ملامت جاهلانه

ملامت جاهلانهReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Jan 12Rating:

با خود گفتم :پیرمردى از بزرگان قریش در این وقت در هواى گرم در طلب مال دنیاست ! تصمیم گرفتم او را موعظه کنم . نزدیک رفته ، سلام کردم و گفتم :آیا سزاوار است مرد شریفى مثل شما در این هواى گرم با اندام سنگین در پى دنیاطلبى باشد؟ اگر در این موقع و در چنین حال مرگت فرا رسید، چه خواهى کرد؟حضرت دستهایش را از دوش غلامها برداشت و روى پا ایستاد و فرمود: – به خدا سوگند! اگر در این حال بمیرم ، در حال فرمانبردارى و طاعت خداوند جان سپرده ام . تو خیال مى کنى عبادت فقط نماز و ذکر و دعا است ؟ تاءمین مخارج زندگى از راه حلال خود نوعى عبادت است . زیرا من مى خواهم با کار و کوشش ، خود را از تو و دیگران بى نیاز سازم (که تلاش و کوششم براى دنیاپرستى نیست .) آرى ! فقط آن گاه از فرا رسیدن مرگ بترسم که در حال انجام دادن گناه باشم و در حالت نافرمانى خدا از دنیا بروم . خداوند ما را موظف کرده بار دوش دیگران نباشم و اگر کار نکنیم ، دست نیاز بسوى تو و امثال تو دراز خواهیم کرد.محمد بن مکندر عرض کرد: خدایت رحمت کند! من مى خواستم شما را موعظه کنم ، شما مرا موعظه کردید.

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

عظمت یک بانو

گروهى از مردم نيشابور، اجتماع کردند. محمد پسر على نيشابورى را انتخاب نمودند و سى هزار و پنجاه هزار درهم و مقدارى پارچه به او دادند تا در مدينه محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام برساند.شطيطه نيشابورى که زنى مؤ منه بود، يک درهم سالم و تکه پارچه اى که به دست خود، نخ آن را رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت ، آورد و گفت : ((ان الله لايستحيى من الخلق )). متاعى که مى فرستم اگر چه ناچيز است ؛