، کفار قریش برای منصرف ساختن پیامبر از دعوت الهی خویش، از هیچ کاری فروگذار نمیکردند؛ به نحوی که با آغاز دعوت آشکار پیامبر، آن حضرت را تحت بدترین فشارهای روانی قرار دادند؛ او را مسخره میکردند و کودکان و غلامان خود را برای آزار آن حضرت گسیل میداشتند تا بدیشان سنگ بیندازند و بدنش را مجروح سازند. آنها اهانتها و بیادبیهایشان را تا جایی رساندند که در حال سجده، شکنبه شتری را بر سر آن حضرت انداختند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم تمام این صحنهها و آزارها را میدید، ولی نفرین نمیکرد و میفرمودند: «خدایا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنها آگاه نیستند». همین شکیبایی ایشان، موجب گردید که مردمان، گروه گروه به دین او بگروند.
بندگی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم
شبی حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله وسلم در خانه امسلمه بود. نیمههای شب، ام سلمه از خواب بیدار شد و پیامبر را در بسترش نیافت. ناگاه متوجه گردید که پیامبر در گوشه اتاق مشغول عبادت است. ایشان دست به دعا برداشته، میگرید و میگوید: «خدایا! مرا به بدیهایی که از آنها رهانیدهای برنگردان. خدایا! مرا دشمن شاد نفرما. خدایا! مرا یک لحظه و یک چشم به هم زدن به خود وامگذار». ام سلمه پس از شنیدن این سخنان، بیاختیار شروع به گریستن کرد. چون حضرت رسول صدای او را شنید فرمودند: امسلمه! برای چه میگریی؟ گفت: یا رسول اللّه! چرا نگریم در حالی که شما با آن جایگاه و منزلتی که نزد خدا داری، چنین میگویی و میگریی؟ حضرت فرمودند: «ای ام سلمه! چگونه ایمن باشم که خداوند متعالی حضرت یونس را به قدر چشم به هم زدنی به خود واگذاشت؛ آمد بر سرش آنچه آمد».
جلوههای رفتاری پیامبراعظم صلیاللهعلیهوآله وسلم
آداب مجلسی پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله وسلم در هیچ مجلسی جز با یاد خدا نمینشست و از آن برنمیخاست. ایشان در مجالس عمومی جای ویژهای برای خود در نظر نمیگرفت. هنگامی که داخل مجلسی میشد، در هرجا که خالی بود مینشست و مردم را نیز به این کار امر میفرمود. با جملات کوتاه و پرمعنا سخن میگفت و هیچ گاه سخن دیگری را قطع نمیکرد و با کسی مجادله نمینمود. آن گاه که در برابر مخاطب قرار میگرفت، به رسم جباران به گوشه چشم به او نمینگریست. معاشرت او در اجتماع چنان ساده و بیپیرایه بود که اگر در میان جمعی مینشست، شناخته نمیشد. مجلس پیامبر، مجلس بردباری، حیا و رازداری بود؛ به نحوی که در حضور ایشان از کسی بَد گفته نمیشد و اگر از کسی خطایی سر میزد نقل نمیگردید. حضرت، به یاران خود بسیار احترام میکرد، پاهای خود را بین آنها دراز نمینمود و وقتی مکان مجلسی تنگ میشد، برای اصحاب خود جا باز میکرد.
همنشینی با مردم
پیامبر با مردم انس میگرفت و بزرگ هر قومی را گرامی میداشت و میفرمودند: «هرگاه بزرگ قومی نزد شما آمد، او را احترام کنید». نیازمندان را بهترین دوست خود میشمرد و هرگز فقیری را تحقیر نمیکرد. با آنها مینشست و از بیمارانشان عیادت میکرد و به تشییع جنازههای آنها میرفت. دعوت همگان را میپذیرفت و هدیه آنها را، هرچند کم ارزش قبول میکرد. در خوراک و پوشاک با بردگان و کنیزانش امتیازی نداشت و هرگز آزارش به کسی نمیرسید.
هرگاه در نماز بود و شخصی نزد او میآمد و مینشست، نمازش را کوتاه میکرد تا حاجت او را جویا شود و در روا کردن آن بکوشد. گاه میشد که خدمتکاران مدینه، ظرفهایی از آب را بعد از نماز صبح به حضور پیامبر میآوردند تا آن را متبرک سازد و چه بسا صبحهای سردی که حضرت دست خود را داخل آب سرد مینمود و اظهار هیچگونه نارضایتی نمیکرد.
اخلاق پیامبراعظم صلیاللهعلیهوآله وسلم
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله وسلم با مردم با خوشرویی برخورد میکرد و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. در سلام کردن بر همگان پیشی میجست. به روش متکبّران راه نمیرفت. در معاشرت با دیگران بسیار مهربان و جذاب بود و با هر شخصی چنان رفتار میکرد که میپنداشت گرامیترین خلق نزد اوست. اگر با شخصی دست میداد، دستش را نمیکشید تا آن مرد دستش را بکشد. هنگام سخن گفتن ترشرو نبود و کلمات خشن و ناهنجار به کار نمیبرد. پیامبر هرگاه فردی از یارانش را غمگین مییافت، او را با مِزاح و شوخی خرسند میساخت و میفرمودند: «خداوند کسی را که در روی برادرش چهره درهم کشد، دشمن میدارد». همچنین از ایشان روایت است که: «محبوبترین و نزدیکترین شما به من در روز قیامت خوش اخلاقترینتان است».
مهربانی با مردم
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله وسلم به بندگان خدا، مهربان بود و میفرمودند: «خدای متعالی مهربان است و مهربانی را دوست دارد». سیرهنویسان پیامبر را اینگونه توصیف کردهاند که: «پیامبر قلبی رقیق داشت و به همه مسلمانان مهر میورزید». از حضرت علی علیهالسلام در وصف پیامبر نقل است که: «پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم ، نرمخوترینِ مردمان بود». در اینباره انس بن مالک میگوید: من در حضور پیامبر بودم که ناگاه مردی اعرابی آمد و عبای آن حضرت را که حاشیهای ضخیم داشت محکم کشید، به نحوی که گردن آن حضرت خراشید. سپس گستاخانه گفت: از مال خدا که در نزد توست به من دِه. پیامبر اندکی سکوت کرد و گفت: مال، مالِ خداست و من بنده خدا هستم. آنگاه فرمودند: ای اعرابی این آسیبی را که به من رساندی به تو برسانم؟ اعرابی گفت: نه. پیامبر فرمودند: چرا؟ اعرابی گفت: زیرا تو بدی را با بدی پاسخ نمیدهی. پیامبر از سخن او خندید و او را مالی چند بخشید.
کمک به دیگران
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله وسلم در همه سختیها پا به پای دیگر مسلمانان شرکت داشت و چون دیگران، بخشی از بار مشکلات را به دوش میکشید. همین مسئله موجب میشد نشاط همکاری و همگامی در مسلمانان فزونی یابد؛ چنانکه وقتی خبر لشگرکشی احزاب و تهاجم به مدینه به آن حضرت رسید و تصمیم بر آن شد که با کندن خندق، جلو تجاوز آنها را بگیرند، پیامبر خود شخصا مشغول کار شد و بیل و کلنگ میزد و گاه کیسههای خاک را به دوش میکشید.
همچنین نقل است که وقتی کار ساخت نخستین مسجد در مدینه آغاز شد، مسلمانان با شور و علاقه در فراهم کردن وسایل و ساخت آن شرکت کردند و رسول خدا نیز مانند دیگران کار میکرد. آنان از «حرّه» سنگ میآوردند و حضرت نیز سنگ میآورد. وقتی به ایشان میگفتند: ای رسول خدا! اجازه بدهید ما این سنگ را ببریم، میفرمودند: «من خود این را خواهم برد، شما سنگی دیگر بیاورید».
فروتنی
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله وسلم ، برترین نمونه تواضع با مردم خویش بود. با آنکه والاترین مقام و رتبه را نزد خدای متعالی و مردم داشت، هرگز جز به فروتنی با مردم برخورد نمیکرد و همین مسئله، او را در دیدگان مردم بالاتر میبرد و محبتش را در دلها افزون میساخت.
ابوسعید خدری در توصیف رفتار پیامبر میگوید: «رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم خود شتر را علف میداد و زانوی آن را میبست. خانه را جارو میکرد و شیر گوسفند را میدوشید. کفش پینه میکرد و لباس وصله میزد. با خدمتکار خود همغذا میشد و چون خدمتکارش در کار آسیا کردن گندم خسته میگردید، آن حضرت کار را به عهده میگرفت. خود به بازار میرفت و خرید میکرد و شخصا آنچه خریده بود به خانه حمل میکرد. با بزرگ و کوچک دست میداد و در برخورد با همه افراد، ثروتمند، فقیر، سیاه، سفید و از هر طبقه و نژاد، در سلام کردن پیشی میگرفت».
رسول عدالت
جامعهای که بر اصول عدالت اداره میشود، جامعهای استوار و ارزشمند است. در مقابل، آنجا که عدالت ظهور ندارد، انحراف و کفران چنان مردمان را در خود میپیچد که هشدارها، فریادها و صدای فرو ریختن بنیانها را نمیشنوند. سیره حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله وسلم ، سیره عدالت و سخن او عدل و منطقش جدا کننده حق از باطل بود. رسول خدا به هیچیک از نزدیکان خود اجازه نمیداد رعایت مساوات را در اجرای حق و قانون برهم زنند. در این باره نقل است که: ام سلمه، همسر پیامبر کنیزی داشت که از اموال قبیلهای دزدی کرد. او را برای اجرای حکم نزد پیامبر آوردند. ام سلمه با آن حضرت سخن گفت و شفاعت آن کنیز را کرد، ولی پیامبر به وی فرمودند: «ای امسلمه! این حدّی از حدود خداوند است که ضایع نمیگردد».
مشورت با دیگران
یکی از عوامل موفقیت پیامبر در پیشبرد هدفهای اسلامی، مشورت با دیگران بود. خداوند متعالی پیامبر را به مشورت سفارش کرد و آن حضرت نیز فراوان با یاران خود مشورت میکرد؛ زیرا به خوبی میدانست مشورت، مایه الفت اجتماعی، پیوند مردم، ارزش یافتن آنها و مشخص شدن قدر و جایگاهشان در امور اجتماعی است. یکی از نمونههای بارز مشورت پیامبر با دیگران، درجنگ احد است که آن حضرت در نحوه مقابله با لشگر قریش، شورای نظامی تشکیل داد و به دیدگاههای مختلف را شنید و سرانجام نظر اکثریت را مبنی بر خروج از شهر و مقابله رودر رو با دشمن پذیرفت.
حامی مستضعفان
خاتم پیامبران الهی، خود را از نیازمندان میدانست؛ با ایشان همنشین بود و با بیچارگان غذا میخورد و با دست به آنها غذا میداد. نقل است که: مردم درباره چگونگی تقسیم غنیمتهای جنگ بدر به اختلاف افتادند. رسول خدا دستور داد همه آنها را به بیتالمال برگردانند و سپس فرمود که غنیمتها به طور مساوی بین ضعیفان و دیگر اقشار مردم تقسیم شود. سعد بن ابی الوقّاص از این کار ناخشنود شد و گفت: آیا سوارکاری که قوم را حمایت کرده، باید با ضعیف و ناتوان مساوی باشد؟ پیامبر فرمودند: «مگر شما جز به وسیله ضعیفانتان یاری شدید؟»
رعایت نظم و انضباط
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله وسلم ، اسوه نظم و انضباط بود. هنگامی که به منزل میرفت، زمانهای خویش را به سه قسمت تقسیم میکرد: قسمتی را برای عبادت خدا، قسمتی را برای اهل خانه خود و قسمتی را به خود اختصاص میداد که آن را هم با مردم تقسیم میکرد. رسول خدا در همه امور بر رعایت نظم و انضباط تأکید داشت که از آن جمله میتوان به منظم ساختن صفهای نماز از سوی ایشان اشاره کرد. ایشان در این باره میفرمودند: «صفهایتان را منظم کنید و نامرتب نباشید که دلهایتان پراکنده میشود». همچنین وقتی ابراهیم فرزند آن حضرت از دنیا رفت، پس از دفن او، پیامبر شکافی را که در قبرش وجود داشت با دست خود پر و محکم کرد و فرمودند: «هر یک از شما که کاری انجام میدهد، باید آن را محکم و استوار به پایان برساند».
مبارزه با خرافات
اسلام، دین دانش، آگاهی و معرفت است. از این رو، نمیتواند با اوهام و خرافات هماهنگ باشد و آنها را ترویج یا در برابرش سکوت کند. پیامبر والامقام اسلام که رسالتی تبلیغی و اجرای شریعت الهی را برعهده داشت، تمام تلاش خویش را در راه آگاهی مردم و سوق دادن آنها به سوی واقعیتها به کار برد. پیش از بعثت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله وسلم ، خرافات بر سرزمین حجاز سایه افکنده و فضای اذهان را تاریک کرده بود، ولی با تلاش پیامبر بسیاری از آنها از صفحه دل و ذهن مردم پاک شود. از آن جمله میتوان به فوت ابراهیم فرزند پیامبر اشاره کرد که در آن روز به ناگاه خورشید گرفت و در میان مردم مدینه پیچید که خورشید به سبب اندوهی که بر دل پیامبر وارد گردید، گرفته است. گرچه این کار سبب افزایش عقیده و ایمان مردم به پیامبر بود، ولی آن حضرت که قصد سوء استفاده از ناآگاهی مردم نداشت، بر بالای منبر رفت و فرمودند: «خورشید گرفتگی به خاطر مرگ فرزند من نبود، بلکه خورشید و ماه گرفتگی، از آیات الهی است».
احترام به ارزشها
پیامبر گرامی اسلام، در بزرگداشت ارزشهای انسانی و اخلاقی تمام تلاش خود را به کار میبست. برای نمونه، هنگامی که اسیران قبیله «طی» را آوردند، زنی در میان آنها به پاخاست و پیامبر گفت: «به مردم بگو مزاحم من نشوند و با من خوشرفتاری کنند؛ زیرا من دختر رئیس قبیله خویش هستم. پدرم کسی بود که به عهد و پیمانها وفادار میماند، اسیران را آزاد و گرسنگان را سیر میکرد، به سلام کردن مبادرت میورزید و هرگز نیازمندی را از خود نمیراند؛ من دختر حاتم طائی هستم». در این هنگام پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم فرمودند: «این صفاتی که گفتی، نشانههای مؤمنان حقیقی است. اگر پدرت مسلمان بود، بر او رحمت میفرستادم». سپس فرمودند: «او را رها کنید و کسی مزاحم او نشود؛ زیرا پدرش کسی بوده که مکارم اخلاق را دوست داشته و خداوند مکارم اخلاق را دوست دارد».
شایستهسالاری
پیامبر در سپردن امور، فقط شایستگیهای افراد را ملاک کار خویش میساخت و برخلاف رسم و رسوم زمانه، جوانان شایسته را در مسئولیتهای مهم به کار میگمارد؛ چنانکه «عَمرو بن حزم» را در حالی که جوانی هفده ساله بود به فرمانداری نَجران در یمن برگزید و «عَتّاب بن اُسیّد» را که جوانی بیست و چند ساله و زاهد و پرهیزکار بود، فرماندار مکه قرار داد. همچنین، فرماندهی سپاهش را به «اُسامه بن زید» که جوانی بیش نبود سپرد. برخی از بزرگان انصار و مهاجر به این مسئله اعتراض کردند، ولی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم که در بستر بیماری به سر میبرد، از این نافرمانی به خشم آمد و به مسجد رفت و برفراز منبر فرمودند: «فرماندهی اُسامه را بپذیرید که او شایسته فرماندهی است».
آراستگی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله وسلم ، مظهر پاکیزگی و آراستگی در میان امت خویش بود و ایشان را بدان امر میکرد. آن حضرت در نظافت لباس و پاکی بدن بینظیر بود و بیشتر روزها خود را شستوشو میداد. به عطر بسیار علاقه داشت و برای خرید آن بیشتر از غذا خرج میکرد. از هر راهی که عبور میکرد، بوی خوش عطرش میوزید. حضرت زیاد مسواک میزد و موهایش را با شانهای از عاج شانه میفرمود. هنگام بیرون آمدن از منزل، در آینه یا آب نگاه میکرد و با آراستگی و زیبایی تمام از خانه خارج میشد. در تاریخ آمده که مردی ژولیده مو با ریش بلند و نامنظم خدمت رسول اکرم رفت. حضرت فرمودند: «این مرد روغن پیدا نکرده تا موهایش را صاف و منظم کند؟ بعضی از شما نزد من میآیید، در حالی که قیافه شیطان دارید».
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم و خانواده
انس و الفت، بنیان خانواده است و هر عاملی که سبب استواری آن گردد، در دین اسلام مهم تلقی میشود. سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم در بین خانواده خویش بهترین الگو در این زمینه است. در زندگی ایشان، محبت و گذشت از لغزشها، به عنوان دو رکن اساسی برای حفظ بنیان خانواده به چشم میخورد. از ایشان در مورد محبت و عشق به همسر روایت است که: «از دنیای شما سه چیز مورد پسند من است: عطر، همسر و نماز؛ البته آرامش و شادابی من در نماز است». پیامبر در خانواده خود مظهر عشق و علاقه به شمار میرفت و اصحاب و امت خویش را نیز بدان امر میفرمود که: «بهترین شما، نیکوکارترینتان با خانوادهاش است و من نیکوکارترین شما بر خانواده خویش هستم». پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم هیچ کاری را بر همسران خویش تحمیل ننمود. ایشان کارهای شخصی خود را خود انجام میداد و در کارهای منزل هم به همسرانش کمک میکرد. همچنین، از هر خطا و لغزشی در خانواده میگذشت و کسی را در برابر آن بازخواست نمیکرد.
احترام به بانوان
پیش از بعثت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله وسلم ، جامعه عرب ارزشی و منزلتی برای زنان قائل نبود و در مورد حقوق فردی و اجتماعی او کوتاهی میکرد. با بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم زنان به جایگاه واقعی خویش دست یافتند. پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله وسلم برای بانوان احترام به سزایی قائل بود و همواره امت خویش را به نکوداشت مقام آنها در جامعه فرا میخواند.
همسان با کودکان
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم با شخصیت و کرامتی که داشت، در برابر کودکان، خود را همسان آنان قرار میداد با آنها به بازی میپرداخت و انس میگرفت و میفرمودند: «هر کس کودکی دارد، باید با او کودکانه رفتار کند». پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم حسنین علیهماالسلام را بر دوش خود سوار میکرد و با آنها به بازی میپرداخت. با کودکان انس میگرفت و آنها را در آغوش خود میکشید و به یاران خود هم توصیه میکرد که با فرزندان خود چنین کنند. در این مورد نقل است که: پیامبر روزی دید که حسین علیهالسلام در کوچه با بچهها در حال بازی است. آغوش باز کرد که او را بگیرد، ولی حسین به این طرف و آن طرف میدوید.حضرت نیز در پی او میدوید تا وی را بگیرد.
اشعار سعدی در توصیف پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
ماه فرو ماند از جمال محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم
سرو نروید به اعتدال محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم
وعده دیدار هر کسی به قیامت
لیله اسری شب وصال محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظِلال محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم
عرصه گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم
و آنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم
سخنان کوتاه از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم
فضیلت کسب حلال
اَلعِبادَهُ سَبْعَهُ اَجْزاءٍ، اَفْضَلُها طَلَبُ الحَلالِ؛
عبادت هفت جزء دارد که با فضیلتترین آن کسب حلال است.
برترین نوع جهاد
اَفْضَلُ جَهادِ اُمَّتی اِنْتظارُ الفَرَجِ؛
برترین جهاد امت من منتظر فرج بودن است.
اهمیت حسن خلق
اَفْضَلُکُم اِیمانا اَحْسَنُکُمْ اَخْلاقا؛
با فضیلتترین شما از نظر ایمان خوشاخلاقترینِ شماست.
اثر حسن خلق
حُسْنُ الْخُلْقِ وَ یُثْبِتُ المَوَدَّهَ؛
اخلاق نیکو دوستی را پایدار میسازد.
ذم عمل بدون علم
مَنْ عَمِلَ عَلی غَیْرِ عِلْمٍ کانَ ما یُفْسِدُ اَکْثَر مِمّا یُصْلِحُ؛
کسی که بدون آگاهی اقدام به کاری کند، زیان و خرابکاریاش از اصلاحش بیشتر خواهد بود.
توصیه به کارهای خیر
لا تَعْمَلُ شَیْئا مِنْ الخَیْرِ رِئاءا وَ لا تَدَعَهُ حَیاءا؛
هیچ کار خیری را از روی ریا انجام نده و هرگز به بهانه شرم و حیا کار خیری را ترک مکن.
زهد چیست؟
الزُّهْدُ فِی الدُّنیا قَصْرُ الاَمَلِ وَ شُکْرُ کُلّ نِعْمَهٍ وَالوَرَعُ عَنْ کُلِّ ما حَرَّمَ اللّهُ؛
زهد در دنیا عبارت است از کوتاه کردن آرزوها و سپاسگزاردن در برابر همه نعمتها و پرهیز کردن از تمام آنچه خداوند حرام کرده است.
فضیلت بینیازی
نِعْمَ العُونُ عَلی تَقْویَ اللّهِ الغِنی؛
دارایی و بینیازی چه کمک کار خوبی است برای پارسایی.
فضیلت احترام به پدر و مادر
نَظَرُ الوَلَد اِلی والِدَیْه حُبّا لَهُما عِبادَهٌ؛
نگاه کردن فرزند به چهره پدر و مادر از روی محبت عبادت است.
ذم غضب
اَلغَضَبُ یُفْسِدُ الایمانَ کَما یُفْسِدُ الخِلَّ العَسَلَ؛
خشم ایمان را تباه میکند همانگونه که سرکه عسل را فاسد میسازد.
سرنوشت عالم بیعمل
مَنْ تَعَلَّمَ العِلْمَ وَ لَمْ یَعْمَلْ بِما فِیهِ حَشَرَهُ اللّهُ یَوْمَ الِقیامَهِ اَعْمی؛
کسی که دانش بیاموزد ولی به آن عمل نکند، خداوند در روز قیامت او را نابینا محشور میکند.
منابع:
۱.ماهنامه گلبرگ،ش۲
۲.ماهنامه گلبرگ،ش۲۹(میرصادق سیدنژاد)
۳.ماهنامه گلبرگ،ش۴۹ (منیره زارعان)
۴.ماهنامه گلبرگ،ش۶۱ (حمزه کریم خانی)
۵.ماهنامه گلبرگ،ش۷۳ (مهدی خوئی )
۶.ماهنامه گلبرگ،ش۹۶ (محمدکاظم بدرالدین)
۷. ماهنامه نسل فردا
۸. www. Rasoolnoor.com
۹. www.nabiaazam.com
۱۰. www.payambaraazam.ir