نقد فیلم A Space of Odyssey :2001 (۲۰۰۱: ادیسه فضایی)
در طول تاریخ ادبیات علمی تخیلی، نام چند نویسنده را همیشه میتوان در صدر یافت. اچ. جی. ولز به دلیل پیشقدم بودن
در خلق بسیاری از موقعیتهای معروف علمی تخیلی، آیزاک آسیموف به دلیل خلق قوانین مختلفی که در داستانهای علمی
تخیلی تاکنون نیز مورداستفاده قرار گرفتهاند (مانند قوانین سهگانه آسیموف برای روباتها) و آرتور سی.
کلارک به دلیل به شهرت رساندن سفرهای فضایی و کوچکتر کردن فضا برای مخاطبان علمی تخیلی. بنابراین زمانی که آرتور سی. کلارک، که از او بعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان علمی تخیلی نام برده میشود، با استنلی کوبریک همراه میشود، حاصل آن یکی از بهترین فیلمهای علمی تخیلی دهه ۶۰ میلادی است: «۲۰۰۱: ادیسه فضایی».
در پرده سوم فیلم، کوبریک ایدهای را نمایش میدهد که بسیاری از فیلمها و داستانهای علمی تخیلی پس از ۱۹۶۸ از آن بهره میبرند
داستان فیلم، که الهامگرفته از داستان کوتاه «نگهبان» آرتور سی. کلارک است، دنیایی را تصور میکند که در آن بشریت به ماه سفر کرده و در آنجا یک تکه سنگ سیاه بزرگ را کشف کرده و برای یافتن منشا این سنگ یک سفر به نقطهای نامعلوم از کهکشان را آغاز کرده. داستان فیلم تا قبل از پرده سوم بسیار ساده و قابل فهم است. کوبریک با استفاده از تصاویر و با دیالوگ محدود، پیشرفتهای بشریت را از دوران تکامل اولیه تا حتی آینده به خوبی تصویر میکند و موقعیت اولیه را نیز به سادگی بیان میکند. اما آنچه که ۲۰۰۱: ادیسه فضایی را تبدیل به یک فیلم فراتر از یک سفر عادی بدل میکند، پرده سوم و ۲۰ دقیقه انتهایی آن است.
در پرده سوم، کوبریک به یکی از اوجهای کارگردانی دوران کاری خود میرسد. در پرده سوم فیلم، کوبریک ایدهای را نمایش میدهد که بسیاری از فیلمها و داستانهای علمی تخیلی پس از ۱۹۶۸ از آن بهره میبرند؛ تولد یک نژاد جدید از انسان با درک جدیدی از فضای اطرافش. کوبریک این سکانس را تنها با کمک تصویر نمایش میدهد. در پرده سوم فیلم دیالوگ به حداقل خود میرسد و تمام روندی که شخصیت فیلم برای وارد شدن به این نژاد جدید طی میکند را مرحله به مرحله نمایش میدهد تا زمانی که شخصیت اصلی بعنوان کودکی از این نژاد برمیخیزد.
ولی تنها نکته مثبت ۲۰۰۱: ادیسه فضایی داستان آن نیست. شاید آنچه که بیش از هرچیزی به یاد بماند جلوههای ویژه فیلم باشد که جزو بهترینهای دهه بوده و حتی تا کنون نیز جزو بهترین نمونههای جلوههای ویژه میشود از آن نام برد. تلاش فراوان کوبریک و کلارک برای خلق یک تجربهی رئال و واقعی از سفر به فضا در کنار استخدام و استفاده از بهترین ذهنهای خلاق بعنوان مسئولین جلوههای ویژه باعث شده است که فیلم توسط بسیاری از دانشمندان و منتقدان برای به تصویر کشیدن روایتی دقیق و با جزئیات از سفر فضایی مورد تحسین قرار بگیرد.
در «ادیسه فضایی» ستاره اصلی جلوههای ویژه و ایدههای بصری کوبریک و آرتور سی. کلارک هستند
ولی با اینحال، فیلم بدون مشکل نیست. شاید بزرگترین ضربه را به فیلم، تیم بازیگری آن زده باشد. برخلاف اکثر آثار کوبریک، ۲۰۰۱: ادیسه فضایی بار زیادی بر روی دوش بازیگران خود نمیاندازد. در این فیلم ستاره اصلی جلوههای ویژه و ایدههای بصری کوبریک و آرتور سی. کلارک هستند و به این دلیل میتوان دید که کوبریک به بازیگران خود توجه لازم را نشان نداده. بسیاری از شخصیتهای فرعی بدون کوچکترین احساس دیالوگهای خود را بیان میکنند و شخصیتهای اصلی نیز که از دیالوگ کمتری برخوردارند از اجزای صورتشان به درستی استفاده نمیکنند و بنابراین صورتهایی بدون احساس در طول فیلم به وفور مشاهده میشود.
در انتها باید گفت که ۲۰۰۱: ادیسه فضایی فیلمی است که در آن به استنلی کوبریک اجازه داده شده که هر آنچه که میخواهد به تصویر بکشد؛ و به این دلیل نیز کوبریک از تصویر بیشترین استفاده را میکند. فیلم با کمترین حد دیالوگ ممکن و با بازیهایی که شاید بهترین هنرنمایی بازیگرانشان نباشند با این حال تجربهای میدهد که کمترین فیلم در تاریخ سینما میتواند به آن برسد. خلق یک تجربهی واقعی از یک سفر فضایی برای مخاطبی که شاید هیچ گاه پا فراتر از جو زمین نگذارد، در کنار بیان کردن یک داستان نسبتاً پیچیده ولی جذاب علمی تخیلی شاید جزو چند دلیل اولیهای باشد که از نظر بسیاری، ۲۰۰۱: ادیسه فضایی جزو بهترین فیلمهای دهه ۶۰ و چه بسا جزو بهترینهای تاریخ سینما از ابتدا تاکنون است.