چگونه میتوان بدون ایجاد مجادله و بحث، نظم و انضباط را برقرار کرد؟
یکی از دلایل مباحثات کودکان با والدین و پافشارهای آنها، آزمایش محدوده و قدرت تصمیمگیری والدین است. آنها فکر میکنند اگر به حد کافی اصرار و پافشاری کنند و به اعتراض ادامه بدهند، والدینشان، بالاخره تسلیم میشوند. آنها بحث میکنند، چون معتقدند که حداقل گاهی مؤثر است. زمانی که بچهها کوچکاند، کنترل و سختگیری باعث فرمانبرداری (ولی نه احترام) میشود، ولی اطاعت، سبب همکاری نخواهد شد. وقتی بچهها بزرگتر میشوند و قرار است نظم و انضباطی دائمی برقرار شود: مؤثرترین راه کنترل اوضاع، قاطعیت توأم با مهر و ملاطفت است.
والدین موفق، به احساسات کودکانشان گوش فرا میدهند و هر وقت ممکن باشد خواستها و تمایلاتشان را در نظر میگیرند. پدران و مادران باید خواستهای منطقی خود را نیز کاملاً مطرح کنند و آماده حمایت و دفاع از دیدگاههای قابل قبول و قابل اجرا خود باشند.
نظم و انضباط مؤثر با برقراری تفاهم و تضمین حدود انتظارات و پشتیبانی از آنها ایجاد میشود. یکی از دلایل ایجاد جدال و منازعه در خانواده، این است که مقررات خانواده به روشنی تعریف نشده است یا حمایت قاطعی از آن به عمل نمیآید.
لازم نیست شما یا بد و سختگیر باشید یا خوب و سهلگیر. بلکه فقط باید «به حد کافی» خوب باشید. یعنی با توجه و محبت به صحبتها و نظریات کودک گوش داده، تا حد امکان و تا جایی که از اصول مهم مورد توافق خانواده عدول نکنید، خود را با کودک وفق دهید.
منظورتان را از انجام یک کار، کاملاً توضیح دهید. وقتی به یک کودک هفت ساله میگویید «اتاقت را تمیز کند»، شاید او نداند که تمیز کردن اتاق شامل جمعآوری لباسها هم هست!
باید انتظار خود را به گونهای واضح، قاطع و آرام توضیح دهید. واضح و روشن تا کودک بداند شما دقیقاً چه انتظاری از او دارید و قاطع، به این جهت که او اهمیت موضوع را درک کند و بداند که در تصمیم شما خللی وارد نمیشود و بالاخره آرام، تا فرزندتان با ارامش پیامتان را بشنود و بفهمد که عصبانیت کانالهای ارتباطی را مسدود میکند. به جای این که باغیظ به فرزندتان بگویید: «بالاخره کی این اتاقت رو تمیز میکنی؟» بگویید: «عزیزم، ازت میخوام که قبل از شام، اتاقت رو کاملاً مرتب کنی و همه چیز رو از کف اتاق برداری و سر جاش بگذاری.» به جای این که با عصبانیت و اخم به او نزدیک بشوید و بگویید: «به سه دیگه را بگذار!»، بگویید: «یک دقیقه دیگه فرصتداری تا حرفت رو تموم کنی، لطفاً تا یک دقیقه دیگه، گوشی رو قطع کن!» به یاد داشته باشید که یک ارتباط مؤثر همیشه دو طرفه است.
باز هم تکرار میکنیم وقتی کودکان فرصت داشته باشند تا آن چه را که در ذهنشان میگذرد، بیان کنند، خواه ناخواه این تمایل در آنها ایجاد میشود که به صحبتهای والدینشان هم با دقت گوش کنند. به خاطر داشته باشید:
تا کسی متقاعد نشود که به او گوش میدهند، حاضر نیست به حرف کسی گوش کند.
هیچ وقت به کودک با عجله جواب ندهید، مکث کنید، گوش کنید، توضیح بیشتری بخواهید، سعی کنید اول بفهمید او واقعاً چه میخواهد و چرا میخواهد. این روش بسیار مطمئنتر از این است که با عجله جوابی بدهید و بعداً پشیمان شوید. بچهها گاهی میتوانند منتظر جواب ما بمانند، «باید راجع بهشت فکر کنم» جواب بدی نیست، امتحان کنید. لازم نیست همیشه «نه» بگویید. (۱) جوابهای دیگری هم وجود دارد که احساسات و هیجانات بچه را تحریک نمیکند.
وقتی عادت کردهاید که به یک کودک ۷ تا ۱۲ ساله (سنین مدرسه)، «نه» بگویید، او میخواهد بداند «چرا نه؟» و تصور میکند که «والدینم هیچ وقت به من اجازه نمیدهند که…» یا «مادرم، پدرم خیلی بد است …» و …
در جواب به کودکی که میپرسد «میتونم برم دوچرخهسواری؟» به جای «نه» بگویید: «عزیزم تا ده دقیقه دیگه غذا آماده است.» یا فکر میکنم امروز روز مناسبی برای دوچرخهسواری نیست، چون… وقتی فرزندتان به شدت مشغول بازی در پارک است و شما واقعاً باید بروید و با اصرار او برای ماندن روبهرو میشوید، مجبور نیستید بگویید «نخیر دیگه به سه، باید برگردیم»، میتوانید بگویید «میفهمم که دوست نداری الان بازی رو تموم کنی و بریم خونه، ولی واقعاً دیر شده و باید برگردیم عزیزم.» حداقل کودک میفهمد که شما دشمن او نیستید و او را درک میکنید. وقتی با کودکتان به خرید میروید، قبلاً به او توضیح بدهید که چقدر بودجه دارید و محدوده انتخاب او برای خرید مثلاً یک جفت کفش ورزشی چیست. به کودکتان بگویید که در قبال امتحانات و انجام تکالیف مدرسه چه انتظاری از او دارید، بگویید که دقیقاً انتظار چه رفتاری را در مقابل دیگران از او دارید، بگویید که منظورتان از درست غذا خوردن، تمیز کردن اتاق، مؤدب بودن و … چیست.
عدم سرزنش و توهین.
وقتی لازم میبینید که انجام کاری یا نکتهای را به فرزندتان یادآوری کنید، مواظب باشید که این یادآوری به سرزنش و توهین تبدیل نشود. وقتی شما زا لحنی ناخوشایند استفاده کنید و فریاد بکشید، بحث به درازا میکشد و مجبورید هر حرفی را چند بار تکرار کنید. هیچ کس لحن ملامتبار و اهانتآمیز را دوست ندارد و این طور صحبت کردن علاوه بر این که باعث آزردگی و حتی نفرت کودکتان میشود، او را به این فکر وا میدارد که شما آدم بدعنقی هستید که دائماً نق میزند.
از طرف دیگر خود شما هم تحت این شرایط نمیتوانید احساس خوبی داشته باشید، چون از این همه تکرار و تأکید و سفارش پیاپی و سروصدا راه انداختن خسته میشوید و ممکن است فکر کنید که کودک پر دردسر و بدقلقی دارید.
اجتناب از سختگیری افراطی.
یادتان باشد که نمیشود برای هر چیز مقررات وضع کرد یا هر کار کوچک و جزیی کودک را کنترل کرد. زیاد به دست و پای کودک پیچیدن و دائماً دستور دادن، کودک را عاصی میکند.
پدران کمحوصله و خسته را دیدهاید؟ پدرانی که در خانه فقط طالب آرامش و سکوتاند، کسی اجازه ندرد در حضور آنها موسیقی گوش کند، در اتقا بدود، صحبت کند یا کانال تلویزیون مورد علاقهاش را تماشا کند، چون همه چیز باید مطابق میل آنها پیش برود. کودکان چنین پدرانی به تدریج با آنها فاصله میگیرند. آنان میآموزند که وقتی پدر در خانه است دقایق به سختی میگذرند و این که باید اغلب گفتههایش را نشنیده بگیرید.
مادرانی که دائماً از بچهها ایراد میگیرند و مراقب کوچکترین حرکات آناناند را چطور؟ تا به حال با آنان برخورد کردهاید؟ «توپ را طرف بزرگترها نینداز!»، «نوشابه را روی پیراهنت نریز!»، «با کفش نیا تو!»، «شلوارت را کثیف نکن!»، «با دهن پرحرف نزدن»، «ندو!» «آروم باش، دادن نزن!» و …
کودک چنین مادری هم، برای این که بتواند زندگی کند، بیشتر حرفهای او را نشنیده میگیرد، بنابر این، به نظر میآید که روز به روز بر رفتارهای شیطنتآمیز و غیر قابل کنترل او اضافه میشود. گاهی در شرایط به خصوصی، مثلاً گذراندن یک روز در طبیعت یا پارک یا وقتی بچهها مشغول شیطنتهای کودکانهاند و به خودشان یا کس دیگر صدمهای نمیزنند، میتوان چشمپوشی کرد و از تماشای بازی کودکان لذت برد.
نتایج تحقیقات نشان میدهد کودکانی که حاضر نیستند به حرفهای پدر و مادرشان گوش کنند، اغلب دارای پدرب و مادریاند که مرتباً آنها را کنترل و سرزنش میکنند. سرزنش بیوقفه والدین به تدریج شبیه امواج پردامنه موسیقی میشود که دائماً حضور دارند، ولی به ندرت شنیده میشوند یا مورد توجه قرار میگیرند.
قوانین و مقررات بیش از حد و غیر ضروری وضع نکنید، ولی آنچه را تعیین میکنید، به اجرا درآورید. به عبارت دیگر، قانونی را وضع نکنید، مگر آن که قصد داشته باشید آن را اجرا کنید. وقتی برداشت والیدن از وضع مقررات یا ایجاد نظم و انضباط در خانواده، فقط پرخاشگری و سرزنش کردن باشدع کودکان تفاوت بین آنچه باعث تنبیه میشود و آنچه درست و به جاست را تشخیص نمیدهند و تنها چیزی که میآموزند این است که تفاوت زیادی بین اطاعت و عدم اطاعت وجود ندارد.
پیامدهای رفتار.
کودکان، قبل از این که والدینشان تصمیمی اتخاذ کنند، شروع به مجادله میکنند و با بیان احساسشان امیدوارند که آنها رأیشان را عوض کنند و به خصوص زمانی که از آنها خطایی سر میزند، مجبورند کاری کنند که از تنبیه برهند. توبیخ شدن، سرگرمی نیست، ولی اگر زیاد رخ دهد، کودکان به آن عادت میکنند، چرا که در اکثر مواقع، فقط حرف است.
پاداش دادن.
به طور معمول، وقتی مردم راجع به نتایج و اثرها یا عواقب رفتارهای کودکان صحبت میکنند، مقصودشان تنبیه و مؤاخذه است. اما باید دانست که وقتی صحبت از برقراری نظم و ایجاد عملکرد صحیح است، پاداش دادن به کودکان برای کارهای خوبشان، بسیار بیشتر از تنبیه آنها به خاطر کارهای بدشان، تأثیر دارد. انگیزه دهنده و مشوقی بزرگتر از تقویت مثبت یا پاداش دادن وجود ندارد.
به احتمال زیادع رفتاری که منجر به گرفتن پاداش شده، در آینده باز هم تکرار میشود. پاداشها میتواند شامل چیزهایی از قبیل: خریدن یا تهیه خوراکیهای مورد علاقه، هدایا یا جوایز و اسباببازی، پول، ستارها یا امتیازها، مسافرتها و حمایتهای اجتماعی و عاطفی مثل نوازش، در آغوش کشیدن، لبخند زدن، تشویق کلامی، نگاه محبتآمیز، بوسیدن و تحسین کودک باشد. شاید این کارها آن قدر سادهاند که مردم تأثیر عمیقشان را باور نمیکنند یا طبیعت بشر طوری است که به چیزهایی که خوب پیش میروند، کمتر توجه میکند تا چیزهایی که درست پیش نمیروند.
عدم توجه و سرزنش.
کودکی را تجسم کنید که بیسرو صدا و آرام تکالیف مدرسهاش را انجام میدهد، در حالی که پدرش نزدیک او نشسته، به حسابهای مالی شرکت رسیدگی میکند. کودک تکالیفش را به پایان میرساند و اعلام میکند: «من تکالیفم را نوشتم»! پدر بدون این که سرش را از روی کاغذها بلند کند، زیر لب میگوید: «آفرین». طفل به اتاقش میرود، توپ فوتبال را بر میدارد و با سر و صدا شروع به بازی میکند، بعد از چند لحظه توپ را به سمت پدرش شوت میکند، پدر از کوره در میرود و با داد و فریاد او را مورد خطاب قرار میدهد که نباید موقع کار مزاحم پدرش شود. خوب، کودک از این ماجرا چه میآموزد؟ میآموزد که اگر به حد کافی سرو صدا کند، باعث جلب توجه پدر میّود. حتی بیشتر اززمانی که کاری را درست انجام میدهد.
متأسفانه اغلب والدین به مشکلات رفتاری کودکانشان با سرزنش و عتاب پاسخ میدهند. این قبیل عکلس العملها ممکن است به نظر آنها تنبیه باشد، ولی میتواند بر عکس باعث تقویت رفتار بد کودکان شود. چرا که کودک نیازمند «جلب توجه» والدین و اطرافیان است، حتی اگر این توجه از جانب والدینی عصبانی و توآم با خشم باشد، باز هم نوعی تقویت اجتماعی قوی محسوب میشود . مصداق این سخن در عبارت عامیانه «محلش نگذار، خودش میرود پی کارش» نهفته است. واقعاض برخی رفتارهای جزئی با نادیده گرفتن از میان میرود، ولی مشکل بسیاری از پدر و مادرها این است که نمیتوانند حتی در برابر رفتارهای آزار دهنده بسیار جزئی ساکت باشند یا بدتر از همه این که همیشه نمیتوانند، یعنی گاهی چشمپوشی میکنند و گاهی نه. همان طور که قبلاً هم گفتیم تقویت غیر مداوم و نامستمر بدترین نوع تقویت رفتار است و بیشترین میزان مقاومت در برابر ترک رفتار بد را در کودک ایجاد میکند.
تقویت رفتارهای مثبت.
بهترین روش برای تقویت نکات مثبت در کودک، توجه و مشاهده رفتارهای صحیح و قابل قبول وی در تشویق و اظهار نظر مثبت در مورد آنها و تدارک پاداشهای مناسب و منطقی است. بیشتر والدین تصور میکنند که نیازی به این کار نیست یا تحسین و تشویق به صورت کلی کافی است و دقت و وسواس و تمرکز بیشتر روی نکات منفی دارند. این امر طبیعی است، چون توجه ما بیشتر وقتی معطوف به موضوعی میشود که مطابق میلمان پیش نمیرود.
این تمرین کوچک، ولی مفید را انجام دهید. دفترچه یادداشت کوچکی بردارید و به مدت یک هفته هر بار که از کودکتان انتقاد کردید، در آن بنویسید. اگر بیش از یک کودک دارید، دفترچهای جداگانه برای هر کدام در نظر بگیرید. حتی مواردی را که با کلامی مثبت شروع شده، ولی به منفی ختم میشوند را هم یادداشت کنید، مثل چینن موردی: «ممنون که ظرفها را شستی (مثبت)، اما دفعه بعد یادت باشد که خوب آنها را آب بکشی تا کف روی آنها نماند! (منفی)».
نتیجه این که : همانند گوش دادن به صورت مؤثر و دقیق، تقویت نکات مثبت هم میتواند باعث کاهش مجادلات و منازعات شود، چرا که از ایجاد روابط نامطلوب بین کودکان و والدین جلوگیری میکند. به جای تمرکز بر کارهای منفی جزئی و بیاهمیت، بر کارهای مثبت و قابل قبول کودک توجه کنید و به جای این که دائماً آنها را در حال انجام کارهای ناشایست غافلگیر کنید، سعی کنید کارهای خوبشان را هم ببینید و به آنها پاداشی مناسب بدهید.
نیاز به تأیید
هر کودکی برای رشد سالم و کشف خود و ماهیت کارش، نیاز به تأیید دارد. حتی اگر فرزندتان همه آنچه را که شما خواستهاید، انجام نداده است، تشویق و تقویت او برای بخشی که انجام داده است، نتیجه بخش تر از انتقاد از وی به خاطر قسمت انجام نشده است.
شکل دهی
یکی از مؤثرترین روشهای آموزش رفتارهای پیچیده، شکلدهی به رفتار از طریق پاداش دادن در مراحل کوچک و جزئی و به مرور زمان است. این روش، از آغاز، یعنی شروع خواست ما از فرزندمان تا انتها به صورت مرحله به مرحله انجام میشود. در آغاز، هر پاسخی را که به گونهای به رفتار مورد نظر شبیه است، تقویت میکنیم. از آن پس، پاسخی را تقویت میکنیم که شباهت بیشتری به رفتار مورد نظر دارد و … تا در نهایت کودک رفتار هدف را انجام دهد و سپس ما آن را تقویت کنیم. برای مثال، رفتار خجالت کشیدن یک کودک را در نظر بگیریم. رفتار هدف این است که او را واداریم تا به گروه همسالانش نزدیک شود و با آن صحبت کند. در آغاز شاید لازم باشد یک لبخند ساده او را به هم کلاسیهایش تقویت کنیم. بعد، تنها وقتی او را تقویت میکنیم که چیزی به هم کلاسیهای خود بگوید. سپس تنها وقتی او را تقویت میکنیم که در مباحثه دراز مدت با یک هم کلاسی درگیر شده است و سرانجام، زمانی به او پاداش میدهیم که در یک رفتار هدف درگیر است (یعنی پیوستن به یک گروه از همسالان و صحبت کردن با آنها). اگر روش شکلدهی رفتار مؤثر واقع نشود، یا مراحل تعیین شده خیلی بزرگاند یا تقویت کنندههای ما سخت عمل میکنند، اگر کودکتان لباسهایش را هرگز داخل کمد آویزان نمیکند، به جای داد و فریاد و سر و صدا راه انداختن، او را در آغوش بگیرید و بگویید که چقدر وقتی لباسهایش را مرتب سر جایش میگذارد، او را دوست دارید و این رفتار او را میپسندید.
اگر دو تا پسر بچه شیطان دارید که معمولاً به جای بازی کردن با هم، با یکدیگر میجنگند و به هم حمله میکنند، وقتی یک بار متوجه شدید که آرامترند، به آنها بگویید که آن قدر خوب با هم کنار میآیند که آدم حظ میکند! و شما تصمیم دارید به آنها بستنی یا هر خوراکی که دوست دارند، بدهید. البته برخی از متخصصان معتقدند که در تمجید و تشویق کودکان نیز باید احتیاط را رعایت کرد تا اثر مثبت آن از بین نرود.
یکی تمرین دیگر هم وجود دارد. به مدت بیست و چهار ساعت، مواردی را که کودکتان را به هر شکلی ترغیب و تشویق میکنید یا پاداشی به او میدهید (او را در آغوش میگیرید، به او جایزه میدهید، با او بازی میکنید و …) و نیز با توجه و علاقه به او گوش میدهید، یادداشت کنید. باز هم اگر بیش از یک کودک دارید، برای هر کدام به صورت جداگانه این کار را انجام بدهید. به این ترتیب متوجه میشوید که در طول یک روز چقدر و چگونه کودکانتان را مورد توجه و نوازش خویش قرار دادهاید. هم چنین در مییابید که کدام یک از فرزندانتان را بیشتر تشویق کردهاید و چرا. این تمرین، والدینی را که ناخواسته به یکی از فرزندانشان توجه بیشتری مبذول میدارند، به تفکر وامیدارد و میتواند باعث رفع این مشکل شود.
برخی از والدین گرامی این شیوه را نمیپسندند و تقویت کردن و پاداش دادن را کاری شبیه باج دادن یا رشوه دادن میدانند. البته اگر واقعاً کسی به فرزندش رشوه بدهد تا کاری از پیش برود، به هیچ وجه به او لطفی نکرده است. پاداش دادن به کودک برای کارهایی که باید انجام دهد، به او میآموزد که قبل از انجام خواست شما، چیزی را طلب کند. آیا این طور نیست؟
پاداش، در واقع جایزهای است که «پس از» انجام کاری که درست و کامل انجام شده است، داده میشود؛ در حالی که رشوه یا باج پیش نهاد تطمیع کنندهای است که «قبل از» انجام کاری و برای ایجاد انگیزه آن کار داده میشود.
پاداش دادن اصلاً غلط نیست، ولی رشوه دادن اشتباهی بزرگ است. اگر هر وقت که کودکتان نمره خوبی میگیرد، او را تشویق کنید، این خیلی عالی است، ولی اگر به او بگویید هر وقت نمره خوبی بیاورد برای او اجازه میخرید، این کار به هیچ وجه درست نیست. رشوه دادن، معامله قدرت بین کودکان و والدین را به هم میزند.
پاداش دادن و توجه به رفتارهای ارزنده کودک، قدردانی از آن چیزی است که شما از وی میخواهید و آن را انجام میدهد، ولی رشوه دادن، تطمیع و ترغیب کودک برای پذیرفتن چیزی است که شما از وی میخواهید.
اول کار، بعداً تقویت، نتیجه طبیعی و منطقی همکاری دو طرفه است. تازه میتوان به این وسیله به کارها سرعت بخشید، مثلاً: «هر وقت اتاقت را جمع کنی، یا تکالیف را بنویسی یا … وقت بیشتری را میتوانیم در پارک بگذرانیم.»
توجه کنید که به کار بردن کلمه «هر وقت» بهتر و مؤثرتر از «اگر» است.
نکته مهم این جاست که این پاداشها باید متناسب با رفتار بچهها و در حدود و چارچوب نیازهای آنان باشد، مثلاً کودکی که عاشق فوتبال است، بهترین جایزه برای او، اجازه تماشای یک مسابقه فوتبال یا حتی بازی کردن با دوستان یا هم تیمیهاست و بهترین پاداشها، ابراز قدردانی شما از اوست. به این ترتیب، فرزندتان خود را عضوی مهم از خانواده میداند که مفید و مثمر ثمر است و شما قدر و ارزش او را میدانید.
تنبیه
ضربالمثلی که میگوید: «از هر دست بدهی، از همان دست میگیری»، به این معنی است که در واقع نتیجه کارهای ما مستقیماً به خود ما برمیگردد. مطالعات نشان داده است، اعضای خانوادهای که بیرون از محیط خانه، بیشتر حمایت گر و مؤثرند، در محیط خانه نیز این تقویت را دریافت میکنند و کسانی که در محیط بیرون، مؤاخذه گر و پرخاشگرند، در محیط خانه نیز همان را از سایر اعضای خانواده دریافت میکنند.
بهترین راه برای تثبیت اقتدار شما در سلسله مراتب خانواده، به کار گیری تقویت مثبت در تعاملاتتان است. بهترین راه برای خلاص شدن از شر برخی رفتارهای آزاردهنده این است که در صورت امکان آنها را نادیده بگیریم. اعمال آزار دهنده و تحریک کننده کوچکی مثل: ضرب گرفتن روی میز، سوت زدن، گستاخی و حاضر جوابی، با بیتوجهی شما میتواند از بیرون برود. در برابر این اعمال، هرگز عکس العملهای شدید نشان ندهید، گاهی اوقات بهترین جواب، جواب ندادن است. البته چشمپوشی در شرایط زیر بسیار سخت و حتی غیر ممکن است:
۱ . وقتی این کار به ضرر کودک شماست.
۲. وقتی عمل وی، کاری مخرب و خطرناک باشد.
۳. وقتی واقعاً شما را عصبی و کلافه میکند.
وقتی والدین به تنبیه پناه میآورند که واقعاً کنترل و خون سردیشان را از دست داده باشند و اغلب کودک را به شدت سرزنش میکنند، فریاد میکشند و حتی تنبیه بدنی انجام میدهند و منتظر میمانند تا کودک از کاری که میکرده، دست بردارد.
مشکل این جاست که کودک در حال تنبیه، به تنها چیزی که فکر میکند درد و ناراحتی آن است، نه علت تنبیهش، و در ضمن والدین هم اغلب بجا و در زمان مناسب آن را انجام نمیدهند.
اگر میخواهید تنبیه کنید، باید صبر کنید، تا کمی آرام شوید و بر خود تسلط داشته باشید. به این ترتیب، هم تصمیم عاقلانهتری میگیرید و هم تأثیر حرف و تنبیه شما بیشتر میشود. هر چند تنبیه روشی غیر فنی و مغایر با شیوه شنیدن مؤثر است. (چون کلمات در حالت خشم و موقع تنبیه فهمیده نمیشوند)، ولی وقتی بدون بحث اضافه، نق زدن و تکرار مکررات و بدون سخنرانی طولانی باشد، اثر بخش است.
پیامی که کودک از تنبیه میگیرد نباید این باشد که «او بچه بدی است»، بلکه باید بفهمد که «کاری که انجام داده،بد است». قبل از این که فشارتان بالا برود و اختیارتان را از دست بدهید، گاهی با ملایمت هشدار بدهید، صبر کنید تا اتفاق بیفتد و بعد از کوره در بروید. وقتی بچههایتان مشغول بازاند، دورادور کنترلشان کنید، نگذارید کار به جای باریک برسد.
به خاطر داشته باشید که الگوهای رفتاری یک شبه تغییر نمیکنند. صبور و شکیبا، اما استوار و راسخ باشید.
محروم کردن
یکی از مؤثرترین راههای تنبیه که به خوبی در مورد کودکان سنین دبستان و کمی کوچکتر از آن، عمل میکند، استفاده از روش محروم کردن است. در این حالت، هر نوع تقویتی نیز متوقف میشود. در این مدت زمان (که شما تعیین میکنید)، از هر نوع رفتاری که کودک دوست دارد به آن مشغول باشد گرفته تا انگیزههای اجتماعی، همه باید تعطیل شوند و البته این سکون شامل مجادلات نیز میباشد. در این مدت از بحث و گفتوگو بپرهیزید.
(این اصطلاح در واقع همان توقفی است که در مسابقات ورزشی شاهد آن هستیم. وقتی مربی تقاضای توقف بازی را دارد، برای مدت کوتاهی، بازی و همه آنچه در جریان است، متوقف میشود). برای مثال، میتوانید کودکی را پنج دقیقه روی صندلی بنشانید، بدون این که کاری انجام دهد، یا او را به اتاق خودش بفرستید. این کار در واقع نوعی اجتناب از منازعه و کشمکش است.
زمان را شما تعیین میکنید، پس باید آن را نگاه دارید و به آنچه گفتهاید، مصر باشید، نه کمتر و نه بیشتر. لازم نیست به کودکتان بگویید: «وقتت تمام شده، حالا می تونی بری بازی کنی، یا … او خودش تصمیم میگیرد که چه کار کند، فقط بگویید: «وقت تمام شده است»، همین! اگر کودک زیر بار نرفت و شروع به اعتراض کرد، در طی کردن این زمان، او را همراهی کنید. کنارش باشید و تا پایان زمان او را ترک نکنید، اگر لازم باشد (بدون خشونت یا حرکت توهینآمیز)، او را به سمت اتاق، حمام، صندلی یا هر جا که تعیین میکنید، هدایت کنید. بچه را در آن جا قرار بدهید و اگر لازم شد در را ببندید یا دستگیرهاش را نگه دارید تا زمان لازم سپری شود (مثلاً ۵ دقیقه). اگر پدر و مادر مقاومت کنند و برخوردی جدی، ولی بدون ایجاد رعب و وحشت یا بدون تحقیر و توهین داشته باشند، کودک هر چقدر هم سرسخت باشد، یاد میگیرد که به هیچ وجه نمیتواند با اقتدار شما و زمانی که تعیین کردهاید بجنگد.
البته زمانی که تصمیم میگیرید از این روش استفاده کنید، (یا از هر تنبیه دیگر)، به خاطر داشته باشید که همیشه اعمال فشار از طریق جایگزین کردن شیوههای مثبت، بهتر از تنبیه و شیوههای منفی است. اگر شما واقعاً میخواهید روشهای تنبیهی را به کار ببرید، مراقب باشید تا این کار را تا حد امکان، با درایت و اندیشه و به آرامی انجام دهید. (بد نیست اگر با یک متخصص نیز مشورت کنید).
استفاده از تنبیه به هیچ وجه به این معنا نیست که دیگر راهی برای مذاکره یا تفاهم وجود ندارد. اطمینان حاصل کنید که به کودکتان فهماندهاید «چرا تنبیه صورت گرفته؟» و این که «هنوز هم آماده شنیدن نظرها و صحبتهای او هستید». برقراری ارتباط صمیمانه در چنین لحظهای سختتر از تحمیل شرایط به کودک نیست. گوش دادن به صحبتهای کودک، ضرورتاً به معنای مذاکره یا عدم پیگیری کوششهای تربیتی شما یا کم رنگ کردن حدود و مقرراتی که تعیین کردهاید، نیست. برای هر سوء رفتاری مطمئناً یک دلیل وجود دارد و فهم و درک این دلیل و این که چرا کودکی تمایل به ستیزهجویی دارد، در گرو دانستن این است که «چگونه میتوانیم او را کنترل کنیم؟» یا در مواردی «چرا نمیتوانیم او را کنترل کنیم؟»
وقتی خشمگین هستید و مایلید او را به شدت تنبیه کنید، کودک را در گوشهای نگه دارید، نفسی عمیق بکشید، کمی فرصت بدهید و حالا سعی کنید که حداقل به قسمتی از صحبتها، دلایل یا داستان او گوش کنید.
باور کنید این دقیقاً همان چیزی است که شما نیز دارید. این که چه اتفاقی افتاده، چه چیزی در حال وقوع است یا قرار است پیش بیاید و این که اصلاً فرزند شما در مورد آن چه پیش آمده یا در شرف وقوع است، چه حرفی برای گفتن دارد، چطور فکر میکند و چه احساسی از انجام کاری که شما دوست ندارید، دارد. مگر شما در جست و جوی همین نیستید؟
این رفتار، خود به خود مانند یک هشدار عمل میکند، به کودک میفهماند که شما باید از جریان اطلاع داشته باشید و در ضمن علاقهمندید که احساسات کودکتان را در شرایط فعلی بفهمید و او را درک کنید (به این ترتیب، شما در نظر کودکتان همانند دوستی مقتدر جلوه میکنید، والدی که به اصول خود و تربیت کودکش پای بند است ولی در عین حال او را دوست دارد و سعی میکند او را بشناسد و در ضمن، قضاوت صحیح و درستی داشته باشد).
وقتی کودک کاری ناشایست انجام میدهد، انتظار توبیخ و سرزنش دارد و سؤال همیشگی شما که «چرا این کار را کردی؟» برای او دقیقاً همین مفهوم را دارد. به جای استفاده تند و تیز از کلمه چرا، بگویید: «برای توضیح بده چه اتفاقی افتاده؟» باید از این گفتوگوها به جز حفظ قدرت و صلاحیت شما و ایجاد احساس امنیت در کودک، نتیجه دیگری هم گرفت تا او کاملاً متوجه آنچه شما میپسندید و از وی انتظار دارید و آن چه نمیپسندید، بشود.
آموزش از طریق الگوبرداری
«کاری را بکن که بهت می گم، نه کاری را که من انجام می دم!»
اکثر والدین برای آموزش امری به فرزندانشان، بر شرح و تفصیل مسئله تمرکز میکنند. در صورتی که کودکان بیشتر از اعمال و رفتار قابل مشاهده و قابل الگوبرداری شما تقلید میکنند تا پند و اندرزها و موعظههای شما.
کودکان از رفتار بزرگترانی که در نظرشان پر قدرتاند و کارهایی در خور ستایش و پاداش انجام میدهند، تقلید میکنند در بین بزرگترانی که در زندگی کودک وجود دارند، والدین از همه قدرتمندیها و اقتدار آنها را هر روز و از نزدیک میبینند.
آیا بیش از آنچه خود بدان پی میبرید، در شکلگیری مجادلات با کودکتان سهیم میشوید؟ هیچ یک از ما نمیپسندیم که خود را بحثبرانگیز بدانیم، ولی حقیقت این است که اکثر ما کمی بیشتر از آن چه در مورد خودمان فکر میکنیم، در ایجاد منازعات خانوادگی نقش داریم. خودآزمایی زیر به شما کمک میکند تا بیش از پیش اموری را که انجامشان توسط شما ممکن است مجادله انگیز به نظر بیاید، شناسایی کنید:
به عنوان یک والد تا چه اندازه مجادله انگیزید؟
آیا توصیفات زیر را میتوان به شما نسبت داد؟
۱ . به ندرت ۲. گاهی اوقات ۳. اغلب اوقات
۱ . وقتی با کودکتان مجادله میکنید، مراقبید تا از مطرح کردن مسائل و مشکلات گذشته پرهیز کنید.
۲ . زمانی که فرزندتان لجبازی و سرسختی نشان میدهد، با انتقاد، سرزنش و سرسختی با او مقابله میکنید.
۳. وقتی کودکتان از موضوع اصلی و جاری بحث خارج میشود و به انتقاد و سرزنش شما میپردازد، مواظبید که نظریات خود و جریان بحث را به موضوع اصلی معطوف و محدود کنید.
۴. هنگامی که کودکتان موضوعی را شرح میدهد که شما شاهد آن نبودهاید سعی میکنید تا منظور او را دریابید، بدون آن که او را در بازخواست خود مورد تهدید یا تردید قرار دهید.
۵. احساس کودکتان را، وقتی احساس تهدید یا تهاجم میکند، درک میکنید و در آن نقطه بحث را متوقف و به وقت دیگری موکول میکنید.
۶. وقتی کودک مجادله میکند، قبل از آن که موقعیت و وضعیت او را مورد چالش و تکذیب قرار دهید، هدف خود را بر گوش دادن کامل به صحبتهای او متمرکز میکنید.
۷. بیش از آن که در فکر مخالفت با دیدگاهها و نظریات کودکتان باشید، سعی میکنید آنها را کاملاً شناسایی و درک کنید.
۸. حق کودکتان را در داشتن تمایلات و آرزوهای شخصی، حتی در زمانی که با آنها مخالفید، مشروع دانسته، به رسمیت میشناسید.
۹. هنگامی که کودکتان موضوعی را با شما در میان میگذارد، با پرسیدن سؤالاتی، علاقهمندی خود را نشان میدهید.
۱۰. اگر کودکتان فکر میکند که شما موضوعی را گفتهاید، ولی خودتان میپندارید که این طور نیست و شما چیز دیگری گفتهاید، بدون اصرار و پافشاری در صحت ادعای خود، میپذیرید که ممکن است فراموش کرده باشید.
۱۱. اعضای خانواده شکایت از این دارند که شما مایلید بحث درباره مسائل را به درازا بکشانید.
۱۲. آن قدر به سرزنش و انتقاد از کودکتان میپردازید که حرف شما را بپذیرد.
۱۳. وقتی با کودکتان مجادله میکنید، به جای آن که صرفاً به فکر جواب دادن باشید، صادقانه میکوشید تا آن چه را میگوید، دریابید.
۱۴. حتی پس از پایان مجادله (بدون درک و شناخت او)، باز هم سعی میکنید دیدگاه خود را بقبولانید.
۱۵. در ابراز انتقاد نسبت به سلیقه کودکتان (مثلاً در انتخاب لباس)، کاملاً احساس آزادی میکنید.
نحوه امتیازبندی: امتیازهایی را که برای موارد ۲، ۹، ۱۱، ۱۲، ۱۴ و ۱۵ تعیین کردهاید، با هم جمع کنید. سپس امتیازهایی را که برای عبارات ۱، ۳ تا ۸، ۱۰ و ۱۳ تعیین کردهاید، وارونه کنید، یعنی به پاسخ به ندرت امتیاز یا نمره ۳، گاهی اوقات ۲، و اغلب اوقات ۱ بدهید. نمرههای دو مرحله را با هم جمع کنید تا امتیاز کلی شما مشخص شود.
امتیاز ۳۱ یا بیشتر از آن بیانگر گرایش زیاد شما به مجادله و مجادله انگیزی است. امتیاز مابین ۲۱ و ۳۰ نشانه این است که بحثانگیزی شما در حد متوسط یک والد است. امتیاز ۲۰ یا کمتر از آن بیانگر این است که میزان مجادله گری شما کمتر از حد متوسط یک والد است. اغلب والدینی که رفتاری مجادله گر دارند، خود نمیدانند که اکثر رفتارهای کودکشان در واقع بازتاب آیینهواری از کارهای خودشان است. این پدر و مادرها بیشتر از آن که به چرایی و چگونگی شکلگیری رفتار و عکسالعملهای نامناسب فرزندانشان واقف باشند، فقط به خود آن رفتارها توجه دارند. هر مجادلهای محصول شرایط وجوی متشنج است و والدین به جای گوش دادن به آن چه کودکشان میگوید، با پرسشهای پیدرپی و ابراز مخالفت با هر آن چه او میگوید و میخواهد، به این جو متشنج دامن میزنند.
شاید وقتی کودکتان نافرمانی و گستاخی میکند، به تندی صحبت نکردن با او سخت باشد، ولی عصبانیت و داشتن لحنی تند و زشت و هم آتش دعوا را شعلهور میکند. هر چه بیشتر احساسات آنها را محترم بشمارید، آنها هم به نوبه خود به اقتدار و جایگاه شما احترام میگذارند. بکوشید تا «با» کودکانتان صحبت کنید، نه «علیه» آنها.
به این طریق مراقب طرز رفتار و لحن صحبت خود باشید:
= حقیقت را بگویید؛
= گلهها و شکایتها را به موارد ضروری محدود کنید؛
= با احتیاط، سرزنش و انتقاد کنید؛
= فریاد نزنید؛
= غُر نزنید، موعظه نکنید و از نصیحت کردن بپرهیزید.
برخی از والدین میگویند که کودکشان تنها زمانی به حرف آنها گوش میدهد که صدایشان را بالا ببرند. شاید این گفته آنان صحت داشته باشد. شاید فقط با فریاد زدن، جدیت کافی پیدا میکنند. در واقع کودکان نیز دریافتهاند که وقتی والدشان جدی است که فریاد میکشد و این یعنی یک تشنج واقعی. صحبت با قاطعیت، ولی با ملایمت، بهترین راه ممکن است. گفته شما و عمل کامل به آن، نشانه جدیت و ثبات شماست، نه به رخ کشیدن بلندی صدایتان! ایجاد جوی متشنج، اضطراب و مجادله بیهوده و بیاحترامی را سبب خواهد شد. وقتی منطقی برای بحث وجود ندارد، هر کس بلندتر فریاد میکشد تا شنیده شود.
دکتر اسماعیل سعدیپور.
قدرت الله بیابانگرد.