نقد فیلم شکل آب (The Shape of Water)(2017)

نقد فیلم شکل آب (The Shape of Water)(2017)Reviewed by محمدرضا on May 6Rating: ۵.۰نقد فیلم شکل آب (The Shape of Water)(2017): شکل مستهلک تکرارنقد فیلم شکل آب (The Shape of Water)(2017): شکل مستهلک تکرار پروسه ی فیلمسازی همیشه در بدنه ی هالیوود تابع یک سنت تثبیت شده است و فیلمسازان در گذر

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم شکل آب (The Shape of Water)(2017): شکل مستهلک تکرار

پروسه ی فیلمسازی همیشه در بدنه ی هالیوود تابع یک سنت تثبیت شده است و فیلمسازان در گذر زمان دائما آن را به

کرسی تکرار می نشانند؛ از فرمول ملودرام گرفته تا کمدی و ترسناک و جناییبه بیانی در سیر تکامل هالیوود، این پدیده ی

صد و اندی ساله اصول های ابتدایی هیچ تغییری نکرده اند و فقط می توان گفت این تکنیک بوده که بر اساس اقتضا زمان

پوسته ی خارجی خود را به شکل های گوناگون عوض کرده است.

اکنون می رویم به سراغ اثر جدید گیلرمو دل تورو که در فستیوال های مختلف مورد ستایش واقع شده و کاندیدای جدی اسکار هم هستدل تورو کارگردانی فانتزی ساز است که جهان مختص خود را در فیلمهایش داردمانند هزارتوی پن، پسر جهنمی و فیلم قبلی اش قلعه ای به رنگ خون که در تمامی آنها به فضاهایی عجیب و غریب با موجودات فرا انسانی می پردازدشکل آب هم اثر جدید او دقیقا در راستای جهان مولفش جریان دارد و همان قصه های سر راست و عامیانه را برای خیل عظیمی از مخاطبان عامی که به اینگونه سینمای فانتزی – ملودرام وابسته اند، نقل می کندفیلم به زندگی دختری بنام الیزا می پردازد که به دلیلی نامفهوم بر اثر زخمهایی بر روی گلویش، لال شده و در این بین در زندگی تنهایش در همسایگی یک پیرمرد تنها با گرایشات همجنسگرایانه، زندگی می کندالیزا مستخدم یک مرکز آزمایشگاهی نظامی در آمریکا بوده و زمان فیلم هم به دهه ی ۵۰ میلادی، در عمق جنگ سرد ایالت متحده و اتحاد جماهیر شوروی بر می گرددالیزا روزی در حین کار کردنش در آزمایشگاه با موجودی عجیب الخلقه که شباهتی به انسان دارد، روبرو شده و کم کم حس وابستگی میان آن دو جریان گرفته و در نهایت به عشق و آزادی و رستگاری منتهی می گردد.

این خط کلی داستان شکل آب استنوع روایتی به شدت تکراری با اسلوبی مستهلک و کهنه شده که در ۸۰ درصد آثار هالیوود از زمان کلاسیک تا به امروز شاهد آن هستیماین روند به ویژه در ژانر ملودرام هالیوودی، به طور یک قانون رعایت می شود و مخاطب از این فیلم به آن فیلم محکوم به نمایش تکرر داستانگویی بوده و فقط در خرده قصه های گوناگون و بازیگران جدید می تواند خط حایلی میان آثار برای خویش فرض کنددر این فیلمها یک سری از موتیف ها دائما بر مدار تکرار جریان دارندیک شخصیت مرد یا زن تنها که در اوایل داستان یک زندگی روتین را سپری کرده، سپس یک کاراکتر خارجی به صورت ناگهانی وارد زندگی اش می شود و در پس این ورود، بحران های جدید و اتفاقات خلق الساعه برای پیشبرد درام و هیجان، به بطن اثر تزریق گشته و سپس به نمایش سانتی مانتالیسم و ملودرام بازی کاراکترها بر می خوریم که این قسمت معمولا یا با بغض و گریه روایت می شود و یا با شادی و خوشحالی کاذبحال در این بین یک چاشنی برای تحریک مخاطب در طول درام کم است و آن آنتاگونیست و شخصیت بد و منفور و بی رحم روایت می باشد که وجودش الزامی است چون در اینصورت درام در نمی آید.

 

در نهایت در پایان این گونه روایت های چرخشی مثل شکل آب ،باید منتظر رستگاری دو عاشق و معشوق و نابودی نیروی خصم باشیم و در انتها داستان در اوج تزریق احساس و امید تمام می شود و چراغ های سالن روشن گشته و اگر به صندلی کناری یا پشتی تان نگاهی بیاندازید قطعا می توانید چند نفر را ببینید که یا اشک شوق می ریزند یا لبخندی از سر رضایت بر لب دارند و در شکل ملودراماتیکش، دو زوج عاشق و معشوق که دستان یکدیگر را گرفته اند و هم اینک خود را در ساحت کاراکترهای عاشق پیشه ی روی پرده فرض می کنندحال سئوال جدی اینجاست که بلاخره در چه زمانی این نوع سبک از قصه گویی پایان خواهد یافت؟؟ یعنی سئوال جدی اینجاست که آیا واقعا خود مدیران کمپانی ها از این موضوع خسته نشده اند که کماکان قصه های تکراری به جلوی دوربین می برند؟

شخصیت الیزا همان کاراکتر آشنای سانتی مانتال مبتذل و مستهلک ژانر پوسیده ی ملودرام هالیوودی استحال چرا مبتذل؟؟ چون اگر یک چیزی دائما تکرار شود و به قول عامیانه گندش را در بیاورد” می شود مبتذل و سخیفوقتی که برای پیشبرد درام و ساختن پرسناژ به سراغ ایده های نو و گونه های مختلف شخصیت پردازی نمی رویم، ژانرمان هر چه که باشد، در نهایت روزی پوسیده خواهد شدحتی اگر کمی بخواهیم از حیطه ی نقد به شکل آب و آثار هم خانواده اش نگاهی بیاندازیم می توان به ضرس قاطع گفت که چنین فیلمهایی قابل نقد هم نیستندچون منتقد چقدر باید در طول زمان نقد تکراری بنویسد؟؟ تحلیلگر در این نوع آثار باید چه چیز جدید فرمیک را مورد کاوش قرار دهد؟؟ نمایش شهرکی استدیویی و پخش نمودن موزیک ها و فیلمهای کلاسیک که فرم نیست، بلکه فقط تکنیک های الکن و بی محتوای مضمون زده ای هستند که فقط می خواهند به شکل سهل انگارانه و ابلهانه ای مخاطب عام را فریب دهند و پولی به جیب بزنند.

اما موضوع تعجب برانگیز در حاشیه ی این فیلم جایزه ی شیر طلایی جشنواره ی ونیز است که به این اثر دم دستی و دسته چندم دوزاری (به قول عواماعطا شدچون از یک جشنواره ی اروپایی چنین توقعی نمی رفت که جایزه ی اصلی اش را به فیلمی دهد که نه از لحاظ ساختار و فرم حرف جدیدی برای گفت دارد و نه از لحاظ سبک روایت و شخصیت پردازیالبته این نوع آثار در خاک آمریکا زیاد تحویل گرفته می شوند چون نه آوانگارد هستند و نه دردسر آفرین و از سوی دیگر مخاطب عام و نوجوانان و بچه ها را هم به سالن ها می کشندبه همین دلیل بعید هم نیست که شکل آب جایزه ی اسکار را هم بگیردچون در وهله ی اول فیلم به یک موضوع حساس و باب میل این سالهای آکادمی و هالیوود پرداخته و آن میکس شدن ارتباط یک همجنسگرای اخته شده در جامعه با یک فرد عادی استاز سوی دیگر تم به اصطلاح فانتزی اثر با آن رمانس بازی ها و موزیکال نمایی اش می تواند دل برخی از ریویو نویس های مجلات زرد و سرخ و آبی و همه رنگ آمریکایی را برباید و از دل ارتباط یک سامسون ماورا طبیعی با دلیله ی امروزی، می شود تاویل های من درآوردی و اجتماعی بیرون کشید.چون در طول فیلم به داستان سامسون و دلیله که دو شخصیت افسانه ای در داستان های یهودی است بارها اشاره می شودالیزا و معشوق عجیب الخلقه اش که کمی هم فیلمساز شکل و قیافه اش را از آواتار جیمز کامرون به عاریه گرفته، احیانا می خواهند نقش یک سامسون و دلیله ی امروزی و آمریکایی را بازی کنند، که چقدر هم پوشالی و مستهلک و ملودرام زده درآمده اندشکل آب در بطن خود چیزی برای گفتن ندارد و بیشتر یک اثر سرکاری است.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …