نقد فیلم The Lincoln Lawyer (وکیل لینکلن)

نقد فیلم The Lincoln Lawyer (وکیل لینکلن)Reviewed by محمدرضا on May 17Rating: ۵.۰نقد فیلم The Lincoln Lawyer (وکیل لینکلن)نقد فیلم The Lincoln Lawyer (وکیل لینکلن) هنگام ساخت فیلم از روی یک رمان محبوب ۴۰۰ صفحه ای هیجانی/معمایی، موفقیت و یا شکست

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم The Lincoln Lawyer (وکیل لینکلن)

هنگام ساخت فیلم از روی یک رمان محبوب ۴۰۰ صفحه ای هیجانی/معمایی، موفقیت و یا شکست

فیلم بیش از هر چیز بر کیفیت اقتباس فیلم از داستان اصلی وابسته است. داستان های اضافی باید

حذف شوند، روابط بین کاراکتر ها تا آنجا که ممکن است ساده بیان شود و سرعت بیان داستان تا آنجا

که به روند داستان خللی وارد نکند سریع باشد. هیچ الزامی وجود ندارد تا داستان های پیچیده، به

شکلی کاملا سرراست و ساده بیان شوند ولی در هر حال باید به نحوی روایت شوند تا بیننده را در

طول تماشای فیلم مشتاق و علاقه مند به خود نگاه دارد. در گذشته تنها یکی از کتابهای آقای مایکل

کانلی (کارهای خونین) به تصویر کشیده شده بود و آن مورد چیزی نبود جز نا امیدی محض (بخصوص

با در نظر گرفتن وجود کسی مانند کلینت ایستوود در آن فیلم). اما اینبار تلاش بیشتری صرف این فیلم

شده تا آن را به اثری کتابی تر تبدیل کند (برای مثال تکرار دیالوگ های طولانی کتاب کانلی در فیلم را

در نظر بگیرید). وکیل لینکولن تجربه ای است لذت بخش، فیلمی با حال و هوای اقتباس های جان

گریشام که دنیای نویسندگی را به مجرای تصویرگری وصل کرده است.

در یکی از بهترین بازی های دوران حرفه ای متیو مک کانی (شاید بهترین آنها بعد از نقش مقابل آل پاچینو در ۲ نفر برای پول) وی در قالب وکیلی زبردست با نام مایک هلر ظاهر می شود که با اتوموبیل بزرگ خود شهر را در می نوردد و از هر کسی که توانایی پرداخت حق الزحمه خود را دارد دفاع می کند. وقتی او برای دفاع از یک مولتی میلیونر با نام لوئیس رولت (با بازی رایان فیلیپ) که متهم به تجاوز جنسی شده انتخاب می شود در ابتدا فکر می کند که او خوش شانس ترین و خوشبخت ترین وکیل در کارولینای جنوبی است اما هنگامی که حقایق زشت پشت پرده توسط فرانک لوین، مامور تجسس خود او برایش مشخص می شوند، اوضاع به گونه ای دیگر به پیش وی رود. در حقیقت این مورد به هیچ عنوان آن پرونده ای نبود که مایک فکرش را می کرد و هیچ چیز مطابق نقشه او به پیش نمی رفت .علی رقم آنکه دلایل کافی برای اثبات بی گناهی رولت حاضر و آماده هستند، اما تد مینتن (با بازی جاش لوکاس) نماینده داستانی دولت در دادگاه، به هیچ عنوان حاضر به تایید بیگناهی رولت نیست. دلیل این امر نیز بعد از مدتی برای مایک روشن می شود.

فیلم وکیل لینکولن با ضرباهنگی همانند تمام دیگر فیلم های پلیسی-معمایی آغاز می شود اما بعد از مدتی به قالب هیجانی وارد می شود که ما را با انتخاب بین اخلاقیات و یا آنچه که به اصطلاح به صلاح است مواجه می کند. ما قبلا هم در فیلم هایی شاهد تقابل بین اخلاقیات و منافع بوده ایم و شاهد گفته شدن رمز و رازهایی مزخرف از طرف شخصیت های داستان نزد کشیش ها نیز بوده ایم اما شاید اینبار جزو معدود دفعاتی باشد که فیلمی در این ژانر به این میدان وارد می شود. در یک سوم ابتدایی فیلم ما متوجه می شویم که شخصیت رولت گناهکار است. در همین قسمت این نکته برای ما روشن می شود که او نه تنها در این مورد گناهکار است، بلکه در گذشته اعمالی به مراتب شنیع تر و خشن تر نیز مرتکب شده است. در این اوضاع و احوال، دست مایک کاملا بسته است، به دلیل حرفه و اصولی که بیت وکیل و موکل وجود دارد (از قبیل رازداری) وی نمی تواند حقیقت را افشاء کند. علاوه بر آن، او مجبور می شود تا به هر کاری، حتی خارج از توانش دست بزند تا به هر نحوی که شده رای مبنی بر عدم گناهکاری رولت را از دادگاه بگیرد. ناگهان وکیلی که تاکنون به تنها چیزی که در زندگی فکر می کرد پول بود، دچار تحولی از درون در مقابله با سیاه ترین واقعیتی می شود که با آن دست یافته است.

صحنه های مربوط به دادگاه بسیار زیبا و عالی از آب در آمده اند، نه به خاطر اینکه شاهد حضور وکیلی زبردست برای در دست گرفتن اظهارات شاهدان و چرخواندن آراء هیات منصفه ، بلکه به دلیل آنکه این موردی است که وکیل آن (مایک) به شدت دوست دارد تا ببازد. در پشت صحنه مایک به هر دری می زند تا از تله ای که رولت او را در آن گرفتار کرده رهایی پیدا کند اما در جلوی صحنه به بهترین شکل ممکنه وظیفه خود را در نقش یک وکیل انجام می دهد. پایان بندی داستان شاید به نظر بیش از اندازه ساده و شاید کمی سر هم بندی شده به نظر برسد اما آن قدری هم بد نیست که ما با توجه به این موضوع که با فیلمی رمز آلودهیجانی روبر هستیم، نتوانیم ایرادات کوچک عقلانی و نچندان منطقی پایانی فیلم را از ذهن خود بیرون کنیم.

متیو مک کانی با آن تیپ و ظاهر نچندان جذابش و تمایل عجیب اش برای ایفای نقش در انسانهایی تنبل و نچندان پر جنب و جوش، برای خود شهرتی منفی در این زمبنه بدست آورده بود اما او در این فیلم نشان می دهد که با دادن نقشی صحیح به وی، او می تواند استعدادهای خود را در زمینه بازیگری بیش از پیش اثبات کند. در مورد ماریسا تامی هم باید گفت که او یکی از مهم ترین نقش های کتاب اصلی است ولی کاراکتر او در فیلم (در نقش همسر سابق مایک و مادر دختر او) فرصت زیادی برای خودنمایی پیدا نمی کند . ویلیام ایچ میکی نیز مانند همیشه بازی خوب و لذت بخشی از خود به نمایش گذارده است اما زمانکی از فیلم به وی اختصاص داده شده است.رایان فیلیپس هم در نقش یک انسان جامعه ستیز مثل همیشه عالی ظاهر شده است.

دلیل اینکه چرا باید فیلم وکیل لینکلن را دید همان دلیلی است که برای خواندن کتاب نیز صادق است: فیلم نیز همانند کتاب، تریلری معمایی با سرعت بالا و لذت بخش است که شامل چند نقطه چرخش در داستان فیلم نیز هستیم. کارگردان فیلم (برد فرمن) با پیدا کردن و جا انداختن ضرباهنگ مناسب، کارش را با موفقیت انجام داده است. آقای جان رومنو نیز با تدوین عالی خود باعث شده تا آنچه که ما آن را بهترین صحنه های ممکنه می نامیم بر روی پرده سینما حاضر باشند. صحنه پایانی فیلم هم به اعتقاد من با نظر و تایید نویسنده کتاب بوده است. در پایان باید بگویم همانند بهترین فیلم های اقتباس شده از آثار جان گریشام، این فیلم هم از ابتدا تا انتها توجه بیننده را به طور کامل به سمت خود جلب می کند و لحظه ای او را به حال خود نمی گذارد .

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …