شعر طنز/ماجرای آن سه‌هزار میم- موجودی!

شعر طنز/ماجرای آن سه‌هزار میم- موجودی!Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Jun 26Rating:

در کارگه کوزه گرى رفتم دوش

دیدم سه هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکى کوزه بر آورد خروش

پس آن سه هزار،میم – موجودى کوش؟!

در کارگه کوزه گرى رفتم دوش

دیدم سه هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکى کوزه بر آورد خروش

آن پول زبان بسته که مى گفتى، کوش؟!

در کارگه کوزه گرى رفتم دوش

یک کوزه نداشت واقعاً،بهر فروش!

گفتم:سه هزار کوزه که یادت هست؟!

خندید،ولى هیچ نیاورد به روش!

در کارگه کوزه گرى رفتم دوش

دیدم سه هزار کوزه را،کوزه فروش

برداشته پر کرده ز انواع دلار

انداخته بعد از آن پتوها را روش!

در کارگه کوزه گرى بودم دوش

رفتم سه هزار کوزه را تا تَه و توش

دیدم که درست مثل رویش از توش

هرگز نشود مشاهده توش از روش!

در کارگه کوزه گرى رفتم دوش

دیدم سه هزار کوزه گویا و خموش

گفتم،اینجا کوزه فروشى ست مگر؟!

گفتا،پ نَ پ! چیه نشستى این روش؟!

ما تجربه کردیم بد اقبالى را

کردیم فراموش سبکبالى را

در خواب و خیال هم ندادند به ما

حتى سه هزار کوزه خالى را!

این کوزه چو من عاشق زارى بوده ست

در بند خم زلف نگارى بوده ست

این دسته که بر گردن او مى بینى

دستى ست که در کار دلارى بوده ست!

آموزش ساختن تولبار حرفه ای برای سایت ها و وبلاگ ها

نخستین خودرو وارد شده به ایران + عکس

۱۰ نابغه برتر جهان+عکس

دو شعر زیبا از محمدکاظم کاظمی / از دهان تفنگ

شعری زیبا و مفهومی / کسی تا قیامت نمی کرد پیدا – از آن گوشه ی کهکشان تیرِ ما را

گفت‌وگوی جالب شیطان و فرشته

هیچ می دانی مسلمانی به چیست؟

گفت‌و‌گوی خواندنی ابوذر با عزراییل(ع)

بهلول و بهشت!

از شیطنت های یک فیزیکدان معروف

ادیسون و شروعی دوباره

علامه جعفری و ازدواج با زیباترین دختر دنیا!

اثبات خدا

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

پرتقالی که لرزه به جان صهیونیست ها انداخت!

پرتقالی که لرزه به جان صهیونیست ها انداخت!Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on …