نقد فیلم Gloomy Sunday (یکشنبه غم انگیز)

نقد فیلم Gloomy Sunday (یکشنبه غم انگیز)Reviewed by محمدرضا on May 21Rating: ۵.۰نقد فیلم Gloomy Sunday (یکشنبه غم انگیز)نقد فیلم Gloomy Sunday (یکشنبه غم انگیز) با این وجود فیلم یکشنبه غم انگیز توجه من را به خود جلب کرد و حتی زمانهایی بودن که شدیداٌ درگیر فیلم می شدم

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم Gloomy Sunday (یکشنبه غم انگیز)

با این وجود فیلم یکشنبه غم انگیز توجه من را به خود جلب کرد و حتی زمانهایی بودن که شدیداٌ درگیر فیلم می شدم

.این فیلم روایت یک مثلث عاشقانه به همراه موزیک و یک زن زیبا با   صدایی دلنشین است، تا اینکه سرکله آلمان ها

پیدا می شود و این همان جایی است که همه چیز پیچیده تر می شود.

جالب است که بدانید این فیلم در نیوزلند به مدت یک سال بر روی پرده سینماها بود! داستان فیلم در دهه ۱۹۳۰ در بوداپست رخ می دهد. جایی که لاس زلو اسزالو (جاچیم کراول)، صاحب رستورانی است که برای استیک های فوق العاده اش معروف است. زن مهماندار این رستوران، دختری است بسیار زیبا و جذاب به نام لونا (اریکا ماروسوه)، لاس زلو عاشق این زن است. آنها تصمیم می گیرند برای رستوران یک نوازنده پیانو را استخدام کنند و بعد از یک آزمون از کسانی که شرکت کرده اند شخصی را انتخاب می کنند. نام او آندراس (استفان دیونیزی) است .  آندراس نیز مانند لاس زلو عاشق لونا شده و در مقابل لونا نیز دلباخته آندراس می شود. اما لونا همچنان لاس  را نیز دوست دارد و نمی خواهد که او را نا امید کند و از آنجایی که هر سه نفر آنها به نوعی به یکدیگر علاقه مند هستند تصمیم می گیرند که کنار یکدیگر زندگی کنند!

یک مشتری عادی به نام هانس ویک (بن بیکر) نیز عاشق لونا می شود و از او می خواهد که با او ازدواج کند تا بزرگترین شرکت صادرات و واردات آلمان را تاٌسیس کند و این کار را فقط برای او انجام می دهد . اما  از آنجایی که دیگر جایی برای دیگری وجود ندارد، لونا مجبور می شود که به او جواب رد بدهد.

در همین زمان آندراس آهنگی می نویسد به نام « یکشنبه غم انگیز». این آهنگ به سرعت در جهان معروف می شود و بسیاری از افراد معروف به این رستوران می آیند تا این آهنگ را به صورت زنده ببینند. به زودی داستانی برای این آهنگ ساخته می شود که براساس آن هرکسی که به این آهنگ گوش کند نهایتاً خودکشی می کند. (این موضوع زمانی جالبتر می شود که بفهمیم این داستان واقعیت دارد.) در سال ۱۹۳۳ نوازنده ای به نام رزسو سیریس این آهنگ را ساخت که به سرعت معروف شد. این آهنگ توسط بی بی سی ممنوع شد چرا که به شدت افسرده کننده بود.

در شبی که لونا تقاضای ازدواج هنس را رد می کند، او خودش را از بالای پل به درون رودخانه می اندازد و کسی که او را نجات می دهد کسی نیست جز لاس. حالا دیدید منظورم از ملودرام چی بود؟

با شروع جنگ، نازی ها شروع به کشتار یهودیان می کنند، لاسو که یک یهودی است اصلاً نگران این موضوع نیست چرا که او هرگز در زندگی به مذهب و این جور چیزها فکر نکرده و پایبند هم نیست. با وجود اینکه او فرصت فرار داشت ولی هرگز این کار را نکرد و حتی رستوران او در دوران جنگ نیز مجذوب تر شد. هنس این بار به عنوان یک نظامی آلمانی به آنجا برمی گردد اما اینبار زندگی یهودیان در دستان  اوست. او به لاسو اجازه می دهد که در حمایت از او آنجا بماند.(هنس نیز براساس یک شخصیت واقعی است یک نازی به اسم کارت بیچر که همین مسئولیت را در بوداپست داشت.)

فیلمی که تا این لحظه زیبا و عاشقانه بود ناگهان تبدیل به تراژدی و خیانت می شود. روزهای عشق و دوست داشتن به پایان رسیده است .صحنه های پایانی فیلم احساس عجیبی  را با خود انتقال می دهند: احساس معصومیتی که در ابتدای فیلم شاهد آن بودیم. انتهای فیلم یک پایان ایده آل دارد که می توانست این طور نباشد و هنوز هم فیلم را به عنوان یک اثر جذابتر معرفی  نماید.

ولی داستان اصلی، پایداری شخصیت های ان است که همزمان شجاع و احمق هستند. آندراس احساس خود را مخفی می کند ولی لونا او را به خاطر آسیب پذیری اش دوست دارد. لاسو از معدود کسانی است که در هر موقعیتی آرامش را پیدا کرده و به همه بسیار اعتماد می کند.تبحر بازیگران فیلم در ایفای نقش هایشان، به داستان یک واقعیت قابل لمس را هدیه می کند.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …