مقدمه:
هیجانها پدیدههای ذهنی، زیستی، هدفمند و اجتماعی هستند. پدیدههای ذاتی که در افراد مختلف و در شرایط خاصی بروز میکنند و تاثیرپذیری زیادی از شرایط فرهنگی و یادگیری ندارند و پاسخهای فیزیولوژیک مشخصی را فرا میخوانند یکی از هیجانهایی که در زندگی همه افراد نقش مهم و موثری دارد، هیجان خشم است. خشم رویکردی از هیجانهاست که غالبا بر اثر عکسالعمل فرد نسبت به رفتار نامناسب دیگران بروز میکند. خشم ممکن است از یک رنجش کوتاه تا یک عصبانیت تمام عیار گسترش یابد. اما در هر سن وفرهنگی جزو واکنشهای طبیعی انسانها طبقهبندی شده و نشان دهنده سلامت روانی و عواطف آدمی است. عامل ایجاد خشم همواره بیرونی نیست. گاه عوامل درونی مانند افکار و عقاید یا احساسات ناکام کننده سبب بروز این هیجان در فرد میشوند. خشم به صورت مختلف خود را نمایان میکند. از پرخاشگری فیزیکی، پرخاشگری کلامی، خصومت، انتقاد، احساس رنجش، و بارها درباره چیزی حرف زدن تا دوری و اجتناب از مسائل و افراد ابراز میشود و مربوط به گروه سنی خاصی نیز نمیباشد. اما نکته قابل تامل در مورد خشم به خصوص در کودکان نحوه مقابله و کنترل آن میباشد. کودکی که نیاموخته تنها شیوه ابراز خشم پرخاشگریهای بدنی یا کلامی نیست در هنگام بروز این هیجان دست به اعمال تخریبی میزند و واکنشی کاملا ناسازگارانه از خود نشان میدهد. به طوری که والدین و اطرافیان این کودک ناچار به برخورد با او می-شوند. در ادامه به دو نکته اساسی اشاره میشود که میتوانید با بهرهگیری از آن هدف خود در آشنا کردن کودکتان با هیجان خشم و نحوه کنترل آن دست یابید.
نکته اول: شناسایی ویژگیهای کودکتان
ما باید کودک خود را بشناسیم و از همان آغاز کودکی با شرایط ویژهی او آشنا شویم. بسیاری از اوقات دلیل یا دلایل زیادی برای رفتار کودک وجود دارد. دانستن این عوامل گوناگون که بر رفتار کودک اثر میگذارند ما را یاری میکند که چگونگی تاثیرگذاری را پیدا کنیم. عوامل تاثیرگذارنده در شکلگیری رفتار کودک شامل عوامل محیطی است که به محیط قبل از تولد و محیط بعد از تولد تقسیم میشوند و عوامل ارثی که از طریق وراثت به کودک منتقل میشود.
عوامل ارثی و عوامل محیطی در ارتباط و تعامل با یکدیگر هسند و هر دو با هم خصوصیات و شخصیت کودک را شکل میدهند.
باید فرصتهایی برابر در اختیار فرزندتان قرار دهید، تا بتواند رشد نماید. او باید بیاموزد که در مقابل هر غمی، شادی، هر ترسی، شجاعتی و هر خشمی، آرامشی وجود دارد. اینها عواطف موجود در هر فرد طبیعی است و تفاوت بین اینها را باید به او شناساند. باید به او آموخت که منظور از مهارتهای کنترل خشم بروز ندادن خشم نیست بلکه رعایت این نکته است که در مواقع خشمناکی بداند چه عکسالعملی را از خود نشان دهد. او باید بیاموزد که عکسالعملهایش: هدفمند باشد به خود او و دیگران آسیب نرساند و مناسب با عامل یا شرایطی باشد که خشم را به وجود آورده است. کودکان ما چیزی نمیدانند. چون تجربهای ندارند. بنابراین گفتن و تذکر دادن به کودک هیچ تاثیری ندارد. برای آموزش این مهارت شرط اساسی صبر و حوصلهی والدین میباشد.
نکته دوم: رفتارهایی که در موقعیتهای ایجاد خشم در کودک باید از خود بروز دهید
همه ما در زندگی روزمره خود با موقعیتهایی دست و پنجه نرم میکنیم که ما را بسیار میآزارد و عصبانی میکند. کودکان ما نیز با چنین شرایطی مواجه میشوند. پس دور از ذهن به نظر میرسد اگر بخواهیم در چنین مواقعی به جای درک موقعیت، کودک خود را سرزنش کنید، باید به کودک خود بیاموزید که عصبانیت احساسی موجه و پذیرفتنی است که میتواند آن را به زبان بیاورد. به هیچ وجه توصیه نمیشود که به کودک اجازه دهید عصبانیت خود را با ضربه زدن با بالش یا فریاد زدن و جیغ کشیدن در تنهایی نشان دهد، کودکان نیاز دارند احساساتشان مورد پذیرش و احترام قرار بگیرد. بنابراین پیشنهاد میشود:
۱) با توجه با آرامش کامل به حرفهایشان گوش کنید و احساسات او را با کلمهای تایید کنید. «آه… هوم م م … راستی… متوجه هستم.» کلماتی هستند که در این مواقع میتوانید استفاده کنید.
۲) شما میتوانید به احساس آنها نامی بدهید.
۳) میتوانید آرزوهای آنان را به طور خیالی برآورده کنید. مانند «کاشکی میتونستم همین حالا یک عروسک گنده برات حاضر کنم.»
۴) همه احساسات میتوانند مورد پذیرش قرار گیرند. اما اقدامات قطعی باید محدود باشد. «میفهمم چقدر از دست برادرت عصبانی هستی چیزی رو که میخوای بگی با حرف بگو نه با مشت.»
۵) درباره چون چرایی احساس خشم کودکتان زیاده روی نکنید، برای کودک ناراحت، شنیدن این که میدونم چقدر ناراحت و عصبانی هستی! بیشتر مفید است تا این که مورد استنطاق قرار بگیرد و بشنود که چی شده؟ یا چرا اینجوری احساس میکنی؟
وقتی احساس کودکتان را به خصوص در مواقع عصبانیت میپذیرید، قابلیت آنها را برای پذیرش محدودیتهایی که به رایش وضع میکنید بیشتر میشود. آنچه که کودکان در هر سنی در لحظات آشفته به آن نیاز دارند موافقت یا مخالفت نیست آنان به شخصی نیاز دارند، موافقت یا مخالفت نیست آنان به شخصی نیاز دارند که حال و روز آنان را درک کند و به آنچه که آن از سر میگذرانند پی ببرد.
در این جا به نظریهی جدیدی اشاره میکنیم که به نظر میرسد در نحوه کنترل هیجانات به خصوص خشم در کودکان و نوجوانان بسیار کاربردی باشد و آن نقش انکارناپذیر هوش هیجانی در رفتارهای آدمی است.
هوش هیجانی چیست؟
روانشناسان امروزه پس از تحقیقات بسیار بر روی هوش و رفتار انسان دریافتند انسان تنها صاحب یک هوش ذاتی یا iq نیست بلکه وی صاحب هوش دیگری است که به او امکان میدهد به شکلی کاملا هوشمندانه در میان جمع زندگی کند و در برابر شرایط سخت و راحت بتواند هیجانات خود را به بهترین شکل کنترل کند. این جنبه از هوش را eq یا هوش هیجانی مینامیم. به اعتقاد این روانشناسان هوش ذاتی ما انعطاف ناپذیر است و همه ما آدمیان باهوشبهر ثابتی پا به عرصه زندگی میگذاریم. Iq ما از ثبات نسبی برخوردار بوده و بر اثر گذشت زمان با صدمات مغزی دچار زوال میگردد اما هوش هیجانی از چنین خاصیتی برخوردار نیست. Eq ما انعطاف پذیر بوده و به آسانی آموخته میشود. انسانها با این موهبت به دنیا میآیند، اما توان آن را دارند تا با تمرینهایی خاص این توانایی را در خود افزایش دهند. متخصصان یکی از ملاکهای دستیابی به آرامش را کنترل هیجانات و یا به عبارتی هوش هیجانی فرد میدانند.
نقش هوش هیجانی در رفتار کودک
همه ما کودکانی را میشناسیم که از بهره هوشی چندان بالایی برخوردار نیستند اما مقبولیت اجتماعی خوبی در محیط مدرسه و مهد کودکهای خود دارند. آنها میتوانند با رفتار و نحوه برخورد با دیگران آنها را جذب کرده و به فعالیت اجتماعی و بازیهای گروهی بپردازند طبق آمار موسسه روانشناسی آمریکا کودکانی که هوش هیجانی بالاتری دارند موقعیتهای خطرناک را سریعتر شناسایی کرده و عکسالعمل بهتری نیز از خود نشان میدهند. این کودکان با بهرهگیری از این موهبت نسبت به هیجانات خود حساسیت بیشتری نشان میدهند و به همین دلیل نیازهای خود و دیگران را به خوبی درک کرده و برای احساسات دیگران ارزش بیشتری قائل هستند و همین دلیل نیازهای خود و دیگران را به خوبی درک کرده و برای احساسات دیگران را به خوبی درک کرده و برای احساسات دیگران ارزش بیشتری قائل هستند و همین مسئله باعث افزایش احساس همدلی در میان آنان میشود. این کودکان یادگیری بهتری دارند و مشکلات رفتاریشان نیز بسیار کمتر است و در برابر دیگران و موقعیتهای ناکام کننده خشونت کمتری به کار میبندند و در حل مشکلات و نشان دادن عکسالعمل مناسب بهتر عمل میکنند. این کودکان شادترند و عواطف خود را بیشتر بروز میدهند. از آنجایی که هوش هیجانی اکتسابی است لذا پرورش و گسترش آن امری بسیار مهم قلمداد شده و اولین جایگاه رشد آن نیز کانون خانوادهها میباشد. والدین باید در رفتارهای خود احساسات بیشتری بروز دهند. آنها باید اطلاعات هیجانی خود را به راحتی برای یکدیگر و فرزندانشان به کار برند و توضیح دهند. باید به کودکان خود کمک کنیم تا قادر باشند به راحتی هیجاناتشان را بازگو کنند. برای شروع درباره آن بسیار صحبت کنید و اجازه دهید کودکتان آنچه در دل دارد را بازگو کند. کودکی که در دوران خردسالی نحوه بیان احساسات و هیجانات خود را آموخته است در دوران بزرگسالی بسیار سادهتر با موقعیتهای فشار مواجه میشود و به جای ابراز عکسالعملهای ناگهانی و بسیار پر تنش در مواقع خشمناکی سعی خواهد کرد به شیوههای مناسبتر و سادهتری هیجان خشم خود را کنترل کند.
شیوههای تقویت و پرورش هوش هیجانی در کودک
اولین گام در اینباره میتواند بهرهگیری از حس زیبایی شناسای کودک در هنر نقاشی خودش باشد. مثلا از او بخواهید صورت خودش یا شما را در مواقع شادی یا عصبانیت نقاشی کند. با این روش به فرزند خود کمک خواهید کرد تا احساسات خود را بیشتر بشناسد و به آنها دقیقتر بیاندیشد.
گام بعدی توجه به زبان بدن کودکتان است. در ابتدا به این مسئله اشاره کردیم که والدین باید ویژگیهای فرزندان خود را بشناسند. زبان بدن کودک به شما کمک خواهد کرد تا دریابید که در این لحظه او چه احساسی دارد یا تحت تاثیر چه نوع هیجانی است. گاهی پیش میآید که او قادر به بیان علت نیست اما به همدردی و درک شما نیازمند است زبان بدن او بهترین بازگو کننده در چنین لحظاتی میتواند باشد.
مرحله بعد استفاده از داستانها و شیوههای خلاق قصهگویی است که در آن خود کودک نیز به صورت کاملا فعال حضور دارد. داستانی مهیج برای او نقل کنید و نقش شخصیت اول داستان را نیز به او واگذار کنید و به این نکته بها بدهید که این شخصیت چگونه خشم خود را کنترل میکند یا بر عصبانیت خود فائق میآید. گاهی بسیار خوب است که شما نیز به عنوان پدر و مادر احساسات خود را به فرزندانتان نشان دهید. یعنی وقتی خسته یا ناراحت هستید در رفتار خود نیز آن را نشان دهید. نحوه بازی و حتی نوع بازیهایی که کودکتان به انجام آن میپردازد نقش بسیار مهمی در تقویت هوش هیجانی او دارد. اکثر بازیهای برون فردی مثل خالهبازی، دکتر بازی و… که به صورت جمعی انجام میشود و در طی آن کودک به گسترش روابط اجتماعی و عاطفی خود میپردازد در بالا بردن ضریب هوش هیجانی او نقش مثبتی را ایفا میکنند. در انتها یادآوری این نکته مهم بسیار حائز اهمیت میباشد که با حفظ آرامش میتوانید یک الگوی تمام عیار برای کودکتان باشید. از بکار بردن جملات زننده مانند «تو مرا دیوانه کردی» به پرهیزیم. کودک در متن خانواده به یادگیریهای اولیه ارتباطات عاطفی میپردازد و مهارتهای مختلف اجتماعی را کسب میکند. همچنین در کنار والدین و دیگر اعضای خانواده خود به حس همدلی با دیگران و مهار و کنترل هیجاناتش پی میبرد و در نهایت به خودشناسی و دیگرشناسی که دو مولفه اصلی و مهم هوش هیجانی است، میرسد. پس با حفظ آرامش خود الگویی بسیار شایسته برای فرزندانتان باشید.
لیلا نامداری (کارشناس روانشناسی)
منبع : ماهنامه کودک