نقد و بررسی فیلم Red Tails (دم قرمزها)

نقد و بررسی فیلم Red Tails (دم قرمزها)Reviewed by محمدرضا on May 31Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم Red Tails (دم قرمزها)نقد و بررسی فیلم Red Tails (دم قرمزها) هوانوردان تاسکگی* (Tuskegee Airmen) گروهی از خلبان های جنگی سیاهپوست آمریکایی بودند که با وجود جوّ نژادپرستانه ی

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم Red Tails (دم قرمزها)

هوانوردان تاسکگی* (Tuskegee Airmen) گروهی از خلبان های جنگی سیاهپوست

آمریکایی بودند که با وجود جوّ نژادپرستانه ی اردوگاه های نظامی ایالات متحده در طول

جنگ جهانی دوم، دوره ی آموزشی خلبانی را گذرانده و آمادگی و مهارت لازم برای

پرواز با هواپیماهای جنگنده را کسب کردند. این گروه با قابلیت های نظامی و شجاعت

های فراوانی که در نبرد با خلبان های آلمانی از خود نشان دادند، شهرت و اعتبار

بالایی کسب کردند. یکی از موفقیت های بزرگ آنها به دام انداختن و از بین بردن

نخستین جنگنده های توربوجت عملیاتی جهان بود که به نام «شوالیه پرنده آلمان»

یا « مسراشمیت Me 262 / Messerschmitt Me 262*» شناخته می شدند. همراهی

و پشتیبانی هواپیماهای بمب افکن آمریکایی به درخواست خلبان ها هم یکی دیگر

از زمینه های فعالیت آنها بود. موفقیت سیاهپوستان آمریکایی در چنین عملیاتی به

شدت با نتیجه ی به اصطلاح تحقیقی که در آن زمان صورت گرفته بود و در نتیجه ی

آن ادعا می شد که سیاهپوستان از هوش و ذکاوت لازم برای استفاده از دستگاه

های پیچیده برخودار نیستند، در تضاد بود.

دنیای سینما پیش از این هم به روایت سرگذشت هوانوردان تاسکگی پرداخته است.

به یاد ماندنی ترین مورد یک فیلم تلویزیونی با همین نام Tuskegee Airmen است که

سال ۱۹۹۵ در شبکه ی HBO تولید شد. این فیلم تا حد زیادی به واقعیات تاریخی

وفادار بود و عمده ی داستان آن به نشان دادن شرایط آموزش دیدن خلبان ها در

محیط نژادپرستانه ی پادگان های نظامی جنوب آمریکا در دهه ی ۱۹۴۰ می پرداخت.

و حالا جورج لوکاس George Lucas شخصاً بودجه ی تولید یک فیلم اکشن پرهزینه

درباره ی هوانوردان تاسکگی را تهیه کرده و امیدوار است این فیلم تماشاگران بیشتری

داشته باشد. لوکاس ۲۳ سال درگیر پیش تولید و فراهم کردن مقدمات ساخت پروژه ی

«دم قرمزها» Red Tails* بوده و با اینکه Anthony Hemingway فیلم را کارگردانی

کرده است، بایستی ساخته شدن آن را مدیون پشتکار و ثابت قدمی لوکاس دانست.

در این فیلم بیشتر بر جنبه ی “اکشن” و عملیاتی داستان تأکید شده و مستندات

اجتماعی و تاریخی چندانی در آن به چشم نمی خورد که بشود فیلم را یک تریلر

جنگی دانست. بخش عمده ی فیلم به نمایش داگ فایت های هوایی/*dogfight

می پردازد که از زاویه دید خلبان های در حال تعقیب جنگنده های دشمن فیلمبرداری

شده اند. گفتگوهای زمان نبرد تنها شامل چندین نمای بسته از خلبان هاست که

ماسک پرواز زده اند و فرمان های نظامی صادر می کنند. صحنه های احساسی و

دراماتیکی که در خاک اروپا اتفاقات می افتند جانمایه و عمقی ندارند. البته قسمت

های راوی اصطکاکات داخلی در امور اداری بین مقامات رده بالای نیروی هوایی، تا حدودی متأثر کننده هستند.

اشتیاق لوکاس نسبت به نبرد های داگ فایت یکی از خصوصیات شناخته شده ی

اوست و گفته می شود فیلم ” “Wings ساخته ی William Wellman (محصول سال

۱۹۲۷ و برنده ی جایزه ی اسکار) را به دقت مورد بررسی قرار داده و از صحنه هایی

که نبردهای هوایی جنگ جهانی اول را نشان می دهند، به شدت تأثیر گرفته است.

او از این نماها به عنوان الگو و قالبی برای نبردهای داگ فایت فضایی در سری فیلم

های «جنگ ستارگان» Star Wars استفاده کرد. جنگنده های دهه ی ۱۹۴۰ را جایگزین

سفینه های فضایی کنید، آنها را کمی به زمین نزدیک تر کنید، نتیجه ی کار جنبه ی

تماشاگر پسند فیلم حاضر است.

فهرست بلند بالای بازیگران فیلم با اسامی آشنایی مانند Terrence Howard و Cuba Gooding Jr

آغاز می شود. Cuba Gooding Jr در نسخه ی سال ۱۹۹۵ (محصول شبکه ی تلویزیونی

(HBO هم بازی کرده بود و میتوان گفت قابلیت های بازیگری او در آن فیلم که برپایه ی

واقعیات ساخته شده بود، بیشتر به چشم می آمد. تنها شخصیت عادی فیلم Red Tails،

ژنرال لونتز (شخصیتی خیالی) است که  Gerald McRaney- یکی از معدود بازیگران سفید

پوست حاضر در فیلم – نقش وی را ایفا می کند.

Red Tails فیلم سرگرم کننده ای است. به احتمال زیاد تماشاگران از دیدن آن لذت

می برند. صحنه های نبردهای هوایی ماهرانه ساخته شده و هیجان انگیز هستند.

فیلم نشان می دهد که این هوانوردان با قابلیت و شجاع بودند و نقش مهمی در اتحاد

تدریجی نیروهای نظامی کشور ما داشتند. Red Tails  قابلیت این را داشت که مفهومی عمیق تر از این منتقل کند، اما برای این کار لازم بود حال و هوای دورانی که هنوز قوانین جیم کراو/*Jim Crow laws در ایالت های جنوبی آمریکا برقرار بود و این هوانوردان سیاهپوست کودکی خود را زیر سایه ی آن گذرانده بودند، با دقّت بیشتری نشان داده شود. این هوانوردان در مقایسه با خلبان های سفید پوست، مسیر سخت تری در پیش داشتند و البته با وجود تمام فراز و نشیب ها موفق شدند به اوج برسند.

Lucasیک بار در مراسم افتتاحیه ی این فیلم و مجدداً در برنامه ی تلویزیونی The Daily Show گفته است که او شخصاً بودجه ی تولید این فیلم را تهیه کرده است زیرا هالیوود علاقه ای ندارد سرمایه ی هنگفتی صرف فیلم هایی کند که همه ی بازیگران آن سیاهپوست هستند. او در مصاحبه با Jon Stewart مجری این برنامه گفت :”آنها فکر نمی کنند چنین فیلم هایی در خارج از کشور فروش داشته باشند، و ۶۰ درصد سود آنها هم از همین بازار خارجی تأمین می شود. من فیلمنامه را به همه ی آنها نشان دادم، و آنها جواب دادند: نه، ما نمی دانیم چطور برای چنین فیلمی بازار جهانی پیدا کنیم”. او همچنین به طور غیرمستقیم به صحنه های نبردهای هوایی اشاره کرد: “ساخت این فیلم درست مانند آن است که می خواهید قسمت هفتم جنگ ستارگان را بسازید!”

گفته های لوکاس درست است، شکی نیست. اما صحبت های او این سؤال را ایجاد می کند: آیا لازم بود که این فیلم تا این حد پرهزینه ساخته شود؟ هدف او ساخت یک فیلم پر هزینه و پرفروش بود، یا بیان عقیده و نظر خودش؟ من خیال می کردم این فیلم بیشتر به مسائل تاریخی و اجتماعی بپردازد و لحن آن تندتر و اعتراض آمیزتر باشد.

چندین سال پیش پدرم دوستی داشت که زمانی خلبان بمب افکن هایی بود که آلمان را مورد هدف قرار می دادند. او برای ما از حقیقت اجتناب ناپذیری حرف زد، اینکه هر کدام از مأموریت ها امکان داشت به مرگ خلبان ختم شوند. اما در این فیلم من موقع بلند شدن هواپیما ها ترسی در خلبان ها نمی دیدم. درست است، آنها حس سربلندی و میهن پرستی و جانفشانی خود را نشان می دادند، اما واقعیت این بود که باید دست هایشان مدام عرق می کرد و دل و روده شان به هم می پیچید. آن موقع می توانستم نسبت به گفتگوهای اندیشمندانه ای که آخر شب میانشان رد و بدل می شد حس خوبی داشته باشم.

در فیلم «معجزه در سنت آن» Miracle at St. Anna محصول سال ۲۰۰۸ به کارگردانی Spike Lee، کمی از آن لحن تند و اعتراض آمیزی که گفته بودم دیده می شود. در یکی از صحنه های فلش بک می بینیم که رستورانی در مناطق جنوبی آمریکا به سربازهای سیاهپوست آمریکایی اجازه ی ورود نمی دهد، اما از نازی هایی که اسیر شده اند و در یکی از اردوگاه های اسرا در نزدیکی این رستوران ساکن هستند، پذیرایی می کند.
علاوه بر این فکر نمی کنم صحبت های لوکاس درباره ی عدم تمایل هالیوود به سرمایه گذاری در فیلم هایی با هنرپیشه های سیاهپوست، زیاد به نفع فیلم او بوده باشد. اگر من مدیر روابط عمومی او بودم، توصیه می کردم بیشتر از نکات جذاب و تماشاگر پسند فیلم سخن بگوید (مثلاً میگفتم: “از بعضی لحاظ می شود گفت این فیلم قسمت هفتم جنگ ستارگان است!)  و اجازه بدهد فیلم دیده شود.

———————————-
*.هوانوردان تاسگکی، با تصویب کنگره آمریکا در سال ۱۹۴۱ در زمان جنگ جهانی دوم تشکیل شد و در بیش از ۱۵ هزار ماموریت هوایی در اروپا، مدیترانه و شمال آفریقا شرکت کرد. تا قبل از تشکیل این دسته، هیچ سیاه پوست آفریقایی‌تبار آمریکایی، حق ورود به دسته خلبان‌های آمریکایی را نداشت.

*. جنگنده مسراشمیت Me 262 نخستین جنگنده توربوجت عملیاتی جهان بود که در جنگ جهانی دوم توسط نیروی هوایی آلمان ( لوفت وافه ) استفاده می شد. هرچند ظاهر این جنگنده و حتی محل قرارگیری موتورهای جت آن شبیه هواپیماهای ملخ دار بود اما به وضوح بر سایر جنگنده های جنگ جهانی دوم برتری داشت و بعد از جنگ نیز الگوی بسیاری از کشورها برای ساختن جنگنده های جت بود.

* این هوانوردان به دلیل آنکه قسمت عقبی هواپیماهای واحد خود را به رنگ قرمز در آورده بودند، «دم قرمز ها» نیز لقب گرفتند

*. نبرد داگ فایت (Dogfight) یا “جنگ سگی” به نبرد میان ۲ هواپیمای جنگنده در آسمان گفته می شود که طی آن هرکدام از هواپیماها سعی دارد (همانند نبرد میان ۲ سگ) پشت هواپیمای دیگر قرار گرفته تا بتواند از پشت سر، آن را با گلوله های توپ یا موشک خود سرنگون سازد.

*. قوانین Jim Crow در ایالات متحده آمریکا به مجموعه‌ای از قوانین گفته می‌شد که مطابق آن، سیاهان هرچند قانوناً از حقوقی برابر با سفیدپوستان برخوردار بودند، اما بایست در اجتماع از سفید پوستان جدا باشند. «جدایی، در عین برابری»، بسیاری از عرصه‌ها از اتوبوس و سینما گرفته تا مدارس و ارتش را در بر می‌گرفت. زمینه‌ی تاریخی این قوانین به دوران پس از برده داری آمریکا برمی‌گردد. این قوانین از سال۱۸۷۶ تا ۱۹۶۵ به اجرا در می‌آمدند.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …