نقد فیلم دونده هزارتو: درمان مرگ (Maze Runner: The Death Cure)
ه خاطر یک بدشانسی خیلی بزرگ، ساخت قسمت پایانی سهگانه دونده هزارتو (Maze Runner) مدتها به تعویق افتاد.
قسمتهای اول و دوم در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ اکران شدند ولی یک جراحت جدی در صحنه فیلمبرداری برای ستاره فیلم،
«دیلن اوبرایان» باعث توقف و تأخیر در ساخت قسمت سوم این سهگانه، درمان مرگ (The Death Cure) برای مدت نزدیک به
سه سال شد. جمع بندی داستان مناسب و راضی کننده است، هرچند که زمانی به آن میرسیم که بسیار از لحظه حساس
سری فیلم، گذشته است و طرفداران ردش را گم کرده اند.
برای مخاطب عام، داستان Maze Runner: The Death Cure چیزی شبیه ترکیب بازیهای گرسنگی (The Hunger Games) و مردگان متحرک (The Walking Dead) است. دنیا توسط ویروسی همهگیر آلوده شده است و مردم به زامبیهای دیوانهای تبدیل شدهاند؛ مثل همه ویروسهای مرتبط با این موضوع! جمعیت اندکی از مردم که با عنوان ایمن شده (Immune) شناخته شدهاند و جمعیتی دیگر نیز به امید پیدا کردن درمان ویروس، در یک هزارتو نگه داشته میشوند تا مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند. آنها از هزارتو فرار کردند و دنیای بیرون را مشاهده کردند که به یک ویرانه کامل تبدیل شده است. آنها تصمیم گرفتند که بجنگند و کسانی را که حاضر بودند که بقیه بمیرند تا آنها زنده بمانند را پیدا کنند.
در نتیجه یک مأموریت نجات شکل گرفته است که بسیار فوقالعاده و لذتبخش است، حتی اگر شما فراموش کنید که نجات چه کسی و توسط کی و چرا! فیلم شبیه یک نسخه کند و کسلکننده سریع و خشن (Fast And The Furious) است. اکشن دونده هزارتو به شکل مناسبی ترکیب شده و در تمام قسمتهای فیلم موجود است؛ با وجود اینکه خوب به نظر میرسد ولی در طول مدت دو ساعت، کسلکننده و خستهکننده میشود. داستان فیلم به ندرت شما را شگفتزده میکند و شما بعد از دیدن نیم ساعت از فیلم، میتوانید به راحتی پیشبینی کنید که چه کسی میمیرد و چه کسی زنده میماند؛ اما فیلم به اعتماد به نفس، با ضربآهنگ آشنای خود در فیلمهای پیشین به روایت داستان میپردازد. بازیگران فیلم که قرار است نوجوان باشند، همگیشان شبیه افرادی هستند که دهه سوم زندگیشان به سر میبرند؛ با این حال همه آنها بااستعداد و کاریزماتیک هستند؛ پس چه اهمیتی دارد که آنها نزدیک به یک دهه از آن نقشی که در حال بازی کردن آن هستند، بزرگتر به نظر برسند؟ بگزار آنها را در هیجان و اضطراب آخرالزمان رها کنیم!
بیشتر سری فیلمهای نوجوانانه، پایانهای ضعیف و ناامیدکنندهای دارند. بازیهای گرسنگی (The Hunger Games) پایانی در حد یک خط صاف داشت. گرگ و میش (Twilight) به شکل مفتضحانهای به پایان رسید و سنتشکن (Divergent) هیچگاه به پایان نرسید! با اینکه Maze Runner: The Death Cure ، به شکل قابل ملاحظهای کسلکننده است، اما توانسته پایان بسیار بهتری نسبت به بسیاری از فیلمهای هم سبک خودش داشته باشد. پایانی خوب و بیتکلف، همانگونه که سهگانه شروع شده بود.