نقد فیلم Good Night, And Good Luck

نقد فیلم Good Night, And Good LuckReviewed by محمدرضا on Mar 17Rating: ۵.۰نقد فیلم Good Night And Good Luckنقد فیلم Good Night And Good Luck « شب به خیر و موفق باشید» ( Good Night, and Good Luck) فیلمی درباره‌ی یک گروه از خبرنگاران حرفه‌ای است که

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم Good Night, And Good Luck

« شب به خیر و موفق باشید»(Good Night, and Good Luck) فیلمی درباره‌ی یک گروه از خبرنگاران حرفه‌ای است که

سعی دارند یک سرطان را با دقتی در اندازه‌ی یک عمل جراحی از تن جامعه بردارند. آن‌ها به آزاد‌ی‌های بنیادی جامعه‌ی آمریکا باور دارند و سناتور «جوزف مک‌کارتی» را کسی می‌بینند که توانایی نابود کردن این آزادی‌ها را به اسم دفاع از آن‌ها دارد. چرا که ‌«مک‌کارتی» انسان دروغگو و شیادی است و اطرافیانش را نیز افراد «بله قربان ‌گو» پر کرده اند و هر کسی که مخالف او باشد را نیز خائن می‌پندارند. او برای مدتی قدرت بسیار زیادی را تحت کنترل خود دارد. او دیگران را با قدرت نابود می‌کند و البته در نهایت نیز خودش زیر بار حقیقت خرد می‌شود.

عامل نابودی او خبرنگار تلوزیونی به نام «ادوارد آر. مورو» است، کسی که خبررسانی‌های رادیویی‌ش از لندن باعث شکل‌گیری دوران کاری بزرگی به عنوان معروف‌ترین خبرنگار بستر جدید تلوزیون شد. «مک کارتی» بارها به «مورو» توهین می‌کند. «مورو» جرئت این را دارد که نه بگوید و همچنین سوال بپرسد. او پشتش به تهیه‌کنندگان و خبرنگاران دیگر گرم است و همچنین مدیریت شبکه‌ش یعنی CBS نیز او را حمایت می‌کند حتی اگر به این قیمت باشد که اسپانسرهای خود را از دست بدهند. حتی کار به جایی می‌رسد که «مک کارتی» ادعا می‌کند خود «مورو» عضو یک بنیاد تبهکارانه است.

گاها در بین خود افراد شبکه‌ی CBS این ادعا مطرح می‌شود که «مورو» بی‌طرف بودن خود را از دست داده است و حقیقت‌های هر دو طرف ماجرا را بیان نمی‌کند. او می‌گوید که تنها در حال گزارش دادن حقیقت‌ها است و اگر این حقایق با دنیای فانتزی و زیبای ذهنی «مک کارتی» تضاد دارند، به هیچ‌وجه جانبدارانه نیستند. در سالیان اخیر خبرنگاران کمی جرئت این را داشته اند که همچین موضعی بگیرند اما در دوران اوج خرابی‌های طوفانِ «کاترینا»، برخی خبرنگاران که در صحنه حاضر بودند شهادت دادند که حضور مقامات در صحنه‌ی فاجعه تنها یک داستان خیالی بوده، و آن‌ها نیز گفتند «نه».

«دیوید استراتایرن» شخصیت «مورو» در «شب به خیر و موفق باشید» را ایفا کرده است، بازیگری با سکوت درونی‌ای‌ بسیار دقیق. او توانسته تا بر خلق و خو و رفتار «مورو» تسلط کامل پیدا کند؛ نگاه گوشه‌ی چشمی از زیر ابروهایی که پایین آورده شده اند، نحوه‌ی نشستن کاملاً ثابت و بدون ذره‌ای تحرک و گوش دادن و دیدن دیگران، هوش بالای مخفی شده و قدرت و اراده‌ای که شکننده نیست. او به لحاظ ظاهری و چهره شباهت زیادی به «مورو» ندارد همان‌طور که «فیلیپ سیمور هافمن» چندان شباهتی به «ترومن کاپوتی» ندارد اما هر دوی این بازیگران شخصیت‌های خود را از درون می‌سازند؛ مخفی شدن پشت رفتار مشهوری که قدرت و اراده‌ی آن‌ها را نشان می‌دهد. در این مورد در واقع آن‌ها شبیه به یکدیگرند.

«جورج کلونی» در نقش «فرد فرندلی»، تهیه کننده‌ی «مورو» حضور دارد، کسی که حتی مدت زمانی در دهه ۹۰ نیز فعالیت خود را ادامه داد. «کلونی» همچنین وظیفه‌ی کارگردان و نویسندگی مشترک این فیلم را نیز بر عهده داشت. با توجه به این نکته که پدر «کلونی» خود یک اخبارگوی تلوزیون بوده است، «کلونی» آشنایی زیادی با شکل و سر و ظاهر استودیوهای خبری آن زمان دارد و دیدن اینکه مکان اجرای «مورو» تا چه اندازه کوچک بوده شما را شگفت زده خواهد کرد؛ او خیلی نزدیک به دوربین می‌نشیند، سیگار معروفش همیشه در قاب دوربین در دید است و «فرندلی» نیز پشت دوربین و به حدی نزدیک به «مورو» می‌نشیند که در صورت لزوم می‌تواند با پا به او ضربه بزند. آن‌ها همچنین به عنوان اصحاب رسانه‌ی حرفه‌ای بسیار به یکدیگر نزدیک هستند و عقاید یکسانی نیز درباره‌ی «مک کارتی» دارند. آن‌ها همچنین از این نکته مطلع اند که خطر ترور شدن از سوی سناتورِ «ویسکونتین» آن‌ها را تهدید می‌کند.

دیگر شخصیت کلیدی این اثر مشخصا خود «مک کارتی» است و «جورج کلونی» حرکت بسیار ماهرانه‌ای را در اینجا پیاده کرده است؛ او از تصاویر خبری واقعی «مک کارتی» استفاده می‌کند، به همین دلیل گویی که او نقش خود را در این فیلم بازی کرده است. ترسناک است که وقتی او را در مواقع توپ و تشر زدنش می‌بینیم و همچنین رقت بار است هنگامی که خرد شدن او را هنگام تنش‌های بین ارتش و وی می‌بینیم؛ جایی که رئیس ارتش، «جوزف ولش» در جمله‌ی مشهوری از او پرسید که:«تو اصلا شرافت حالیت میشه؟». حملات سنگین «مک کارتی» به «مورو» گاها عنصر طنز را در نیز خود دارد؛ او ادعا می‌کند که این اخبارگو عضو جامعه‌ی «کارگران صنعتی جهان» است، گروه آنارشیستی که تا آن زمان عملا تنها دست‌مایه‌ی آهنگ‌های محلی نوستالژیک بودند تا اینکه بخواهید ارگانی عملیاتی باشند.

فیلم کاملاً و تمام درباره‌ی سیاست و کار خبری است. حتی خرده‌پیرنگ‌های آن نیز در این باره هستند. برای مثال ما با «شرلی و جو ورشبا» آشنا می‌شویم(با بازی‌هایی از «پاتریسیا کلارکسون» و «رابرت داونی جونیور»)، افرادی که برای تلوزیون CBS کار می‌کنند اما ازدواج خود را مخفی نگه داشته اند چون که طبق سیاست‌های این شرکت استخدام زوج‌ها ممنوعیت دارد. ملاقات‌های کوتاه و ارتباطات جزئی آن‌ها شک خود ما را نیز برمی‌انگیزد و به گونه‌ای بسیار دقیق نشان می‌دهد که «مک کارتینیسم» چگونه عمل می‌کند.

جدا از مسئله‌ی زوج این فیلم، کلیت آن درباره‌ی شرکت خبری CBS است. تمام صحنه‌های فیلم به جز یک صحنه در بار، یک صحنه در یک مهمانی و صحنه‌ای در یک اتاق خواب، تماما در محیط این شبکه‌ اتفاق می‌افتند. «مورو» و «فرندلی» بیشترین حضور خود را در سه مکان مختلف دارند؛ دفتر کار خود، استودیوی تلوزیونی و دفتر کار رئیس‌شان یعنی «ویلیام پلی»(فرانک لانگلا). او کسی است که این شبکه را از ابتدا و با بودجه‌ی شخصی راه انداخته است اما آزادی عمل کاملی به «مورو» داده است.

راستش را بخواهید فیلم واقعا درباره‌ی سواستفاده‌های «مک کارتی» نیست، بلکه بیشتر درباره‌ی روندی است که «مورو» و تیم او طی کردند تا در نهایت سقوط او را رقم بزنند(برخی ممکن است این پروسه‌ی نابودی را تقصیر خود «مک کارتی» بدانند). فیلم شبیه به یک نمایش اخلاقی است؛ نمایشی که ما ا آن یاد می‌گیریم که خبرنگاران چگونه باید رفتار بکنند. این فیلم «مورو» را انسان نترسی نشان می‌دهد اما به هیچ‌وجه چهره‌ی پاک و بی‌نقصی از او ترسیم نمی‌کند. «پلی» این نکته را در می‌یابد که وقتی که «مک کارتی» اعلام کرد «آلگر هیس» به خیانت متهم شده بود، «مورو» می‌دانست که جرم او در واقع شهادت دروغ بوده است اما حرف «مک کارتی» را اصلاح نکرد. «پلی» که به نظر جواب درست را می‌داند، از او سوال می‌کند که آیا از ترس اینکه به حمایت از یک کمونیست متهم شود حقیقت را نگفت؟ او در اینجا نکته‌ی خوبی را بیان می‌کند.

لحظات بامزه‌ی کوچکی نیز در این فیلم وجود دارند. برای مثال، پس از یک اجرای خبری که طبعات خطرناکی می‌توانست در پی داشته باشد، «مورو» صبر می‌کند تا از روی آنتن کنار برود و سپس لب‌هایش گویی که یک حرکت کوچک داشته اند؛ آیا این یک خنده بوده است؟ «دیوید استراتایرن» بازیگر زیرکی است و احساسات «مورو» را کدگذاری شده به مخاطب تحویل می‌دهد. در عوض اما «کلونی» شخصیت خود را بسیار باز و قابل اعتماد نشان داده است.
«جورج کلونی» در نقش کارگردان این فیلم کارهای جالبی انجام داده است. یکی از این‌ها فیلم‌برداری اثر در فرمت سیاه و سفید است که مشخصا تصمیم درستی برای این محیط و اتمسفر بود را که همگامی با آن دوره‌ی زمانی و همچنین درست و حقیقی بودن اثر را نشان می‌دهد. از سوی دیگر نیز به نظر استفاده از تصاویر سیاه و سفید کار غیر قابل اجتنابی به نظر می‌رسد چرا که هم اخبارگویی‌های «مورو» و هم تصاویر «مک کارتی»، هر دو در فرمت سیاه و سفید بوده اند. «کلونی» سعی کرده تا از نزدیک فیلم‌برداری بکند و مردان و زنان را در لباس کاری نشان بدهد که در اتاق‌های نامشخصی مشغول صحبت با یکدیگر هستند. تمامی افراد در تمامی لحظات مشغول سیگار کشیدن هستند.

پیام «جورج کلونی» در این فیلم بسیار واضح است؛ حمله به

شخصیت‌ها کار درستی نیست، مک کارتی یک شیاد و دروغگو

بود و هنگامی که پادشاه لباسی بر تن ندارد و پرچم کشور را

به دور خود می‌بندد، ما باید قیام کنیم. دکتر «ساموئل جانسون»

، شاعر و نویسنده‌ی معروف قرن ۱۸ انگلیسی بود که برای اولین

بار گفت:«وطن پرستی آخرین حربه‌ و پناهگاه یک انسا شیاد

است». این مسئله بسیار ۳۰۰ سال پیش است. فیلم اما از

فردی معاصر یعنی «دوایت آیزنهور» استفاده می‌کند، کسی

که او را در تلوزیون و به هنگام دفاع از یکی از حقوق‌های پایه‌ی

هر آمریکایی به نام Habeas Corpus دیده‌ایم. به راستی چند

نفر از آمریکایی‌ها می‌دانند Habeas Corpus به چه معنا است

و چرا مردم هنوز در تلوزیون در حال صحبت درباره‌ی آن هستند.

۲۰۰۵ |

درام, بیوگرافی, تاریخی |

۹۳ دقیقه |

درجه نمایشی PG

کارگردان: :

George Clooney

نویسنده: :

George Clooney, Grant Heslov

بازیگران:

David Strathairn, George Clooney, Patricia Clarkson

خلاصه داستان :اوایل دهه ی ۱۹۵۰٫ یکی از شناخته شده

ترین مجریان تلویزیونی به نام «ادوارد ر. مارو» (استراتئرن)

رودرروی «سناتور مکارتی» و کمیته ی بررسی فعالیت های

ضد امریکایی می ایستد. «مکارتی» نیز خود «مارو» را به

کمونیست بودن متهم می کند…

About writer

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …