نقد فیلم Full Metal Jacket (غلاف تمام فلزی)

نقد فیلم Full Metal Jacket (غلاف تمام فلزی)Reviewed by محمدرضا on May 4Rating: ۵.۰نقد فیلم Full Metal Jacket (غلاف تمام فلزی)نقد فیلم Full Metal Jacket (غلاف تمام فلزی) جنگ شاید یکی از احمقانه‌ترین اختراعات بشریت باشد، اما بدون‌شک معدن طلایی برای نویسندگان

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم Full Metal Jacket (غلاف تمام فلزی)

جنگ شاید یکی از احمقانه‌ترین اختراعات بشریت باشد، اما بدون‌شک معدن طلایی برای نویسندگان و داستان‌پردازان است.

جنگ‌جهانی دوم با میلیون‌ها مرگ انسانی (چه مستقیم و چه غیرمستقیم به دلیل قحطی و بیماری) شاید یکی از بزرگ‌ترین

فجایع بشری باشد، اما باعث شد که هنر وارد دوره‌ای شود که بهترین داستان‌ها را به مخاطب عرضه کند.

 

یکی دیگر از جنگ‌هایی که برای داستان‌پردازان بسیار جذابیت دارد، جنگ ویتنام است. جنگ ویتنام که غالباً بعنوان یکی از خونبارترین و همچنین خاکستری‌ترین جنگ‌ها شناخته می‌شود، به قدری تار و پود سربازان و مردمان دخیل در جنگ را تکان داد که باعث شد بسیاری از آنان دیدگاه خود را به بشریت عوض کنند. یکی از این افراد گوستاو هسفورد بود که پس از اتمام جنگ ویتنام، رمان «نزدیک به انتها» را بر اساس خاطرات خودش در تمرینات و جنگ می‌نویسد. حدود هشت سال پس از انتشار رمان، استنلی کوبریک از آن بعنوان پایه برای خلق یکی از بیادماندنی‌ترین فیلم‌ها درباره جنگ ویتنام استفاده می‌کند: «غلاف تمام فلزی».

 

استنلی کوبریک نیز با ورود به دهه‌ی هشتاد تصمیم گرفت که وارد ژانر جنگ بشود و قدرت کارگردانی خود را به نمایش بگذارد

در دهه‌ی هشتاد، سینما با یک موج جدید روبه‌رو شد. جوانانی که در دهه‌ی شصت و هفتاد با جنگ ویتنام دست و پنجه نرم کرده بودند حال نیازمند سینمایی بودند که برایشان همان خاکستری بودن و همان رنج‌های جنگ ویتنام را یادآور باشد. به این دلیل داستان‌های سینمایی بیشتر به سمت دنیاهای خاکستری و فراتر از خیر و شر رفتند و فیلمسازان سعی کردند که روایت‌هایی را خلق کنند که در آن مخاطب نتواند به راحتی با شخصیت‌های اصلی و اعمالش همذات‌پنداری کند و هرچه که آنان انجام می‌دهد را بعنوان یک کار خوب قبول کند؛ و بهترین مکان برای خلق این دنیا همان چیزی بود که مخاطب را تربیت کرده بود، میدان نبرد ویتنام.

استنلی کوبریک نیز با ورود به دهه‌ی هشتاد تصمیم گرفت که وارد ژانر جنگ بشود و قدرت کارگردانی خود را که پیش از این در فیلم‌های متفاوتی اثبات کرده بود در این ژانر نیز نمایش بدهد. بنابراین با کمک هسفورد داستانی را بر اساس رمان گسترش داد که در آن بتواند تاثیراتی که جنگ در بیست سال بر روی چندین نسل جوانان آمریکایی گذاشت را نمایش بدهد. در فیلم، ما با یک سرباز جوان در پایگاه تمرینات نظامی آشنا می‌شویم که گروهانش در آنجا توسط یک فرمانده نظامی مورد شکنجه قرار می‌گیرد تا همگی آنان بتوانند “بهترین سرباز” برای ارتش آمریکا شوند و سپس ما همین سرباز را در خط مقدم در مقابل سربازان ویتنامی دنبال می‌کنیم.

داستان فیلم به دو بخش تقسیم شده است: بخش تمرینات و بخش نبرد؛ و این دو بخشه شدن داستان به آن یک صدمه جدی وارد کرده. معمولاً در داستان‌هایی که قرار است در دو یا چند بخش روایت شوند، هدف تمامی این بخش‌ها یکسان انتخاب می‌شود تا بین آن‌ها هماهنگی بیشتری نمایان شود؛ اما در غلاف تمام فلزی هر بخش یک هدف جدا را دنبال می‌کند. بخش اول با هدف نشان دادن پروسه‌ای که باعث می‌شود سربازان آمریکایی از جوانان عادی به ماشین‌های کشتار بی‌رحم تبدیل شوند نوشته شده و بخش دوم با هدف نشان دادن تغییر مردم عادی به مهره‌های کوچک در جنگی که بنظر بی‌انتها می‌رسد نوشته شده و در بخش دوم هیچ اشاره‌ای به پروسه و یا تمرینات بخش اول نمی‌شود و حتی سربازانی که در بخش دوم نمایان می‌شوند ماشین‌های کشتار بی‌رحم نیستند، به جز عده‌ای معدود که بنظر می‌رسد هدف کوبریک از نمایش آن‌ها نشان دادن دسته‌ای باشد که از جنگ برای خالی کردن عقده‌های خون‌خواهانه خود استفاده می‌کنند.

 

وسواس بیش از حد کوبریک برای توجه به جزئیات کوچک صحنه باعث شده است که صحنه‌های نبرد در بخش دوم فیلم با وجود آن‌که بنظر ساده و بدون تجملات هستند بسیار تاثیرگذار باشند

با وجود آنکه دوبخشی شدن داستان و فیلم به آن ضربه‌ی محکمی وارد کرده، اما هر بخش به تنهایی دارای ساختاری بسیار مستحکم و روند کاملاً درست است. می‌توان گفت که غلاف تمام فلزی، دو فیلم متفاوت است که پشت سر یکدیگر نمایش داده می‌شوند. البته لازم به ذکر است که بخش اول در کنار یک فیلمنامه قدرتمند از یک عنصر بسیار جذاب دیگر نیز بهره‌مند است: آر. لی ارمی. برخلاف دیگر فیلم‌های کوبریک که معمولاً بازی‌های قدرتمند فراوانی دارند، غلاف تمام فلزی از تیم بازیگری خوبی برخوردار نیست. اکثر بازیگران نقش‌های کلیشه‌ای را بدون کوچکترین تغییری بازی می‌کنند و در بهترین حالت قابل قبول هستند؛ که البته این مشکل در بخش دوم فیلم بیش‌تر نمایان می‌شود زیرا در بخش اول آر. لی ارمی بخاطر قدرت زیادش در بیان دیالوگ‌ها و احساسات شخصیت، دیگر بازیگران را نیز مجبور می‌کند که با او همراه شوند؛ تا جایی که شکاف بزرگی بین بازی میتو موداین، بازیگر شخصیت اصلی، در دو بخش فیلم دیده می‌شود.

در بخش اول، آر. لی ارمی در نقش فرمانده‌ی گروهانی که قرار است این جوانان عادی را تبدیل به ماشین‌های کشتار بکند ظاهر می‌شود و به راحتی بخش اول را از آن خود می‌کند. دیالوگ‌های تند و لحن بسیار خشن ارمی در کنار قاب‌بندی‌های کوبریک برای تاثیرگذارتر کردن این لحن باعث می‌شود که ارمی به همان شدتی که برای سربازان درون فیلم موجودی خطرناک است، برای مخاطب نیز خطرناک باشد. در کنار این نکته، بداهه‌های ارمی که تاثیرگرفته از دوران خدمتش بودند نیز به شخصیتش کمک کرده تا از یک کلیشه به چیزی فراتر تبدیل شود. قدرت ارمی و تاثیر شخصیتش به قدری بالا است که در بخش دوم که او حضور ندارد می‌توان به راحتی جای خالی نقش او را احساس کرد.

از نظر فنی نیز فیلم در یک جایگاه بسیار بالاتر از حد عادی قرار دارد. وسواس بیش از حد کوبریک برای توجه به جزئیات کوچک صحنه باعث شده است که صحنه‌های نبرد در بخش دوم فیلم با وجود آن‌که بنظر ساده و بدون تجملات هستند بسیار تاثیرگذار باشند و در تمامی آن‌ها جزئیات زیادی در هر بار دیدن فیلم کشف شود. استفاده درست کوبریک از قدرت جلوه‌های ویژه‌ای که دهه هشتاد برایش به ارمغان آورده بود باعث می‌شود که فیلم حتی پس از گذشت سال‌ها جلوه‌های ویژه قدیمی یا غیرقابل‌باور نداشته باشد. اما اگر قرار باشد به یک نقطه فنی در این فیلم بعنوان مهم‌ترین نکته اشاره شود، باید نورپردازی فیلم در صدر جدول قرار بگیرد. نورپردازی غلاف تمام فلزی به راحتی بیش از هشتاد درصد فضاسازی فیلم را برعهده دارد. استفاده کوبریک از نورهای سرد برای نشان دادن خشونت بی‌مغز و استفاده از نورهای گرم برای نشان دادن انسانیت از دست رفته سربازان یک روند کاملاً دقیق برای شخصیت‌های فیلم در بخش دوم فراهم می‌کند.

در انتها باید گفت که غلاف تمام فلزی به راحتی می‌توانست یک فیلم ساده‌ی دیگر درباره جنگ ویتنام باشد، اما قدرت آر. لی ارمی در نمایش شخصیتی که در باقی فیلم‌ها معمولاً به کنار رانده می‌شد، نورپردازی کوبریک که در طول بخش دوم شخصیت‌ها را به خوبی نمایش می‌دهد و جلوه‌های ویژه‌ای که خونین بودن و وحشت جنگ ویتنام را به بهترین نحو برای مخاطب ارمغان می‌آورند باعث می‌شود که نام این فیلم برای همیشه در بین بهترین‌های جنگ ویتنام حک شود.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …