موسى علیه السلام براى او دعا کرد و از آنجا (براى مناجات به طرف کوه طور)رفت .
پس از چند روز، موسى علیه السلام از همان مسیر باز مى گشت که دید همان فقیر را دستگیر کرده اند و جمعیتى بسیار در گردش اجتماع نموده اند، پرسید: ((چه حادثه اى رخ داده است ؟ ))
حاضران گفتند: این مرد شراب خورده و عربده و جنگجویى نموده و شخصى را کشته است ، اکنون او را دستگیر کرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام کنند، لطیفه گوها، مناسب این حال گفته اند:
گربه مسکین اگر پر داشتى
تخم گنجشک از جهان برداشتى
عاجز باشد که دست قوت یابد
برخیزد و دست عاجزان برتابد
خداوند در قرآن مى فرماید:
و لو بسط الله الرزق لعباده لبعوا فى الارض :
و اگر خداوند رزق را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى کنند.
موسى علیه السلام به حکم الهى اقرار کرد، و از جسارت خود استغفار و توبه نمود.
بنده چو جاه آمد و سیم و زرش
سیلى خواهد به ضرورت سرش
آن نشنیدى که فلاطون چه گفت
مور همان به که نباشد پرش ؟
پدر عسل فراوان دارد، ولى عسل براى پسرش که گرم مزاج است ، سازگار نیست .
آن کس که توانگرت نمى گرداند
او مصلحت تو از تو بهتر داند