به دنبال برآمدن دست مذاکره از آستین رهبر چپنپوش و دراز کردنش به سوی امیر پتوپوش، بازار دراز کردن و کوتاه کردن بسیار گرم شده است.
چندی پیش در یکی از سایتهای منترنیتی به نام «پشمالکدو» پیامی را خواندم از امیرالشلاّ قیان، که در برابر دست دراز مذاکرهچیان، چنین پا پیش کرده بود:
«السلام و علیکم برادر مذاکره چی، اما بععععععد: ما از روز اول گفته بودیم که بار گران و خر لنگ به منزل نمی رسند. اما گپ ما را نگرفتی. دهٌ سال تمام «موشترسانک» کردی. مگر عاقبت تَلَکِت خالی ماند. الحمدلله، حالا شب که به مغاره می روم، یک پیام; ملاّ اذان که از غارم میبرآیم، پیامی دیگر. نمیدانم از این همه پیامهایت پیاوه پخته کنم یا پراته. هر چه خودم را به کوچه بابر چپ زدم، پشتم را رها نکردی. عاقبت دلم برایت «خپه» شد و به این نتیجه رسیدم که بیش از این قلب دموکراتت را نرنجانم. هرچه نباشد، به گفته شاعر: ما و پشمو همطبق بودیم در میدان جنگ / او به دولت رفت و ما در غارها رسوا شدیم.
خوب برادر مذاکرهچی! از کَل مکَل میگذریم. جوابت میدهم اما به ده شرط / که پرت و پوست و چُملکش نسازی
۱. پیش از آغاز مذاکرات یک کلچه صابون امارتی ساخت شرکت «فضلو» برایت میفرستم، تا خوب دهنت را بشویی و بعد به حجره مذاکره داخل شوی.
۲. به یاد داشته باشی که پشک برای رضای خدا موش نمیگیرد. بدین لحاظ قبل از هر وعدهیی، همان بیست ملیون دالر جایزه «کلهپولی» را که کاکا سرخک تعین کرده بود، برایم روان کن تا مطمئن شوم که قرهقلی به سرم نمیگذاری و پیسه را به جیب ارگیان کمرچنگ نمی ریزی.
۳. تحریک ما پافشاری دارند که در قدرت سیاسی شریک شوند. من هم تحریک شدهام تا جواب تحریکم را بدهم. بدین لحاظ میخواهم امارتِ لیلیۀ پوهنتون (به روایت …: خوابگاه دانشگاه) کابل را برایم تسلیم کنی. متوجه باشی که محصل بچهیی بالاتر از سن بیست، اجازه خوابیدن در لیلیه را ندارد.
۴. از تاریخ شلاّ قیه باخبر هستی و میدانی که صدای تقتق بوتهای کُریبلند زنانه، تحریک ما را بسیار تحریک میکند. بنابراین، تمام سیاهسران افغانستان مؤظف هستند برای رعایت مودل امارتی، بوتهای نمدی بیپاشنه و کرمچهای سپورتی مردانه بپوشند.
۵. برای آن که همهگی باایمان از دنیا بروند، دروازههای سلمانیهای افغانستان باید بسته شوند. برای ماشینهای ریشتراشی تبلیغ شود که هنگام تراشکاری موهای مردان، کجاهای آنان را باید بتراشند. از یادم نرود، کوسههای مادرزاد و پدرزاد نیز به کشورهای چین، جاپان و کوریای شمالی کوچ داده شوند.
۶. برای آن که برادران دیوبندی و دیورندی از ما راضی باشند و به دهان کسانی که «خراسان خراسان» میگویند پشم مالیده شود، نام «افغانستان» به «پشمستان» تغییر کند.
۷. برای رشد بازار آزاد، تمام کارخانههای پشمریسی و زلفسازی از «پاکستان» به پشمستان انتقال داده شوند و چندین فابریکه تنبانسازی در پلچرخی اعمار گردد.
۸. چون در کابل بسیار بیر و بار است و الحمدلله ما هم از «بیر» و «بار» بیزار; بنابراین، هر چه زودتر پایتخت پشمستان به وزیرستان انتقال داده شود و شورای ملی در مجلس متحده عمل، حل شود.
۹. برای آن عده انفلاقیهای بیروده که جانهای پشمآلودشان را در راه بیرونکشیدن رودههای منافقان و ملحدان نثار کردهاند، بنای سپاهیِ «خوشنام» اعمار گردد، و برای رشد ورزش کلهبری سه استدیوم ملی ساخته شود.
۱۰. انشأالله، وقتی سرِ طبق مذاکره نشستیم، بعد از جویدن یک سیخ کباب جگر امریکایی و کپه کردن یک دهن نسوار پشمستانی، شرط های اضافی را در تفدانیِ مقامت تف میکنم.»
با احترامات پشمانه
ملاّ پشم الوقار
امیرالکیبلیان
منبع: خبرگزاری افغان پیپر